ﭘﺎﺳﺦ : ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺳﻮﺗﯽﻫﺎ
راهنمايي بودم،با معاونم خيلي راحت بودم و دوسش داشتم،بعد تولدش بود منم رفتم بهش تبريک بگم،نميدونم چي شد گفتم ايشاا... فردا پس فردا ک تولد 120 سالگيتونو جشن گرفتين،منم باشمو تبريک بگم،اينو گفتم،يهو ديدم قيافش ي جوري شد،افتاد دنبالم با خنده گف من فردا پس فردا 120 سالم ميشه ديگه؟؟!!!بماند چجوري ماست ماليش کردم!!