خاطرات سوتی‌ها

parasto jooon

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
637
امتیاز
3,481
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
دانشگاه
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

يكي از دوستاي دبستانم زنگ زده بود بهم...بعد من وسط ِ چت كردن بايكي بودم بحث خيليم مهم بود...بعد من داشتم همينجوري چت ميكردم به حرف ِ دوستم گوش نميدادم..هر چي

ميگفت من ميگفتم :هه هه هه...خب؟؟؟(چرت و پرت ميگفت آخه... :-")

بعد همينجوري 5-6بار تكرار كردم..يهو برگشت بهم گفت...پرستو...

گفتم بله؟(حواسمو جمع كردم ديگه... :-")

گفت من نيم ساعته دارم ميگم چيكارا ميكني؟؟چه خبر..توميخندي ميگي خب؟؟؟....اگه داري كار ِ ديگه ميكني بعدا بهت زنگ بزنم.. :-"

فشار ِ عصبي روم زياد شد...وسط ِ چت با يارو sign out كردم ..رفتم تو زمين...:-"
 

poorya.kh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,567
امتیاز
8,851
نام مرکز سمپاد
شهیـد بهشتی
شهر
نیشابـور
دانشگاه
علم‌وصنعت‌ ایران
رشته دانشگاه
مهندسی‌کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

اون روز خونه ی یکی از فامیلا بودیم بعد یه نفر گفت : ;;)

پول برق مغازه ام 200 هزار تومن اومده :-<

بعد یکی اومد راهکار بده گفت : خب لامپ یک بار مصرف استفاده کن :D (منظورش کم مصرف بود :-")
 

فاطمه0ر

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
377
امتیاز
426
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
دانشگاه
هلال ایران(تهران)
رشته دانشگاه
ارتوپدی فنی
پاسخ : سوتی‌ها

آباجیم دیروز یه سوتی داد بسی جالب.رفتیم هندونه بخریم بعد بابام پیاده شدن رفتن یه هندونه بزرگ خریدن مامانم گفتن بذار جلوی پای بچه ها.بیچاره خواهرم حواسش نبود روشو برگردوند اومد بگه چقدر هندونه رو ماشینه آقاهس گفت چقدر پا روی ماشینه آقاهس :-?? بعد منو مامانو بابا و مغازه داره :O :O :O :O :O :O :O
خواهرم :-" :-" :-" X_X X_X
 

dorna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,588
امتیاز
4,449
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین1
شهر
اصفهان
پاسخ : سوتی‌ها

خالم میخواست غذا درست کنه؛هوس کردم 1بار مثلن دختر مودب و نمونه بشم؛برگشتم گفتم:خاله واسه چی میخواین غذا بپزید ؛غذا که از ظهر هست؛مگه مرض دارید‏!‏؟ :-[
 

Your feline

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,059
امتیاز
16,988
نام مرکز سمپاد
فرزانگـان
شهر
شهرستان
سال فارغ التحصیلی
105
پاسخ : سوتی‌ها

آقا من دو دل بودم این ُ بذارم تو پرت و پلا یا اینجا ، بهر حال گذاشتم دیگه

امروز من ُ مامانم خونه خالم بودیم(لازم به ذکر است مامانم ایکس برابر من این خاله رو دوس داره ) . آخرش خاله گف بیاین من ماشین

همرامه می رسونمتون . بَد رسیدیم به یه خیابون ِ شلوغی ماشینا خیلی تند میومَدَن مامانم گف "همینجا ما رو پیاده کن " بَد پیاده شدیم

من و مامان خاله سمت ِ راست ِ خیابونه بود خلاصه گفتم "مامان بیا بریم خ ُ ، چرا موندی ؟" مامان " واستادم خاله به سلامت از خیابون

رد شه(اخه یکم ، فقط یکم ، تازه کاره :D ) "

من (خدایی اَ دَهنم پَرید ) " بیا بریم خ ُ ، تصادف بکنن که از دست ِ ما که کاری بر نمیاد "

مامان " :O، :O، :O ؟!! X-( "



من و مامانم بازار بودیم ( این مربوط می شه به قبلنا ) یه مَرد ِ رو دیدیم قیافش خیلی برام آشنا بود ، بد مصن مشکل تکلمی تا چه حد که

به مامانم گفتم " مامان ، این آقاهه قیافش خیلی نزدیک نیست ؟!"

