خاطرات سوتی‌ها

igin

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
133
امتیاز
1,630
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
دانشگاه
صنعتي شاهرود
رشته دانشگاه
حسابداري _روان شناسي
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

دیروز بعد باشگام تو آسانسور :
خانومه این لعنتی چرا بسته نمیشه بره بالا X-(
من: ;))
خانومه :نخند گیر افتادیم L-:
من: خب اگه شما دکمه طبقه یک رو بزنی بالا میره :D
سه ساعت داشت دکمه طبقه ای که توش بودیمو فشار میداد :))
 

melika15

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
407
امتیاز
3,312
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۲
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1395
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

مکالمه من و دوستم[nb]وقتی واسه تولدش کادو گرفته بودم[/nb]

من : چشماتو ببند
دوستم : ملیــــکا >:D<
من : تولدت مبارک عزیزم[nb]در حال تقدیم کردن کادو :-"[/nb]
دوستم : وای قابل نداشت ملیکا >:D<
من : جانم؟؟؟ :O من باید بگم قابل نداره نه تو در ضمن خیلی هم قابل داره[nb]بچم کادو دیده هل شده :-" :D[/nb]
دوستم : :-" :-" :-"


به نقل از ...ELINOR... :
onuc_screenshot_2015-07-12-13-59-23~2.jpg

الهُم الکشف کل حواس پرتونِ داغون :)) =))
چ معنی داره سوتی من اینجا نوشته بشه :-" :-" :-"
والا :-" :-" :-"
 

mehrnaz 2613

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
80
امتیاز
268
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یه بار معاون ما تو یه همایش بزرگ داشته سخنرانی میکرده آخرش میخواسته بگه ممنونم از مقاله هایی که ارایه دادین

گفته ممنونم از ملاقه هایی که ارایه دادین :)) :)) :)) :))

سالن منفجر شده =)) =)) =)) =))
 

Zahra_a

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
859
امتیاز
9,404
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
99
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

یه بنده خدایی تازه ا‌ولین بارش بوده شمارش رو میده دخترا بعد از چند روز دختره بهش زنگ میزنه میگه : واسه چی به من شماره دادی ( منظورش این بوده که از چی من خوشت اومده )پسره حول میشه نمیدونه چی بگه از بغل دستیش میپرسه که تجربه داشته تو این موارد بغل دستیش بهش میگه که :بگو می خوام باهم در ارتباط باشیم این بنده خدا که حول بوده میگه می خوام باهم در تر تباط باشیم دختره که اینو میشنوه از شدت خنده قیافش از این =)) بد تر بوده پسره هم از روی ناچاری گوشی روقطع میکنه اونم قیافش در اون لحظه: B-) B-)
قیافه ی دوستش : =)) :)) :)) :))
 

sh.kh1377

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
732
امتیاز
2,445
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
نقره ی زیست دوره هجده و طلای دوره نوزده
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

من یه یار اومدم واسه دوستم عکس یکی رو بفرستم بعد اومدم اسکرین شات گرفتم از عکس طرف بفرستم دوستم هم پشت تلفن بود بعد عکس رو واسه ی خودش فرستادم (همون که از عکسش اسکرین شات رفته بودم ) هیچی دیگه عکس همون یکم مورد داشت واسه خود طرف بفرستم پنچ دقیقه پشت تلفن دوستم فقط داشت منو به آرامش دعوت می کرد :))
 

Marziyeh.banoo

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
475
امتیاز
3,648
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
-
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
مهندسی مواد و متالورژی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

داشتیم تو کلاس این درس رو میخوندیم این قسمتش رسید به یکی از دوستان خیلی آروممون(مثبت)

و مگر میشد بگوی آری؟ عالیه خانم را با سیمین فرستادم که از خانهٔ ما به دکترتلفن کند. پسر
را پیش از رسیدن من فرستاده بودند سراغ شوهر خواهرش . من و کلفت خانه کمک کردیم و تن
او را که جعیب سبک بود از زیر کرسی در آوردیم و رو به قبله خواباندیم.

اون قسمت بولد را خوند کُلُفت :))
هرچی بهش میگفتیم یه مدل دیه بخون میگف کَلُفت!!! کِلُفت. :))
دیگه ازش قطع امید کردیم...

*
یبار سر کلاس جو گرفتم به معلمون گفتم مامان :))

*
تا دیروز فک میکردم ایشون اسمش لنا هست :D
 

قاصدک

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
539
امتیاز
3,393
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بیهق
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

به نقل از khanoomi :
داشتیم تو کلاس این درس رو میخوندیم این قسمتش رسید به یکی از دوستان خیلی آروممون(مثبت)

و مگر میشد بگوی آری؟ عالیه خانم را با سیمین فرستادم که از خانهٔ ما به دکترتلفن کند. پسر
را پیش از رسیدن من فرستاده بودند سراغ شوهر خواهرش . من و کلفت خانه کمک کردیم و تن
او را که جعیب سبک بود از زیر کرسی در آوردیم و رو به قبله خواباندیم.

