خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

بچه های ما سوتی زیاد میدن!!!یه بار یکی از بچه ها از پشت محکم زد به معاون!!(فک کرد یکی از بچه هاست!!!)
 
پاسخ : سوتی‌ها

میخواستم به دوستم بگم میخوایم واست استین بالا بزنیم گفتم میخواییم استیناتو بالا بزنیم

دوستم گفت داشتم از تنهایی دق میشدم
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند روز پیش پاککن گذاشتیم رو بخاری که بوش را بیفته تو کلاس که کلاسو بپیچونیمو بریم تو حیلط معلمه بو رو نفهمید و حالا هم اب شده رفته تو بخاری هر روز یا نباید بخاریو روشن کنیم یا اگرم روشن کنیم از بوش خفه میشیم
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم فوتبال بازی میکردیم
مربی ورزش کاغذاش ریخته بود تو زمین به دوستم گفت اون کاغذارو بده
دوستم عینک نداشت فک کرد از بچه های پیش دانشگاهیه بهش گفت : خفه شو برو !!!

---------------
تیمی که واسه شنا فرستاده بودیم واسه مسابقات 4 نفر بودیم که یکیمون شنا بلد نبود واسه اینکه کلاسو بپیچونه اومده بود
من بودم و 2 تا دیگه :
سوتی اول : قرار بود 3 تا سوت بزنه بیایم لبه آب . با سوت 4 ام بپریم تو آب
3 تا سوت زد اومدیم لبه آب ولی سوته 4 ام و دیر زد 4-5 نفر افتادن تو آب :d

سوتی دوم : دوباره سوت زد همه شیرجه رفتن ...حالا من دارم شنا میکنم میبینم یکی تو لاینه منه ...بگو نیما خان نتونست سوتی نده از لاین خودش شیرجه زده بود تو لاین من...
آخرشم واسه دو تامون خطا زدن
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم تو امتحان : انواع رایانه ها رو نام ببرید :
رایانه های کوچک
رایانه های بزرگ
رایانه های خیلی بزرگ

----
دوستم : تبانی رو گفت توانی
بحران اقتصادی ---> برهان اقتصادی
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از Sampadik :
بچه های ما سوتی زیاد میدن!!!یه بار یکی از بچه ها از پشت محکم زد به معاون!!(فک کرد یکی از بچه هاست!!!)
آره خیلی قشنگ بود! بسی اون روز خندیدیم!!!! سال اول معاونمون واس اینکه بین بچه ها تشخیص داده نشه همیشه یه مقنعه می پوشد همرنگ مقنعه ی ما!!(مانتوشم که سرمه ای بود!!) بعد یکی از بچه ها فکر کرده بود منم از شت پریده بود روش و محکم زده بود پشتش!!!!(البته بگم این دوست عزیز هم دستش خیلی سنگینه!! یعنی یکی بزنتت نفست بند میاد!!) این معاونمونم مثه اینکه حسابی دردش گرفته بوده و تنها چیزی که میتونسته بگه این بوده که" عزیزم دستت خیلی سنگینه ها!!!" البته این واسش درس عبرت شد و از اون موقع دیگه سعی میکنه رنگ مقنعه و مانتوش دقیقن متضاد رنگ مانتوی بچه ها باشه!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از Sampadik :
بچه های ما سوتی زیاد میدن!!!یه بار یکی از بچه ها از پشت محکم زد به معاون!!(فک کرد یکی از بچه هاست!!!)

ما هم از این سوتیا داشتیم!

1.سال سوم راهنمایی بودیم. رفته بودیم آزمایشگاه زیست. مسئول آزمایشگاه مانتو و مقنعه سورمه ای پوشیده بود وایساده بود دم در.
یهو اعلام کردن که بچه های سوم بیان تو حیاط میخوان کارنامه های ماهانه رو بدن ما هم از اونجایی که نمراتمون قرار بود خیلی درخشان باشه(!!! ) ( نمرات این کارنامه های آبان همیشه افتضاحن!! ) به طرف در آزمایشگاه هجوم بردیم تا بریم بیرون

یکی از بچه ها ( عضو همین سایته ) به طرف در دوید ، مسئول آزمایشگاه هم دم در وایساده بود ، بعد دوستم مسئولو محکم هلش داد اونور گفت برو اونور دیگه! مسئولمون قشنگ خورد تو در...

