خاطرات سوتی‌ها

ارسال‌ها
237
امتیاز
9,836
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
90
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
عمران-مدیریت منابع آب
پاسخ : سوتی‌ها

یه برنامه ای دانشگاه گذاشته بود که یه سری استادای ما درگیرش بودن بعد شایع شده بود که کلاسامون تعطیل میشه، رفتیم از معاون گروه که یه آقای جوونی هستن بپرسیم چطوریه قضیه، رفتیم پرسیدیم "استاد میگن کلاسا رو قراره تعطیل کنیم؟"
استاد "والا نمیدونم هنوز گروه تصمیم نگرفته، ممکنه همه رو بکنیم، ممکنه همه رو نکنیم، ممکنه یه سری رو بکنیم یه سری رو نکنیم، حالا هنوز تصمیم نگرفتیم کیو بکنیم کیو نکنیم"
ما "استاد منظورتون تعطیله دیگه....."
اصلا اوضاع داغونی شده بودا....
 

Antares

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
253
امتیاز
1,278
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : سوتی‌ها

رفتیم کلاس حسابان
ی سرسره بود،بچه کوچیکا داشتندبازی میکردند
بعد اینکه رفتند
یکی از بچه ها گف بچه بیاید بریم سرسره!!!
چارتایی حمله کردیم طرف سرسره
ب طور جایگشتی عکس انداختیم
سرسره هم وسطش دست انداز داشت،با سرعت پرت میشدیم زمین!!!
نفر پنجممون اومد و وایستاد ک مارو نگا کنه
یهو دیدم گف:بچه ها عاقا عاقا!!!
دونفر رفتند کنار آبخوری
منم بالای پله های سرسره یکی از بچه هاهم نشسته ک سر بخوره
منم از پله هااومدم پایین
دوسم نه تونست بیاد پایین نه سر بخوره
معلم ی نگا کرد و خندید و رفت داخل!!!
ی ساعت و نیم درسیدیم دبیر میگه برید ده دیقه استراحت کنید بیاید
برید یکم سرسره بازی کنید
معلم: =))
ما :-‏[‏
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بقیه کلاس حسابان
معلم:
تابع فلان به اژافه ی تابع فلان
ما: =))
داشتیم میز گاز میزدیم!!!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قبل شروع کلاس:
بعد سرسره بازی رفتیم داخل
کلاس کامپیوتر فقط خالی بود
اونجاهم فرش انداخته بودند
من::بچه ها نرید توو،توروخدا نرید تو!!!
دوستم: چرا؟؟؟
من: جورابم سوراخه!
دوستم: :))

بین درس:
دوستم:جوراب عاقا سوراخه
منم دوساعت نگا کردم ک ببینم کجای جورابشه
وقتی پیدا کردم
من: =))
دوستم: :))
 

Mostafa.Ahmadi

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
113
امتیاز
2,277
نام مرکز سمپاد
بهشتی
شهر
زنگان(عرب ها میگویند زنجان)
پاسخ : سوتی‌ها

اوه اوه یه سوتی خفن دادم اصن داشتم له میشدم از خجالت

مامان : پسرم،مهدی اینا شام میان خونه مون
من : به تخم چ...چچچشمَم جا دارن،بگو بیان X_X

=)) :-"
 

setaa

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
116
امتیاز
909
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

اقا روز زن بود و معلم زیست ما هم اومد و ما هم شروع کردیم تبریک گفتن که معلم زیسته برگشت به ما گفت : خوب ستایش کارو چی گرفتی ؟

ما هم که کلااا سوووتییی ;;) : خانوم ما هنوز دختریم زن نیستیم که ;;)