اون قسمت بولد را خوند کُلُفت :))
هرچی بهش میگفتیم یه مدل دیه بخون میگف کَلُفت!!! کِلُفت. :))
دیگه ازش قطع امید کردیم...

*
یبار سر کلاس جو گرفتم به معلمون گفتم مامان :))

*
تا دیروز فک میکردم ایشون اسمش لنا هست :D
این درسِ نیما یوشیج نیس ؟ نوشته ی جلال آل احمد : ) یادش بخیر ...

یه سوتی برای اسپم نشدنِ این پست :
یه پاک‌کن و یه قند دستت باشه ٬ قند رو بذاری رو میز پاک کنُ دهنت کنی :|
 

مهشادh

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
11
امتیاز
55
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خراسان رضوی و حومه
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

رفته بودم کافی نت .بعد از اینکه کارم تموم شد اقایه کارو تحویلم داد منم با نهایت ذوق از دهنم در رفت تنکیو :D


از دست این بچه ها عادت کردم بهشون تنکیو میگم اینجام .... :-[
 

++MaRyAm++

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
160
امتیاز
1,572
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف آباد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

رفته بودیم مجلس ترحیم بعدش سر مزار!
من و آبجیم با عموم رفته بودیم بعدش ک مراسم تموم شده عموم سوئیچشو داده ک ما مثلن زودتر بریم بشینیم تو ماشین!
حالا آبجی من اشاره میکنه ب ماشین میگه مریم بیا اینجاس،منم دنبالش رفتم!
حالا هرچی دزدگیرو میزنیم باز نمیشه بعدش ابجیم میگه مریم شاید خراب شده بذار سوئیچو بندازیم ب در بازش کنیم...
سوئیچو انداخته ب در بازم باز نشده!
آبجیم:مریم ماشین عمو پشتش اعلامیه بودا! :D
من:الان میگی؟الان میگی؟ ~X(
دعا کن صاحب ماشینه از دور ندیده باشتمون فقط :|
بعدم ب این حالت از محل جرم دور شدیم :-" :-" :-" :-" :-"
 

YaSm!nA

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
1,717
نام مرکز سمپاد
فرزانگان حکیم زاده
شهر
یزد
سال فارغ التحصیلی
98
تلگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

این یکی از سوتی هام درباره آدرس و ایناس......ایشاا..... به نوبت بقیشم بهتون میگم!



هفت سال روزی دو بار از یه مسیر رد میشدم میرفتم مدرسه.......با مامانم البته!.......دبستان!
بعد سال آخر فهمیدم هر روز از سر کوچه عموم رد میشدیم!!
:)) :)) :)) :))
اونم روزی دو بار!!!
:)) :)) :)) :))
اون روزم پسر عمومو سرکوچشون دیدم!
:)) :)) :)) :))
وقتی دیدمش با تعجب به مامانم گفتم : این اینجا چیکار میکنه؟؟؟؟؟ :-? :O

مامانم : :| :| خونشونه !!

من : عهههههه! :O

:)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :))

خو خونه عمومو فقط تو شب دیده بودم!! :|
خنگ نیستم ولی آدرسارو کلا یاد نمیگیرم!!
 

paml

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
199
امتیاز
1,687
نام مرکز سمپاد
شهيد بهشتی
شهر
اهواز
دانشگاه
شهیدبهشتی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

برای معافیت تحصیلی رفته بودم پلیس +10
مسئولش یه خانم بود...

بعد شما فکر کنین من ساعت 11 رفتم خانوم گفت منتظر بشینین تا نوبتتون شه
منم تا ساعت 12:30 منتظر بودم و بالاخره نوبتم شد

بعد رفتم مدارکم ارائه دادم
خانومه گفت:عه آقا کارتون معافیته؟؟این وقت میبره و ما هم چند دقیقه دیگه میبندیم میشه برید شنبه بیاید؟؟؟

من تو دلم: فااااااااک

یه دفعه دیدم خانومه اینجوری شد: :O :O :O :O
خانومه: (:| (:| :O :O
من: X-( X-(

حالا حدس بزنید چی شده بود...چیزی که فکر کردم تو دلم گفتم رو ظاهرا تو دلم نگفته بودم...بلند گفته بودم...حالا این که چجوری شده به زبونم اومده واقعا خودمم هنوز نفهمیدم :| :|

هیچی دیگه الان آبرو ندارم :((
دیگه حتی به حرفای توی دلمم نمیتونم اعتماد کنم :| :| :|
 
ارسال‌ها
1,551
امتیاز
27,016
نام مرکز سمپاد
ضروری
شهر
ضروری
سال فارغ التحصیلی
0
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

