خاطرات سوتی‌ها

عمو ژپتو

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,710
امتیاز
5,696
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
قبولی در مرحله دوم المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
شهید باهنر کرمان / شریف
رشته دانشگاه
ریاضی :x
پاسخ : سوتی‌ها

اندر اخوالات عربی :-"
;;) ;;)
سر کلاس تست عربی بودیم بعد معلم داشت برگه میداد که شروع کنیم به امتحان دادن قرار بود به هر نفر 2 تا برگه بده ;;) بعد به من 3 تا داد و خوب مشخصن از 1 برگه دوتا داده بود :-" بعد برگشت بهش گفتم من 3 تا دارم :-" ;;) گفت خوب یکیشو بده به من ;;)
منم یه 4-5 دقیقه ای داشتم دقت میکردم که اشتباهی برگرو ندم بهش :-" خلاصه گذشت و داشتیم امتحان میدادیم من برگه اول رو زدم اومدم برم برگه دوم که دیدم 2تاشون یکین :)) :)) حالا معلم هم تو کلاس نبود :-" تا آخر امتحان منتظر بودم :-[
-------------------------------
تو عربی یه سری سوال ها هستن که میگن اعراب بذارید بعد یه سوال مینویسن که میگن از تست 22-24 رو اعراب بذارید :-"
بعد من رسیدم به تست 24 دیدم ته متنه یه واژه معلوم هست فکر کردم این سوال معلوم مجهوله =)) =)) اما هرچی سوالو میخوندم نمیفهمیدم ینی چی اصن خیلی جالب بود برام :-"
بعد استاد اومدن سوالارو جواب بدن قبل اینکه به این سوال برسن من دستم گرفتم بالا ;;) ;;)
- استاد میشه قبل از اینکه سوال بعد جواب بدید اول صورت سوالش رو بخونید من متوجه نمیشم :-" ;;)
استاد :-? ^-^ :-? خوب اینکه صورت سوال نداره ..... :))
من : :-"
کلاس :)) :)) :)) :)) =)) =)) =)) =)) =))
--------------------------------------
یکی از دوستان دیروز امتحان عربی داشتن بعد یه متن عربی بهشون داده بودن بعد فارسیشم نوشته بودن یه جاخالی داشت بعد میگفت متنه این بودد : وصیت نامه های شهدا ....... میباشد :-"
بعد میگفت هرچی فکر کردم متنرو نفهمیدم نوشتم خوش خط :))
من :)) :)) :)) :)) :)) :)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
ارسال‌ها
2,308
امتیاز
63,823
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

یه شخصی هست؛ از من بزرگ‌تر و اینا. بعد مشاور طرحون هستن ایشون ;;) بعد فامیلیش از سه تیکه تشکیل شده (فرض می‌کنیم x و y و z :)) ) بعد من می‌خوام خلاصه گویی کنم، اون y و z رو حذف کردم، بهش می‌گم xو خورده‌ای ;;) البته جلو خودش نه هاااااا :| X_X

الان بعد مدرسه با دوستم رفتیم پژوهشسرا، برای طرح خوارزمی و کاراش.

مسئول پژوهشسرا : فرمون تکمیله دیگه خانم ... ؟ ;;)

من (در نهایت ادب و تواضع و جدیت) : نخیر آقای فلانی ، هنوز آقای xو خورده‌ای ...(قیافم در این لحظه => :| ) امضا نکردن :-ss

مسئول پژوهشسرا (در حال کنترل خندش) : بله ... :)) البته عیبی نداره، همه یکم گیر دارن سر فامیلی ایشون :D

آبروم رفت ماماااااااااااااان :(( دیگه محدثه هم نتونست خندشو نگه داره، منفجر شد :))
 

reyhanehfs

کاربر فعال
ارسال‌ها
65
امتیاز
228
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان
شهر
بم
پاسخ : سوتی‌ها

یه سوتی خیلی ضایع دادم
سر کلاس ادبیات داشتیم ارایه های این بیت رو پیدا می کردیم به چون تو محتشمی بی بها سخن ندهم /بده ز لعل شکر بار قند و بستان و در

خانم گفت لعل استعاره از لب است حالا با لب چیکار می کنیم بنده خدا می خواست استعاره بعدی رو پیدا کنه

منم نمیدونم یهو خون به مغزم نرسید گفتم بوسه :-/

معلممون بعد از کمی مکث گفت سخن شکربار می گوییم :O

کلا من دیگه تا اخر جلسه لال شدم رفت :(

در ضمن مدیونید فک کنید ذهنم منحرفه فقط ذهنم گسترده است همه ی موضوعات رو در نظر می گیرم بعععععله .......... :-<
 

mhjh

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
158
امتیاز
207
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی قم
شهر
قم
پاسخ : سوتی‌ها

معلم زبان فارسی ما ::
سراسر دو تا سر داره یه خط وسطش
گوناگون دو تا گون داره یه خط وسطش
و .
.
.
.
...