مامان ".... :|... :-< " (یه احساسی بهم میگه تو اون لحظه اونم ازم نا امید شد :D )


پ.ن : آقا یه محدودیتی بذارین واسه این سوتیا ، الان واسه این تاپیکم که شده درصد سوتی دادن مردم در حد چی رفته بالا !! :-" :D
 

F@temeh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,877
امتیاز
15,502
نام مرکز سمپاد
فرزانگـــان
شهر
کاشـــان
مدال المپیاد
مرحله اول ریاضی
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : سوتی‌ها

به خودم پ.خ دادم =))
 

shirin!

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
670
امتیاز
5,637
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کاشان
مدال المپیاد
در ارزوی طلاونقره و برنز
دانشگاه
کاشان
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس نشستیم
میخواستم به دوستام بگم بیابد باهم تله پاتی کنیم معلم نیاد
گفتم بیاید با همتله کابینکنیم :))
 

mahshid_f

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
909
امتیاز
5,940
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم با نگین چت میکردیم، نگین دیسکانکت شد...
من یهو دیدم یکی داره زنگ میزنه به گوشیم، گفتم مزاحم این موقع شب؟ :-/
اینجوری بودم دقیقا: :-ss
بعد نگین دوباره اومد مسنجر، گفتم: وای نگین :(( یکی بم زنگ زده، میترسم، چیکار کنم؟ :((
و نگین با آرامش: :D من بودم، میخواستم بگم شب بخیر...!
(من این یکی شماره نگینو نداشتم :D)

همین الان میخواستم آیدیمو بدم به گیسو، نوشتم:
www...
:-"
بعد یادم افتاد، درستش کردم :D
 

smartgirl

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
480
امتیاز
1,113
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ری
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
مدال المپیاد
کامپیوتر (البته ب جایی نرسیدم متاسفانه ... )
دانشگاه
خوارزمی، امیرکبیر
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

صدای زنگ خونه اومد...
داداشم رفت آیفونو براداشت و گفت : الو؟؟
=)) =))
 

*کیمیا*

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
169
امتیاز
345
نام مرکز سمپاد
فرزانگان همدان
شهر
همدان
مدال المپیاد
المپیاد های کارگاهی تو راهنمایی! رتبه هم آوردم!
دانشگاه
ایشالا پزشکی شهید بهش
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از smartgirl :
صدای زنگ خونه اومد...
داداشم رفت آیفونو براداشت و گفت : الو؟؟
=)) =))
خو منم یه با تلفن زنگید
برداشتم گفتم کیه؟؟؟؟؟؟ :))
زن عموی مامانم بود میخواست مهمونی دعوت کنه!!!!
قفل کرد بیچاره!!!
 

Toobiii

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
940
امتیاز
6,151
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
تهران
مدال المپیاد
شیمی
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

سال دوم كه بوديم يه معلم كامپيوتر داشتيم افتضاح بداخلاق بود.بعد يه روز قبل از اينكه بياد سر كلاس من پشت در كلاس قايم شده بودم منتظر بودم يكي از دوستام برسه بترسونمش،از شانس گند من اونروز معلمه زودتر اومد.همين كه درو باز كرد من به طرز وحشيانه اي پريدم جلوش گفتم "پـــــِـــــــــــــــخ"!!!!!
بدبخت داشت سكته ميكرد!هميمجوري چند ثانيه خشكش زد بعد معلمه===> :|
من===> :-[ :-"
اينم بگم كه چند روز پيشش باهاش دعوام شده بود :D
 

مهتاب

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
399
امتیاز
390
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
دانشگاه
BUMS
رشته دانشگاه
Med
پاسخ : سوتی‌ها

یادمه دبستان بودم ....
تازه از حمام آمده بودم .. موهام خیس بود ... دختر همسایه مون زنگ زد ..گوشی رو برداشتم .. گفت مهتاب قرص فلان دارین .. گفتم آره .. گفت برام بیارش ...
منم یهو به طور ناخودآگاه ..پشت تلفن گفتم چه پرووووو.... .
وای از خجالت مردم .... X_X
---
تندی رفتم با همون حالت قرصو براش بردم پایین ......
 