اول پیش خودم تعجب کردم و گفتم چرا فامیلی ش دیوس ه؛ بعد دیدم انگلیسی نوشته Duce !
آدام دیوس
 

a.khakpour77

گُم‌دَرسَر!!!
ارسال‌ها
1,402
امتیاز
17,210
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5 تهران
شهر
فرز 1 بندرعباس/فرز 5 تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
مدال که نه...اما سه تا مرحله یک دارم...
دو تا ادبی، ی زیست...
دانشگاه
علوم‌پزشکی تهران
رشته دانشگاه
ژنتیک
ﭘﺎﺳﺦ : ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺳﻮﺗﯽ‌ﻫﺎ

راهنمايي بودم،با معاونم خيلي راحت بودم و دوسش داشتم،بعد تولدش بود منم رفتم بهش تبريک بگم،نميدونم چي شد گفتم ايشاا... فردا پس فردا ک تولد 120 سالگيتونو جشن گرفتين،منم باشمو تبريک بگم،اينو گفتم،يهو ديدم قيافش ي جوري شد،افتاد دنبالم با خنده گف من فردا پس فردا 120 سالم ميشه ديگه؟؟!!!بماند چجوري ماست ماليش کردم!!
 

Radikal

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,576
امتیاز
31,306
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
داغ دیده ام بعله!
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
سیاستگذاری علم و فناوری
اینستاگرام
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

فروش دستگاهِ خودروِ رضایی رو خوندم فروش دستگاهِ خودارضایی
X_X
 

igin

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
133
امتیاز
1,630
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
دانشگاه
صنعتي شاهرود
رشته دانشگاه
حسابداري _روان شناسي
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

سوتی همین چند لحظه پیش من..
مامان اون برقارو خاموش کن سردم شده :D
من : :-/
مامانم : [-o< (خدایا دخترمو شفا بده)
برقا : ;))
 

a.khakpour77

گُم‌دَرسَر!!!
ارسال‌ها
1,402
امتیاز
17,210
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5 تهران
شهر
فرز 1 بندرعباس/فرز 5 تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
مدال که نه...اما سه تا مرحله یک دارم...
دو تا ادبی، ی زیست...
دانشگاه
علوم‌پزشکی تهران
رشته دانشگاه
ژنتیک
ﭘﺎﺳﺦ : ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺳﻮﺗﯽ‌ﻫﺎ

براي يکي از دوستان جشن تولد گرفتيم من و چندي ديگر از دوستان،بعد قرار بود سورپرايز باشه!قرار گذاشته بوديم دوستم ک تولدش بود بياد دنبال من باهم بريم بيرون(و غافلگيرش کنيم!)اومديم بيرون،کادوشو يادم رفته بود بيارم،بهش گفتم:اي واي!عينکمو جا گذاشتم،بدون اون نميبينم!گفت:مطمئني؟آخه عينکت رو چشمته! -نه منظورم عينک آفتابيم بود!!! -واقعا؟!!تو بدون عينک آفتابي نميبيني!! -اه اصن بيا بري
 

zahra:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
545
امتیاز
5,226
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف‌آباد
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
الزهرا/رویان
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی/ژنتیک مولکولی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

من: فاطی f4 دو رو داری؟
نگار: چی رو ؟
من :f4 دو
نگار : f4 دو چیه دیگه فقط note4


من دیگه صوبتی ندارم =)) =)) =))
 

a.khakpour77

گُم‌دَرسَر!!!
ارسال‌ها
1,402
امتیاز
17,210
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5 تهران
شهر
فرز 1 بندرعباس/فرز 5 تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
مدال که نه...اما سه تا مرحله یک دارم...
دو تا ادبی، ی زیست...
دانشگاه
علوم‌پزشکی تهران
رشته دانشگاه
ژنتیک
ﭘﺎﺳﺦ : ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺳﻮﺗﯽ‌ﻫﺎ

يکي از معلمام ميگفت هم سن ما ک بوده،ي بار خواسته مدرسه رو بپيچونه،صبح رفته زير پتو هي دستاشو اون زير ها کرده تا داغ بشن ميماليده به صورتش تا مامانش فک کنه تب داره!!اتفاقا موفق هم ميشه اما از شانس خوشگلش مامانش مجبورش ميکنه برن دکتر!!انقدر استرس گرفته ک ميخواسته خودشو لو بده ک.....در کمال ناباوري دکتر تشخيص مالاريا داده!!! راستش زياد مطمئن نيستم ک مربوط ب اين تاپيک باشه اما...
 

paml

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
199
امتیاز
1,687
نام مرکز سمپاد
شهيد بهشتی
شهر
اهواز
دانشگاه
شهیدبهشتی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

عموى بنده:
ببين خوابگاه كه ميرى هر كس يه عادتى داره كه تو بايد تحمل كنى
مثلا بعضيا عادت دارن شب درس بخونن صبح بخوابن
بعضيا هم عادت دارن صبح بخوابن شب درس بخونن

من: :O :)) :)) :)) (حالا بى ادب نيستم ولى تو دلم واقعا خندم گرفته بود :D چون لحنش خيلى جدى بود)

عمومم كه همچنان داشت به بحث ادامه ميداد...
 
بالا