بلههه و اینگونه کلاس منفجر شد !!! استارتشم خوده معلم زیستمون زد هاااااا :| ;)) =)) :D
 

shadiiii

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
365
امتیاز
2,694
شهر
میان2اب
دانشگاه
ارومیه-نازلو
رشته دانشگاه
دامپزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم عکس های چندماه پش رو نگا میکرد وکلی ناراحت بودم خاطرات و از این حرفا :-" :-"
مامانم اومد تو اتاقم گذاشتمشون زیر کتابم بعد همش مامانم میگه خوبی ؟اتفاقی افتاده؟ :-/
من خیلی جدی میگم: نه :D :D
مامانم:گریه کردی؟ ^-^
من:نه بارون میباره 8->
مامانم: :O
من:ینی بارونو دیدم ذوق کردم یهو :P :P
مامانم:بعد کی بارون میومد؟ :-w
من:Dشب بود فکر کنم :-"
مامانم:میخوای باهم حرف بزنیم؟ >:D<
من:دارم زیست میخونم ممنون ولی مبحث جالبیه
(کتاب ادبیات جلوم بود: :D)
شانس اوردم عجله داشت وگرنه تا الان بحث ادامه داشت ;))
 

Moshk

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,141
امتیاز
2,882
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 1
شهر
ساری
سال فارغ التحصیلی
1397
پاسخ : سوتی‌ها

از زبان یک دوست:
یه ایمیل خیلی مهم واسه معلمم میخواستم بزنم خیلی عجلهداشتم تایپ کردم فرستادم بستم رفتم

فردا ایمیلم رو چک میکردم دیدم جواب داده
چیییییییییییییییییییییییییی؟

دوباره ایمیلم رو نگاه کردم دیدم کیبورد انگلیسی بوده فارسی تایپ کردم فرستادم براش

قیافم دیدنی بود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه روز فامیلمونو نهار دعوت کردیم.نهار خوردیم و خواستن برن دم در بهشون گفتم (زحمت دادین!!!!!!)یعنی داشتم از خجالت اب میشدم

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینم از زبون یه دوست دیگه:
یادمه یه بار یه خانومی گوشیش شارژ تموم کرده بود . گوشیشم نوکیا بود
ما توی یه جمع نشسته بودیم یه دفه این خانوم اومد گفت : بچه ها کسی اینجا شارژر همراه اول ریز نداره؟!
من و بچه ها وقتی اینو شنیدیم دیگه از خنده اشک از چشامون میومد
 

a-sade

کاربر فعال
ارسال‌ها
25
امتیاز
126
نام مرکز سمپاد
beheshti
شهر
miandoab
مدال المپیاد
ﻫﺮﺑﺎﺭﺷﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﻭﻟﺶ موندم
پاسخ : سوتی‌ها

عاقا یه بار تو جمع بودیم...
مدیرو معاوناو معلما و چن تا مهمون ....
درواقع برنامه داشتیم...
خیلی طول کشید مدیر گف:میبینیم که مهمونامونم خستن و برنامه طول کشیده...بعد خطاب به ما گف امیدوارم خسته نباشین منم گفتم :کی خستس....خودمم در جواب گفتم دشمن...
حالا فهمیدی نکته رو....
در ادامه مدیر گف:تو دهنم میگم مهمونا خستن...
بعد همگی خندیدیم
 

MehrnaZz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
359
امتیاز
3,036
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
زاهدان
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
مرحله 1 ریاضی
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : سوتی‌ها

روز زن مدرسمون مراسم داشتیم بابت یکی از آزمونا به چنتا از ما ( از جمله خودم :د ) کادو دادن.
اسممو گفتنُ منم پاشدم برم کادومو بگیرم یهو این آقاهه که داشت کادو میداد گفت: این مهرناز خانوم آقاشون ( منظورش بابام بود! :| ) خیلی آقای خوبیَن. (بازم منظورش بابام بود! :| ) همکار ما بودن آقاشون ( هنوزم منظورش بابامه! :-" ) تا چن سال پیش و ...!

بعد بنده داشتم معلمارو نگاه میکردم :-[ X_X که بلا استثنا بِهِم ذُل (!) زده بودن داشتن میخندیدن! :))
دیگه بقیه بچها و سال اولامونو خودتون تصور کنین! :-"
 

sana Golaby

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
449
امتیاز
1,810
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
پاسخ : سوتی‌ها

فکر کنین سوتیه خو خیلی جالب بود نمیدونستم کجا بذارمش

ـهنگ جدید سامی بیگی ویژه کنکور

متحانامون، هماهنگه/نگاه هامون روی برگه

تنت بیده، میلرزه/یه حسی که نمیخوامش

تو این دنیا، واسه درسام/جز گام به گام پناهی نیست

با این حالی که من دارم/جز شهریور، دیگه ماهی نیست!

