خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

Photo0011.jpg

حقیقتا نمی‌دونستم کیکی که شکلاتی باشه، می‌تونه با طعم وانیل هم باشه؛ تازه یه «ی» هم تنگ اون وانیل ، تحت عنوان «کیک شکلاتی با طعم وانیلی» باشه ;;) :-?

+ اما انصافا خوش‌مزس :-" :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه برنامه در مورد کمر درد بود ، داشت میگفت بعضی از کمر درد ها بیشتر بخاطر فشار روانی و ایناس ، داشت همینو توضیح میداد گفت:
20 درصدش درد واقعیه کمره ، 70 درصد بقیه ش مربوط به فشار های روانی و اینا میشه ... :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتیم کلاس حسابان معلم ی سوال داده ک رو سوال گفته چرا محاسبه قسمت الف درس نیس ماله ب درسته
قسمت الف ی معادله داده بود ک ریشه ی یکی شونو ساده کرده بود ک غلطش اینجابود ک نباید میکرد
تو قسمت ب هم ی لیمیت داده بود م رفع ابهام کرده بود
گفتم آقا تو اولی نباید ریشه رو ساده کنیم تو دومی هم رفع ابهام کرده
گف چ ربطی داشت؟؟؟؟!!!!!
من:اتفاقن خ هم ربط داشت!!!!
همه خندیدند معلم خودشم مجبور شد بخنده
================================
معلم میگه پلیمر بخونید
یکی از دوستای من تو امیرکبیر پلیمرخونده ازامریکا دعوت نامه فرستادند براش
من:آقا بعید نیس برا ماهم بفرستند
هم کلاسیم:آقا قبول شدن ب امیرکبیر مهم نیس مهم خوندنه
معلم:بعله دگ باید بخونید
من:آقا بعید نیس براماهم دعوت نامه بفرستند
معلم:چرا بعید باشه؟؟!!!شماهم میتونید
من:بعله آقا میتونیم،براماهم دعوت نامه میفرستند ماهم میریم،
آقاماهم برا شماهم دعوت نامه میفرستیم ک شماهم بیاید!!!!!
================================
دیروز از سرویس پیاده شدم
کوچمونم اون طرف خیابونه
داشتم از خیابون رد میشدم ی ماشینم از اون طرف میومد
هنوز مونده بود بهم برسه
ی بوووووق زد،زهرم ترکید
من:زهرههههههه ماااااار!(از ته دل)
تقریبن وسط خیابونو رد کرده بودم نزدیک پیاده رو بودم ک این اتفاق افتاد
سرمو بلند ک کردم
ی پسر جوون داشت رد میشد برگشت نگا کرد!
آبروم رف!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

این معلم دینیمون یک بار اومد بیشتر از کتاب بگه گفت : نیت یک کار حساب میشه . عمل نیست .
از روز بعدش وقتی به بچه ها میگه اعمال وضو را نام ببرید .بچه ها نیتو نمی گن .
بعدش دیروز داشت می گفت .ما اشتباه کردیم نیت یک عمله . :-w
حالا دیگه بچه ها قبول نمی کردند .
حالا او بگو . ^#^ ما تکذیب بکن
 
پاسخ : سوتی‌ها

داییم عکس بچگیاشو دیده میگه این پسره لباسش مثه لباس بچگیای منه......آخه داییه داریم.........

-------------------------------------------------------------------

این دایی ما(دایی بالاییم نیست یکی دیگشه)ماشین عروس میبینه جوگیر میشه شروع میکنه بوق زدن بعد یه روز تو خیابون ماشین عروس میبینه شروع میکنه بوق زدن زن داییم هم هی تشویقش میکنه ولی ماشین عروس هیچ عکس العملی نشون نداد حالا که به ماشین عروس میرسن میبینن راننده یه مرد سیبیلو یه مرد سیبیلو دیگه هم کنارش جای عروس نشسته......کلا مچل شدن
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس حسابان
من:ارزو (دوستم که 7، 8 صندلی فاصله داریم)
معلممون: بله
من: اقا با ارزو بودم
معلممون :)) از کی تا حالا اسم من عوض شده
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از سوتی های رایجه :-"
دست جلوییم روی کتاب بود اعصاب نداشتم داشتم درس هم میخوندم،گفت هو معین پاتو از رو کتابم وردار :)) :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

سال دوم امتحان ترم دوم عربی
من:بعد اینکه رفتم صفحه دوم میبینم هر سوال که گفته به عربی برگردونید
خودش جوابشو نوشته خب منم حرکه هاشو گذاشتم
رفتم سوال بعد دیدم جوابشو نوشته
من :خانوم سوال چی میگه ؟؟؟خودش که جواب داده
معلم:هرچی هس بنویس
معاون اومده چه خبره
من :خانوم جوابو نوشته
یه همچین چیزی ممکن نیس
بچه ها نه خانوم چیزی ننوشته
من:خانوم میشه یه لحظه بیاین
ببینید
معاون برگه رو کشید رفت
بعد معلوم شد که به من برگه ی پاسخو دادن :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز بشت ویترین یه کادوسرایی بودم.بعد دوتا بسر هم داشتن با هم حرف میزدن.
اولی:راستی ولنتاین رفت؟نزدیکای عید بود انگار.
دومی: نمیدونم.ولی یادمه3سال بیش 25 بهمن بود.نمیدونم الان افتاده کی!