بعد از اندکی سکوت و تفکر عمیق کلاس منفجر شد
:)) :)) :)) :)) :))
 

reyhanehfs

کاربر فعال
ارسال‌ها
65
امتیاز
228
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان
شهر
بم
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال یه طرح قرآنی برگزار شده بود تو مدرسه هر کس می بایست چند صفحه از قران رو بخونه.

مدیر ما داشت در مورد این طرح سرصف صحبت می کرد میگفت ببینید بچه ها این طرح وقت زیادی ازتون نمیگیره مثلا من خودم دیشب یک ساعته تا آیه 300 سوره بقره خوندم.

بقره احیانا 286 تا آیه نداره؟!؟! :-?

مدیونید فک کنید مارو اسکل فرض کرده بود:-&

بعد اینا همون مدیرایی هستن که توسط سازمان سمپاد تایید میشن؟ :(

من از همین تریبون می خواستم از اونایی که ایشون رو تایید کردن تشکر کنم خیلی زحمت کشیدن!! :)
 

Ромина

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
601
امتیاز
4,683
نام مرکز سمپاد
فرزانگانــــ یکـــــ
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1394
پاسخ : سوتی‌ها

دوست بابام از اون بنده خداهاییه که وقتی میخوابه تا بیدارش نکنی خواب میمونه
تعریف میکرد یه بار یه چهارشنبه ای تعطیل میشن،خانواده ی ایشون تصمیم میگیرن از عصر سه شنبه تا شب جمعه برن مسافرت
هر چقدر خانواده به این بنده خدا اصرار میکنن،این قبول نمیکنه باهاشون بره،میگه من کار دارم و خسته امو و از این حرفا
بعد چون روز پرکاری داشته تصمیم میگیره یه خورده استراحت کنه
خانواده هم داشتن میرفتن میان با این خداحافظی کنن میبینن خوابه،بیدارش نمیکنن
هیچی دیگه،صیح جمعه که میشه ایشون از فرط گرسنگی بیدار میشه ،میاد پاشه بره یه چیزی بخوره،اینقدر بدنش تحلیل رفته و بی انرزی بوده که پاهاش نمیتونن تحملش کنن و میوفته
سینه خیز خودشو میرسونه به یخچال،ولی جلو یخچال از حال میره دوباره :-\ :-\ :-\ :-\ {-8 {-8 {-8 {-8
دیگه خانواده شب برمیکردن یه آب قند میدن بهش
در واقع اگر جمعه برنمیگشتن ایشون دار فانی رو وداع گفته بود :|

داشتم با چند تا از بچه ها راجب یه بنده خدایی حرف میزدم
بلند گفتم:اصن گوه خورده :-[
یهو نگاه کردم دیدم دو تا معاون و یه معلم در فاصله ی دو سه متری وایسادن و با یه نگاه عمیق به من زل زدن :rolleyes:
مدیونید فکر کنید خجالت تو کارمه :-<
 

shiz

HanieH
ارسال‌ها
178
امتیاز
829
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نشد :-&lt;
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : سوتی‌ها

صب ساعت 8

یکی زنگ زده میگه زینالیم از مدرسه زنگ زدم اقای کریمی


بعد ک فهمیده دخترم وگفتم اشتباه تماس گرفتین

گفت ببخشید مزاحم شدم

بعد ی چند دقیقه بعد زنگیده میگم

ببخشید از کدوم مدرسه مزاحم میشید :))

قطع ک کردم فهمیدم بهش چی گفتم
 

niloufar joon

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
208
امتیاز
1,716
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یکــــ
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ جغرافي بود ؛؛) بحث سر اين بود كه چه مباحثي رو تو امتحان بيارن يا نيارن و اينا. امتحان ترم اولمون بيشتر در مورد مسائل طبيعي و اينا بود و كلن تحليلي بود و يكي از دوستان ميخواس بگه كه اين دفه مثه دفه قبل نباشه و خيلي شيك برگشت گف : خانوووووم! دفه پيش طبيعي امتاحان داديم؛ اين دفه نع :| :-<
كمتر از دهم ثانيه همه كف موزائيكا ولو شده بودن و زمينو گاز ميزدن =))
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,008
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
پاسخ : سوتی‌ها

