پاسخ : خاطرات سوتیها
از قضا بابای دوستم هروقت هوا گرم میشده تیکه کلامش این بوده که ترموستاتم فلان شده بهمان شده
خلاصه دوستم میگفت یه روز هوا گرم بوده ولی باباش به طرز عجیبی سردش بوده و گفته برو کولرو خاموش کن
[nb]پدره دیگه چه میشه کرد
[/nb] دوستم هم اومده مزه بپرونه خواسته بگه بابا ترموستاتت خوب کار نمیکنه به جاش گفته بابا پروستاتت خوب کار نمیکنه ها

دیگه اینطور که دوستم میگفت افراد حاضر تو اون جمع زمین گاز میزدن از خنده
از قضا بابای دوستم هروقت هوا گرم میشده تیکه کلامش این بوده که ترموستاتم فلان شده بهمان شده

خلاصه دوستم میگفت یه روز هوا گرم بوده ولی باباش به طرز عجیبی سردش بوده و گفته برو کولرو خاموش کن





دیگه اینطور که دوستم میگفت افراد حاضر تو اون جمع زمین گاز میزدن از خنده