همینجا که درس انباره/همه جا حرف کنکوره

نفس تو سینه میگیره/دلم واسه تراز میکوبه!

من یه علافم! وقتشه عاقل شم

تو ته خرخون، حق بده تجدید شم

خودمو کشتم، شاگرد ممتاز شم

هیچی نمیفهمم، فقط میخوام پاس شم!


با تنظیم مجدد The Merovingian
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,008
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
پاسخ : سوتی‌ها

ی بار ازبیرون اومدم بعد کاپشنمو درآوردم جلو بابام بودم یهو از تو کلام ی شماره افتاد جلوپای بابام

من: :D
بابام: :-?
شماره: :-"
 

ستی

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
94
امتیاز
136
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

بعده مرحله یک بود به زور مارو نشوندن سره کلاس زبان فارسی!از شانسه ما اون روزم امتحان داشتیم:D
مام که کلن لای کتابو تا حالا باز نکرده بوددیم
سوال آخرش این بود که ممیز را در متن زیر تعیین کنید
حالا منم با هیچ ایده ای نشستم ممیز گذاشتم تو جاهایی که ب نظرم فاصله دار بود!:-"
بعد تازه دیشب فمیدم که چقد معلمه بم خندیده و ممیز نقشه :-"
 

HOSSEIN JH

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
187
امتیاز
186
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
اهواز
مدال المپیاد
فیزیک
پاسخ : سوتی‌ها

داییم اومده خونمون مهمونی
ازم میپرسه دستمالتون کو ؟
منم همینطور که نشسته بودم با چشم یک دوری زدم یک کم فکر کردم دیدم نیستش
بهش گفتم
زیر درخت آلبالو گم شده :)) :D :لایک
 

shiz

HanieH
ارسال‌ها
178
امتیاز
829
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نشد :-&lt;
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی بدتر از اینکه با دوستت همین جا داری می حرفی

بعد به یکی داری فش میدی به جای اینکه به دوستت بفرستی میفرستی به خود طرف

بعدشم به غلط کردن میفتی که هیچ فایده ای نداره و ابروت علاوه بر اینکه جلو اون رفته پیش یکی از مهمترین ادمای زندگیتم رفته

الان نمی دونم گریه کنم ییا از حرصم بخندم :))
 

1tA

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
670
امتیاز
4,592
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1397
پاسخ : سوتی‌ها

تو یه روز ِ آفتابی ؛؛)، به همراه دوستان تصمیم گرفتیم به یکی از بچه هایی که شماره مونو نداره زنگ بزنیم اذیتش کنیم. :-"
هیچی دیگه، زنگ زدیم که سلام عچقم چه طوری عچقم و فولان. :-""

بعد از مقادیری رد و بدل شدن اس‌ام‌اس کاشف به عمل اومد که دوستمون شماره شون دست مادرشون بوده. و ما در طور این مکالمات با مامانش طرف بودیم. :-"
بعد همین. :| :-"
 

shiz

HanieH
ارسال‌ها
178
امتیاز
829
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نشد :-&lt;
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : سوتی‌ها

ما امسال نهایی هستیمو و امتحانات کشوری

معاونمون امروز اومده میگه خان مدیر گفته اگه تا بیستو سوم مدرسه نیاین ازتون امتحان نمیگیریم :))

ما هم گففتیم چشم
 

عمو ژپتو

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,710
امتیاز
5,696
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
قبولی در مرحله دوم المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
شهید باهنر کرمان / شریف
رشته دانشگاه
ریاضی :x
پاسخ : سوتی‌ها

