- توقیف شده
- #11,441
- ارسالها
- 859
- امتیاز
- 9,404
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- .
- سال فارغ التحصیلی
- 99
- رشته دانشگاه
- داروسازی
پاسخ : خاطرات سوتیها
یه بنده خدایی تازه اولین بارش بوده شمارش رو میده دخترا بعد از چند روز دختره بهش زنگ میزنه میگه : واسه چی به من شماره دادی ( منظورش این بوده که از چی من خوشت اومده )پسره حول میشه نمیدونه چی بگه از بغل دستیش میپرسه که تجربه داشته تو این موارد بغل دستیش بهش میگه که :بگو می خوام باهم در ارتباط باشیم این بنده خدا که حول بوده میگه می خوام باهم در تر تباط باشیم دختره که اینو میشنوه از شدت خنده قیافش از این بد تر بوده پسره هم از روی ناچاری گوشی روقطع میکنه اونم قیافش در اون لحظه: B-) B-)
قیافه ی دوستش :
یه بنده خدایی تازه اولین بارش بوده شمارش رو میده دخترا بعد از چند روز دختره بهش زنگ میزنه میگه : واسه چی به من شماره دادی ( منظورش این بوده که از چی من خوشت اومده )پسره حول میشه نمیدونه چی بگه از بغل دستیش میپرسه که تجربه داشته تو این موارد بغل دستیش بهش میگه که :بگو می خوام باهم در ارتباط باشیم این بنده خدا که حول بوده میگه می خوام باهم در تر تباط باشیم دختره که اینو میشنوه از شدت خنده قیافش از این بد تر بوده پسره هم از روی ناچاری گوشی روقطع میکنه اونم قیافش در اون لحظه: B-) B-)
قیافه ی دوستش :