من هیچی نمیگم دیگه! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

از معلمم پرسیدم :
میگن بالای سبلان دریاچست چرا با تو اتش فشان نمی ریزه ؟
تحت تاثیر فیلم بوده احتمالا
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز من پاک کنم نباورده بودم ...
هی از پشت سری پاک کنم میگرفتم
برگشت گفت : چرا اینقدر پاک می کنی تو .
ببین منو اصن پاک نمیکنم
من گفتم: خیلی ساده است چون تو با خودکار مینویسی ;D
گفت نه .. چی .. هان...
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از فامیلامون میخواست بگه دست مادر رو باید بوس کنیم
با ماچ قاطی کرد گفت دست مادر رو باید بوچ کنیم! :))
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه بار هم خودم میخواستم بگم صفحه شخصی گفتم شفحه صخشی! ;D
;D :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز . یکی از بچه ها یک برگه دفتر رو خیلی پاره کرد . بعدش اومد کنار من گفت هر کی بتونه اینو درست کنه . من بشش 10000 تومان می دم . بعدش کناری من گفت من می تونم . بعدش شروع به کار کرد . که یکی از بچه ها اومد د 3 تا از قسمت هاشو برداشت و خورد و گفت . دیگه درست نمیشه
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابای یکی از دوستام
یکی زنگ میزنه، باباش تلفنو برمیداره . قسمتی از مکالمه:
باباش:الو؟
فرد:الو سلام!
باباش:علیک سلام !...
فرد: خوب هستید شما؟
باباش:شکر خدا . متشکرم .
فرد: من رفتنی هستم!
باباش[میره تو فاز مرگ و زندگی]:همه ما رفتنی هستیم آقا!
نمیدونم جدی میگفت پدرش یا واقعا متوجه نشد که فامیل فرد بود :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

ی بار کتاب دستم بود داشتم میدرسیدم مثلا :-"

بعد رو کتاب دستم گوشی بود :-"

یهو مامانم بدون در زدن اومد تو....منم هول شدم گوشیو پرت کردم جلو پای مامانم ;D

مامانم: :-w

من: :-[

مامانم: :-w

من: :(

بازم مامانم: :-w

من: :((
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز رفته بودیم . میدان تیر . بعدش برگشتنی معلم پروشیمون داشت اسم ها رو می خوند (داخل می نی بوس ) بعدش اسم منو خوند . گفتم . بله . بعدش دوباره گفت جزینی . با صدای بسیار بلند گفتم بله . گفت چرا جواب نمی دی .؟ X-(
گفتم آقا دادم دوبارم دادم
یهو مینیبوس رفت تو هوا . نامردا همسونم سال سومی ... بودند
 
پاسخ : سوتی‌ها

در مدرســه:
ما :خانوم درسمون عقب ـه. میخواید نپُرسید؟ ;;)

معلم :شما نگران عقب افتادگی من نباشید.
نه یعنی نگران عقب ماندگی ـم نباشید.
ینی نگران عقب موندگیم تو درسا نباشید.

خیلی تلاش کرد...ولی نشد این جمله درست شه ;D :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز همش هر کاری می کردم ، نمی تونستم وارد سمپادیا بشم . بعد کلی به در و دیوار زدن فهمیدم که نوشتم : www.sapmadia.ir .
 
پاسخ : سوتی‌ها

سال فارغ التحصیلیو بجای 97 زدم 96 بعد با بعضیا کلی درباره ی این بحثمون شد آخرم وقتی متوجه شدم گفتم باشه همین دیگه میگن 96 97 آخرین سال فارغ اتحصیلیه
*امروز گفتم درستش کنم دیگه زشته ;D
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه یارو برام تعریف میکرد (اینو گفتم بگو مال خودم نیس):
به همه دو ماه میگفت که سیم کارتش سوخته بعد که یکی از فامیلاشون میخاست درستش کنه متوجه میشه که سیم کارتو برعکس گذاشته
 
پاسخ : سوتی‌ها

همایش فیزیک داشتیم باید میرفتم مقاله اراعه میدادم
صبح جمعه - سرما خورده - فین فین - صدا گرفته - حال و احوالی فجیع
رفتم بالا که توضیح بدم مقاله در مورد سفر در زمان بود
کار هایی که من کردم :
نظریه نسبیت انیشتین رو رد کردم
سفر به آینده به هیچ صورت امکان پذیر نیست
سفر در زمان با یک پارادوکس اثبات میشه که اون پارادوکس با یک پارادوکس دیگه اثبات میشه !!!
با کنفرانس خبری اشتباه گرفتم وسط همایش میپرسیدم کسی سوالی نداره ؟ جو گیر شده بودم با اون حالم !!!
کلا یک چیز بدی بود
 
Back
بالا