خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

اوه اوه یه سوتی خفن دادم اصن داشتم له میشدم از خجالت

مامان : پسرم،مهدی اینا شام میان خونه مون
من : به تخم چ...چچچشمَم جا دارن،بگو بیان X_X

=)) :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

اقا روز زن بود و معلم زیست ما هم اومد و ما هم شروع کردیم تبریک گفتن که معلم زیسته برگشت به ما گفت : خوب ستایش کارو چی گرفتی ؟

ما هم که کلااا سوووتییی ;;) : خانوم ما هنوز دختریم زن نیستیم که ;;)

بلههه و اینگونه کلاس منفجر شد !!! استارتشم خوده معلم زیستمون زد هاااااا :| ;)) =)) ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم عکس های چندماه پش رو نگا میکرد وکلی ناراحت بودم خاطرات و از این حرفا :-" :-"
مامانم اومد تو اتاقم گذاشتمشون زیر کتابم بعد همش مامانم میگه خوبی ؟اتفاقی افتاده؟ :-/
من خیلی جدی میگم: نه ;D ;D
مامانم:گریه کردی؟ ^-^
من:نه بارون میباره 8-^
مامانم: :o
من:ینی بارونو دیدم ذوق کردم یهو :P :P
مامانم:بعد کی بارون میومد؟ :-w
من:دیشب بود فکر کنم :-"
مامانم:میخوای باهم حرف بزنیم؟ >:D<
من:دارم زیست میخونم ممنون ولی مبحث جالبیه
(کتاب ادبیات جلوم بود: ;D)
شانس اوردم عجله داشت وگرنه تا الان بحث ادامه داشت ;))
 
پاسخ : سوتی‌ها

از زبان یک دوست:
یه ایمیل خیلی مهم واسه معلمم میخواستم بزنم خیلی عجلهداشتم تایپ کردم فرستادم بستم رفتم

فردا ایمیلم رو چک میکردم دیدم جواب داده
چیییییییییییییییییییییییییی؟

دوباره ایمیلم رو نگاه کردم دیدم کیبورد انگلیسی بوده فارسی تایپ کردم فرستادم براش

قیافم دیدنی بود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه روز فامیلمونو نهار دعوت کردیم.نهار خوردیم و خواستن برن دم در بهشون گفتم (زحمت دادین!!!!!!)یعنی داشتم از خجالت اب میشدم

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینم از زبون یه دوست دیگه:
یادمه یه بار یه خانومی گوشیش شارژ تموم کرده بود . گوشیشم نوکیا بود
ما توی یه جمع نشسته بودیم یه دفه این خانوم اومد گفت : بچه ها کسی اینجا شارژر همراه اول ریز نداره؟!
من و بچه ها وقتی اینو شنیدیم دیگه از خنده اشک از چشامون میومد
 
پاسخ : سوتی‌ها

عاقا یه بار تو جمع بودیم...
مدیرو معاوناو معلما و چن تا مهمون ....
درواقع برنامه داشتیم...
خیلی طول کشید مدیر گف:میبینیم که مهمونامونم خستن و برنامه طول کشیده...بعد خطاب به ما گف امیدوارم خسته نباشین منم گفتم :کی خستس....خودمم در جواب گفتم دشمن...
حالا فهمیدی نکته رو....
در ادامه مدیر گف:تو دهنم میگم مهمونا خستن...
بعد همگی خندیدیم
 
پاسخ : سوتی‌ها

روز زن مدرسمون مراسم داشتیم بابت یکی از آزمونا به چنتا از ما ( از جمله خودم :د ) کادو دادن.
اسممو گفتنُ منم پاشدم برم کادومو بگیرم یهو این آقاهه که داشت کادو میداد گفت: این مهرناز خانوم آقاشون ( منظورش بابام بود! :| ) خیلی آقای خوبیَن. (بازم منظورش بابام بود! :| ) همکار ما بودن آقاشون ( هنوزم منظورش بابامه! :-" ) تا چن سال پیش و ...!