haniiii

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
430
امتیاز
2,029
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رفسنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

تو ماشین 4-5تا خوشحال صدای اهنگ رو زیاد کردیم همه داشتن هد می زدن یهو پلیس مارو دید اومد گفت به به می بینم خانواده هم هستین(من مامی بابا داداش دختر دایی)این کارا ازتون بعیده
منم بلند گفتم چیه دااش زدیم بالا نمی تونی ببینی؟
یارو :O
بابا پیاده شد اشنا پیدا کرد جیم شدیم!!!
خو منطورم درجه خوشحالی بود :D :D :D
 

مـــــــریم

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
116
امتیاز
938
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
مشهد
دانشگاه
دانشگاه تهران 8-&gt; (ینی میشه؟)
رشته دانشگاه
پزشکی ایشالا 8-&gt;
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز مامانم یه بازیگری رو نشونم دادن.
بعد گفتن: این کیه؟! تو کودوم فیلم بازی کرده؟! :-?
من: اٍ...این همونیه که تو اون فیلمی که شما نمیدیدین بازی میکرد! ;;)
مامانم: جدا؟! چه آدرس دقیقی! :-w
من: :-"
 

Alfredo

کاربر فعال
ارسال‌ها
72
امتیاز
637
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
اردبیل
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : سوتی‌ها

دو تا از سوتی های مامانم که حیفه نگم :D..... هر وقت هم که عصبیم میکنه این دو تا کلمه رو میگم دیگه ولم میکنه =))

یه بار میوه ها تو یخچال خراب شده بود بعد این مامان ما فاسد و پوسیده رو قاطی کرد گف این میوه ها چقد فُسیده شده :))

یه بار پدر گرام زده بود کبابارو سوزونده بود بعد مادر ما با جزغاله و ذغال رو قاطی کرد گف غُزغاله کردی کبابارو =))
 

shirin!

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
670
امتیاز
5,637
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کاشان
مدال المپیاد
در ارزوی طلاونقره و برنز
دانشگاه
کاشان
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

عروسی پسر عمم بود تو باغ
زیاد بهم خوش نگذشت
فرداش رفتیم خونه عمم همه نشسته بودن در مورد عروسی حرف
میزدن منم حواسم نبود یهو گفتمکلا عروسی مزخرفی بود
بیچاره شوهر عمم10میلونی که خرج کرده بود خود تو سرش
منم رفتم درستش کنم گفتم نه اخر شب چون زیاد بوق بوق نکردیم خوش نگذشت :))
 

L.E

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
980
امتیاز
6,736
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 ِ تهران
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه هامون رفته بود به معاونمون گفته بود خانوم ژلوفن می دین(قرصه!)
بعد معاونه با کلی جذبه و عصبانیتو اینا برگشت گف:به من چه.....من که نمی تونم همه چیزتونو بدم این چیزارو برو از مسئول آزمایشگاها بگیر!دفتر من که آزمایشگا شیمی نیس!
بعد اصن ترکید اون.....خانوم.....قرصه اینی که من می گم!
 

dorna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,588
امتیاز
4,449
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین1
شهر
اصفهان
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار تو مهمونی مامانم کفش پاشنه بلند پوشیده بود.از این ها که پاشنش تیزه تیزه میشه به عنوان سلاح سرد ازش استفاده کرد.
بعد اومد قشنگ رو پای من وایساد.
من داد زدم آی پاااااام!
مامانم برگشت دلسوزانه گفت :الهی بمیرم...!
منم اون موقع اصن حالیم نبود چی میگه برگشتم گفتم: خودت بمیری :D :D
 

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

تو سونا بخار بودم گوشامم توش آب رفته بود ناشنوا شده بودم
بعدش ی زنه نشس بغلم گف
-تو چرا اومدی؟
-۱۷ سالمه
-بعله خوراکت چطوره؟
-نه تا ۹ اینجام
-درسات تمومه؟
-با دوستم اومدم
-موفق باشی
-آب هست اونجا که
دیدم پا شد رف
دوستم بعدش که واسم توضیح داد از خجالت سرخ شدم
بعدش رفتم تو استخر خانومه کنارم بود زود رفتم زیره آب نبینه منو
 
بالا