اندر اخوالات عربی :-"
;;) ;;)
سر کلاس تست عربی بودیم بعد معلم داشت برگه میداد که شروع کنیم به امتحان دادن قرار بود به هر نفر 2 تا برگه بده ;;) بعد به من 3 تا داد و خوب مشخصن از 1 برگه دوتا داده بود :-" بعد برگشت بهش گفتم من 3 تا دارم :-" ;;) گفت خوب یکیشو بده به من ;;)
منم یه 4-5 دقیقه ای داشتم دقت میکردم که اشتباهی برگرو ندم بهش :-" خلاصه گذشت و داشتیم امتحان میدادیم من برگه اول رو زدم اومدم برم برگه دوم که دیدم 2تاشون یکین :)) :)) حالا معلم هم تو کلاس نبود :-" تا آخر امتحان منتظر بودم :-[
-------------------------------
تو عربی یه سری سوال ها هستن که میگن اعراب بذارید بعد یه سوال مینویسن که میگن از تست 22-24 رو اعراب بذارید :-"
بعد من رسیدم به تست 24 دیدم ته متنه یه واژه معلوم هست فکر کردم این سوال معلوم مجهوله =)) =)) اما هرچی سوالو میخوندم نمیفهمیدم ینی چی اصن خیلی جالب بود برام :-"
بعد استاد اومدن سوالارو جواب بدن قبل اینکه به این سوال برسن من دستم گرفتم بالا ;;) ;;)
- استاد میشه قبل از اینکه سوال بعد جواب بدید اول صورت سوالش رو بخونید من متوجه نمیشم :-" ;;)
استاد :-? ^-^ :-? خوب اینکه صورت سوال نداره ..... :))
من : :-"
کلاس :)) :)) :)) :)) =)) =)) =)) =)) =))
--------------------------------------
یکی از دوستان دیروز امتحان عربی داشتن بعد یه متن عربی بهشون داده بودن بعد فارسیشم نوشته بودن یه جاخالی داشت بعد میگفت متنه این بودد : وصیت نامه های شهدا ....... میباشد :-"
بعد میگفت هرچی فکر کردم متنرو نفهمیدم نوشتم خوش خط :))
من :)) :)) :)) :)) :)) :)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
ارسال‌ها
2,309
امتیاز
63,827
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

یه شخصی هست؛ از من بزرگ‌تر و اینا. بعد مشاور طرحون هستن ایشون ;;) بعد فامیلیش از سه تیکه تشکیل شده (فرض می‌کنیم x و y و z :)) ) بعد من می‌خوام خلاصه گویی کنم، اون y و z رو حذف کردم، بهش می‌گم xو خورده‌ای ;;) البته جلو خودش نه هاااااا :| X_X

الان بعد مدرسه با دوستم رفتیم پژوهشسرا، برای طرح خوارزمی و کاراش.

مسئول پژوهشسرا : فرمون تکمیله دیگه خانم ... ؟ ;;)

من (در نهایت ادب و تواضع و جدیت) : نخیر آقای فلانی ، هنوز آقای xو خورده‌ای ...(قیافم در این لحظه => :| ) امضا نکردن :-ss

مسئول پژوهشسرا (در حال کنترل خندش) : بله ... :)) البته عیبی نداره، همه یکم گیر دارن سر فامیلی ایشون :D

آبروم رفت ماماااااااااااااان :(( دیگه محدثه هم نتونست خندشو نگه داره، منفجر شد :))
 

reyhanehfs

کاربر فعال
ارسال‌ها
65
امتیاز
228
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان
شهر
بم
پاسخ : سوتی‌ها

یه سوتی خیلی ضایع دادم
سر کلاس ادبیات داشتیم ارایه های این بیت رو پیدا می کردیم به چون تو محتشمی بی بها سخن ندهم /بده ز لعل شکر بار قند و بستان و در

خانم گفت لعل استعاره از لب است حالا با لب چیکار می کنیم بنده خدا می خواست استعاره بعدی رو پیدا کنه

منم نمیدونم یهو خون به مغزم نرسید گفتم بوسه :-/

معلممون بعد از کمی مکث گفت سخن شکربار می گوییم :O

کلا من دیگه تا اخر جلسه لال شدم رفت :(

در ضمن مدیونید فک کنید ذهنم منحرفه فقط ذهنم گسترده است همه ی موضوعات رو در نظر می گیرم بعععععله .......... :-<
 
بالا