بعد بنده داشتم معلمارو نگاه میکردم :-[ X_X که بلا استثنا بِهِم ذُل (!) زده بودن داشتن میخندیدن! :))
دیگه بقیه بچها و سال اولامونو خودتون تصور کنین! :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

فکر کنین سوتیه خو خیلی جالب بود نمیدونستم کجا بذارمش

ـهنگ جدید سامی بیگی ویژه کنکور

متحانامون، هماهنگه/نگاه هامون روی برگه

تنت بیده، میلرزه/یه حسی که نمیخوامش

تو این دنیا، واسه درسام/جز گام به گام پناهی نیست

با این حالی که من دارم/جز شهریور، دیگه ماهی نیست!

همینجا که درس انباره/همه جا حرف کنکوره

نفس تو سینه میگیره/دلم واسه تراز میکوبه!

من یه علافم! وقتشه عاقل شم

تو ته خرخون، حق بده تجدید شم

خودمو کشتم، شاگرد ممتاز شم

هیچی نمیفهمم، فقط میخوام پاس شم!


با تنظیم مجدد The Merovingian
 
پاسخ : سوتی‌ها

ی بار ازبیرون اومدم بعد کاپشنمو درآوردم جلو بابام بودم یهو از تو کلام ی شماره افتاد جلوپای بابام

من: ;D
بابام: :-?
شماره: :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

بعده مرحله یک بود به زور مارو نشوندن سره کلاس زبان فارسی!از شانسه ما اون روزم امتحان داشتیم:دی
مام که کلن لای کتابو تا حالا باز نکرده بوددیم
سوال آخرش این بود که ممیز را در متن زیر تعیین کنید
حالا منم با هیچ ایده ای نشستم ممیز گذاشتم تو جاهایی که ب نظرم فاصله دار بود!:-"
بعد تازه دیشب فمیدم که چقد معلمه بم خندیده و ممیز نقشه :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

داییم اومده خونمون مهمونی
ازم میپرسه دستمالتون کو ؟
منم همینطور که نشسته بودم با چشم یک دوری زدم یک کم فکر کردم دیدم نیستش
بهش گفتم
زیر درخت آلبالو گم شده :)) ;D :لایک
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی بدتر از اینکه با دوستت همین جا داری می حرفی

بعد به یکی داری فش میدی به جای اینکه به دوستت بفرستی میفرستی به خود طرف

بعدشم به غلط کردن میفتی که هیچ فایده ای نداره و ابروت علاوه بر اینکه جلو اون رفته پیش یکی از مهمترین ادمای زندگیتم رفته

الان نمی دونم گریه کنم ییا از حرصم بخندم :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو یه روز ِ آفتابی ؛؛)، به همراه دوستان تصمیم گرفتیم به یکی از بچه هایی که شماره مونو نداره زنگ بزنیم اذیتش کنیم. :-"
هیچی دیگه، زنگ زدیم که سلام عچقم چه طوری عچقم و فولان. :-""

بعد از مقادیری رد و بدل شدن اس‌ام‌اس کاشف به عمل اومد که دوستمون شماره شون دست مادرشون بوده. و ما در طور این مکالمات با مامانش طرف بودیم. :-"
بعد همین. :| :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما امسال نهایی هستیمو و امتحانات کشوری

معاونمون امروز اومده میگه خان مدیر گفته اگه تا بیستو سوم مدرسه نیاین ازتون امتحان نمیگیریم :))