تو نمازخونه ی کتابخونه بودم .بعد یهو یکی ازدوستامو دیدم بهش گفتم فردا امتحان دارین؟گف آره هندسه..منم گفتم ماام ریاضی داریم...بعد گفتم از محیط مدرسه متنفرم...دوس ندارم اونجاامتحان بدم..بعد اون گف:آره منم.کاش میشد ی جای دیگ بدیم! :D
بعد یکی از برادرا ازاونور گف...خووو همینجا بده...اصن تو هرجا راحتی بده :))
اینم از نمازخوناش :D
 

NT

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
141
امتیاز
1,122
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
NEYSHABUR
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
Amirkabir University of Technology
رشته دانشگاه
computer eng.
پاسخ : سوتی‌ها

۴-۵ سال پیش بود(بچه بودم)داشتیم با بابام دنبال یه بیتی تو شاهنامه میگشتیم
من:چرا این شاهنامه بر اساس حروف الفبا نیس....!!!۱ :-"
بابام: خب شاعر ک رو حروف الفبا شعر نمیگه ک ....هرچی به ذهنش میاد میگه
من:پس چرا حافط بر اساس حروف الفباست....؟؟؟؟؟ :-" :-" :-"
بابام اول یه کم تامل کرد ببینه من دارم جدی میگم یا شوخی میکنم بعد ک دید نه من واقعا جدی گفتنم گفت:فکر نمیکنی احتمالا اونو مرتب کردن........؟؟؟؟؟!!!
من:.......... :D.........ممکنه... :-"
 

shiz

HanieH
ارسال‌ها
178
امتیاز
829
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نشد :-&lt;
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس

چن تا بچه توحیاط بودن بعد یکی به زور ک فقط سرش از پنجره دیده میشد میگه

عمه ببینید این مارو میزن
حمیده: اشکال نداره
ما :))

حمیده: من ک عمه نمی شم لاقل بذار عقده هامو خالی کنم
یکی از بچه ها: من همه چی میشم
من: :D

حمیده: :))

جفتمون : =)) =)) =)) =)) =)) =))
 

mj chemist

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
451
امتیاز
717
پاسخ : سوتی‌ها

صبح یه نیم ساعتی دیر اومدم
از قصد رفتن جلو ناظم ببنم چی میگه
من:سلام آقا
اون:سلام الان میای؟
من:بله دیگه
اون :چرا انقدر دیر میا ی(در حالی که ساعتو نشون میده)
من:خواب موندم
اون: تااین موقع میذاشتی تاظهر خواب میموندی
من:Dگه نشد بیدارم کردم
اون:خب برو حالا کلاست دیر میشه
من: :))
 

Thrash Till Death

کاربر جدید
ارسال‌ها
2
امتیاز
22
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی اردبیل
شهر
اردبیل
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ زبان فارسی بود ، اخرای زنگ درسمون تموم شده بود وقت ازاد بودیم .... نمیدونم چی شد یهو به کلم زد "سیا نرمه نرمه " بخونم ، در عرض 0.1 میلی ثانیه کل کلاس ساکت شد و همه به من خیره شدن .... حالا نکته سوتی دار این کجا بود ؟؟ ..... اسم معلم ما سیا [مک] ـه :D خودتون حساب کنید اون 2 دیقه باقیمونده تا زنگ من چه استرسی کشیدم :(
 

علیمپو

بچّه سنّی
ارسال‌ها
670
امتیاز
4,866
نام مرکز سمپاد
حلی۲
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
پاسخ : سوتی‌ها

بحث غذا بود بین بچه ها منم که گشنم بود اساسی ...
صحبتشون که شدت گرفته بود دیدم نمیتونم تحمل کنم داد زدم برین (برید!) دیگه اه ... گشنمه ! :D
قیافه بچه ها =)) =)) =)) =))
منم در سکوت مطلق به صفحات کتابم خیره شدم :D

-------------------------------------------------------------------------------------------------

راهنمایی که بودیم (سال اول) تو کتاب ادبیات یه حکایت بود که توش عبارت دوگانه ای بگزارد اومده بود (2 رکعت نماز بخواند )
معلم هم پرسید که معنیش چیه ؟ کسی میدونه ؟
یکی از بچه ها با اعتماد به نفس بالا دستشو بلند کرد گفت : آغا ! یعنی دو قلویی بزاید ؟ :D
قیافه ی معلم L-: L-:
بچه ها =)) =)) =))