ما هم گففتیم چشم
 
پاسخ : سوتی‌ها

اندر اخوالات عربی :-"
;;) ;;)
سر کلاس تست عربی بودیم بعد معلم داشت برگه میداد که شروع کنیم به امتحان دادن قرار بود به هر نفر 2 تا برگه بده ;;) بعد به من 3 تا داد و خوب مشخصن از 1 برگه دوتا داده بود :-" بعد برگشت بهش گفتم من 3 تا دارم :-" ;;) گفت خوب یکیشو بده به من ;;)
منم یه 4-5 دقیقه ای داشتم دقت میکردم که اشتباهی برگرو ندم بهش :-" خلاصه گذشت و داشتیم امتحان میدادیم من برگه اول رو زدم اومدم برم برگه دوم که دیدم 2تاشون یکین :)) :)) حالا معلم هم تو کلاس نبود :-" تا آخر امتحان منتظر بودم :-[
-------------------------------
تو عربی یه سری سوال ها هستن که میگن اعراب بذارید بعد یه سوال مینویسن که میگن از تست 22-24 رو اعراب بذارید :-"
بعد من رسیدم به تست 24 دیدم ته متنه یه واژه معلوم هست فکر کردم این سوال معلوم مجهوله =)) =)) اما هرچی سوالو میخوندم نمیفهمیدم ینی چی اصن خیلی جالب بود برام :-"
بعد استاد اومدن سوالارو جواب بدن قبل اینکه به این سوال برسن من دستم گرفتم بالا ;;) ;;)
- استاد میشه قبل از اینکه سوال بعد جواب بدید اول صورت سوالش رو بخونید من متوجه نمیشم :-" ;;)
استاد :-? ^-^ :-? خوب اینکه صورت سوال نداره ..... :))
من : :-"
کلاس :)) :)) :)) :)) =)) =)) =)) =)) =))
--------------------------------------
یکی از دوستان دیروز امتحان عربی داشتن بعد یه متن عربی بهشون داده بودن بعد فارسیشم نوشته بودن یه جاخالی داشت بعد میگفت متنه این بودد : وصیت نامه های شهدا ....... میباشد :-"
بعد میگفت هرچی فکر کردم متنرو نفهمیدم نوشتم خوش خط :))
من :)) :)) :)) :)) :)) :)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه شخصی هست؛ از من بزرگ‌تر و اینا. بعد مشاور طرحون هستن ایشون ;;) بعد فامیلیش از سه تیکه تشکیل شده (فرض می‌کنیم x و y و z :)) ) بعد من می‌خوام خلاصه گویی کنم، اون y و z رو حذف کردم، بهش می‌گم xو خورده‌ای ;;) البته جلو خودش نه هاااااا :| X_X

الان بعد مدرسه با دوستم رفتیم پژوهشسرا، برای طرح خوارزمی و کاراش.

مسئول پژوهشسرا : فرمون تکمیله دیگه خانم ... ؟ ;;)

من (در نهایت ادب و تواضع و جدیت) : نخیر آقای فلانی ، هنوز آقای xو خورده‌ای ...(قیافم در این لحظه => :| ) امضا نکردن :-ss

مسئول پژوهشسرا (در حال کنترل خندش) : بله ... :)) البته عیبی نداره، همه یکم گیر دارن سر فامیلی ایشون :دی

آبروم رفت ماماااااااااااااان :(( دیگه محدثه هم نتونست خندشو نگه داره، منفجر شد :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه سوتی خیلی ضایع دادم
سر کلاس ادبیات داشتیم ارایه های این بیت رو پیدا می کردیم به چون تو محتشمی بی بها سخن ندهم /بده ز لعل شکر بار قند و بستان و در

خانم گفت لعل استعاره از لب است حالا با لب چیکار می کنیم بنده خدا می خواست استعاره بعدی رو پیدا کنه

منم نمیدونم یهو خون به مغزم نرسید گفتم بوسه :-/

معلممون بعد از کمی مکث گفت سخن شکربار می گوییم :o

کلا من دیگه تا اخر جلسه لال شدم رفت :(

در ضمن مدیونید فک کنید ذهنم منحرفه فقط ذهنم گسترده است همه ی موضوعات رو در نظر می گیرم بعععععله .......... :-<
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم زبان فارسی ما ::
سراسر دو تا سر داره یه خط وسطش
گوناگون دو تا گون داره یه خط وسطش
و .
.
.
.
...

بعد از اندکی سکوت و تفکر عمیق کلاس منفجر شد
:)) :)) :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال یه طرح قرآنی برگزار شده بود تو مدرسه هر کس می بایست چند صفحه از قران رو بخونه.

مدیر ما داشت در مورد این طرح سرصف صحبت می کرد میگفت ببینید بچه ها این طرح وقت زیادی ازتون نمیگیره مثلا من خودم دیشب یک ساعته تا آیه 300 سوره بقره خوندم.

بقره احیانا 286 تا آیه نداره؟!؟! :-?

مدیونید فک کنید مارو اسکل فرض کرده بود:-&

بعد اینا همون مدیرایی هستن که توسط سازمان سمپاد تایید میشن؟ :(

من از همین تریبون می خواستم از اونایی که ایشون رو تایید کردن تشکر کنم خیلی زحمت کشیدن!! :)
 
Back
بالا