-------------------------------------------------------------------------------------------------

سوار اتوبوس شده بودیم (قبلش با یکی از بچه ها شوخی شهرستانی کرده بودیم و اعصابش حسابی خورد بود ) بچه هه همینجور با سگرمه های تو هم رفته داشت با خودش حرف میزد . ما هم بهش گفتیم ناراحت نباش حالا شوخی بود دیگه ... با قیافه ی عصبانی با صدای بلند گفت : میبینین حالا، یه گ...هی بخورم همتون توش بمونین =))
کل اتوبوس رفته بود رو هوا ! بچه هه همون استگاه پیاده شد رفت :D ( بنده خدا ! )
 

ستی

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
94
امتیاز
136
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

اولین جلسه ای بود که بعده یه سال رفتم سره عربی
آقای هنرور گف برید کلکه عربی 3 رو بگیرید
رو میزه یکی از بچه ها بود.برش داشتم یه نگاهی بش بندازم
دیرو رفتم نمایشگا کتاب
به یارو میگم کلک عربی 3 رو یبده
بعد دوتا کنتاب گداش جلوم
هی دارم با یارو بحث میکنم نه اینا نیس
اونی که من میخام روش نوشته به کمکه هنر ور ولی اینا روش ننوشته
یارو اینطوریه که نه!آقای هنرور فقط همین یه دونه رو داره
به دوستم اس دادم میگم ببین اصن چنین کتابی نداره که به کمکه هنر ور باشه
دوستم :))))) باو اون به کلکه نه کم
من :D
 

Antares

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
253
امتیاز
1,278
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم مشهد با خاله م
ماهم ک آذری زبان
سوار اتوبوس شدیم
تا کله پربود،هواهم شدیدأ گرم
بدجوری عرق کرده بودیم
خاله جونم ی جا پیداکرد و نشست ی خانوم مشهدی هم نشست کنارش
خاله جونم پنجره رو بست
خانومه گف:نبند خانوم،نبند
ما ب عرق کردم میگیم:tay lamisham
خاله جونم هول شد گفت آخه taylamah شدم
بنعد میبینه نه نشد
دوباره: آخه خیس شدم
مامان : :O
من: :D
مامان : :))
من: =))
 

Mostafa.Ahmadi

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
113
امتیاز
2,277
نام مرکز سمپاد
بهشتی
شهر
زنگان(عرب ها میگویند زنجان)
پاسخ : سوتی‌ها

این قلم چی یه طرح داره که یه برگه میدن میگن بایَس اسم و شماره تلفن و مقطع تحصیلی چن نفر از آشناهاتونو بنویسین ما بشون بگیم بیاین اینجا عضو شین


یکی از بچه های سال بالایی شماره معلم ریاضی سال 2 دبیرستانو داده بود بعد مقطعشو ابتدایی نوشته بوده.اسمش حیسن محمودیه.خیلیَم دبیر خشکیه


خانومه زنگ زده...
-سلام حسین جان
-جــــــــــــــــــــان؟سلام علکم
-عه ببخشید میخواستم با آقای حسین محمودی صُبت کنم
-خودم هستم بفرمایین
-عاقا خودتونو مسخره کنین
-بابا شما زنگ زدین
-بوق بوق بوق بوق(بوق اشغال)


:)) =)) :))
جالب اینه که خودش تَـــــــــــریف میکرد سرِ کلاس :))
 

علیمپو

بچّه سنّی
ارسال‌ها
670
امتیاز
4,866
نام مرکز سمپاد
حلی۲
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
پاسخ : سوتی‌ها

سر زنگ ریاضی بودیم داشتم با یکی از بچه ها صحبت می کردم (معلم ریاضیمون هم داشت یه سوال رو حل می کرد) صحبتمون یه جورایی کل کل بود .
معلم رسید به یه جایی گفت که خب حالا این کارو میکنیم منم وسط بحث حواسم نبود با صدای بلند همزمان به بچه هه گفتم خسته نباشی !
حواسم به صحبت معلم نبود ، دیدم بچه ها دارن میخندن :D
معلم خودشو کنترل کرد چیزی بهم نگه ! آخر کلاس فهمیدم چی شده =))

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------

معلم زیستمون تعریف می کرد :
یه روز که تولدش بوده رفته سر کلاس بچه ها پرسیدن آقا میشه دست بزنیم ؟ ( آخه یکم اخلاقش خاصه )
معلم هم گفته آره بیا دست بزن :D

----------------------------------------------------------------------------------------------------------
 
بالا