2.یه بار زنگ تفریح من و ن.ج ( یکی از دوستان ) میخواستیم از ن.م ( یکی دیگه از دوستان ) پول غرض بگیریم ( 200 تومن کم داشتیم ;D ) دیدdم ن.م پای تخته وایساده یکی هم با مانتو و مقنعه سورمه ای وایساده داره براش یه سؤال هندسه رو توضیح میده ن .ج زد به ن .م گفت 200 تومن داری به ما غرض بدی؟ ن .م گفت آره الان میدم... ما وایسادیم دیدم هنوز اون شخص داره براش سؤال هندسه رو توضیح میده
ن.ج دوباره زد بهش گفت 200 تومن داری بدی؟! ما عجله داریم! ن.م دوباره گفت الان میام میدم بعد دوباره وایساد که سؤال هندسه رو گوش بده
ن.ج با عصبانیت خطاب به ن.م گفت " بابا اینو ( یعنی اونی که داشت توضیح میداد ) رو ولش کن! بیا اینور 200 تومن بده به ما
اون شخص که داشت توضیح میداد برگشت... دیدیم معلم هندسمونه (!! ) گفت ن.ج جان ، 2 دقیقه صبر کن ! الان میاد بت میده...

خیلی ضایع شدیم... ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال بچه هاي يكي از كلاسا كپسول آموكسي سيلين خلي ميكردن تو بخاري كلاس شيمي!
يه بويييي راه مينداخت!
ديگه مد شده بود كپسول همه كپسول مينداختن تو بخاري!
معلممونم احساس نمي كرد!
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار يكي از بچه ها جو گير شد...مي خواست واسه معلم خودشو لوس كنه...گفتش كه:بچه ها وسط خانوم نپرين ديگه.... :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از Sampadik :
بچه های ما سوتی زیاد میدن!!!یه بار یکی از بچه ها از پشت محکم زد به معاون!!(فک کرد یکی از بچه هاست!!!)
همین امروز ما رو برده بودن دانشگاه واسه بازدید دوستم خانم مشاورمونو هل داد گفت برو گمشو اون ور!!!!!!!!!!
فکر کرد یکی از بچه هاس که جلوش وایستاده!
تازه رنگ مانتوش اصلا شبیه ما نبود ولی نمیدونم چرا فکر کرد یکی از بچه هاس
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستت عجب خنگي بود.(به دل نگير!)
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار داشتم سر کلاس اجتماعی زبان حل می کردم که معلم سگ اختماعیمون منو صدا کرد که درس جواب بدم
وقتی صدام زد به جای بله گفتم yes اونم همه چیز رو فهمید
وااااااااااااااااااااااااااااای
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار کلاس شلوغ بود اومدم پاچه خواریو اینا... گفتم : هیشکی زر نزنه جز استاد... انداختم بیرون ;D
ولی از اون موقع به بعد دیگه افتاد سر زبونم اون یه بار سوتی دادم بعدش عادت شد از قصد میگم!
پارسالم کیف یکی از معلما دستش بود اشتباه گرفتمش با یکی کیفشو تو دستش شوتیدم پرت شد زمین!!!
چند ماه پیشم با دوستم از پله ها میومدیم پایین معلم شیمیمون پشتمون بود داشتیم حرف میزدیم دوستم داشت کلاسو تعریف میکرد گفت این س.ح(اسم معلممون) ... ... ... ... 4تا فحش داد برگشت به کلاس اشاره کنه دقیقا به معلمه اشاره کرد...
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار سال اول راهنمایی معلم فارسی گفت باید 6 تا شعر از کتاب حفظ کنیم یه روز بیشتر وقت نداشتیم هیچکی (حتی بچه خرخون های کلاسمون) حفظ نکرده بود گفتیم امتحان رو لغو می کنیم رفتیم پیش معلممون که امتحان رو لغو کنه اونم لج کرد گفت حالا که اینطوریه نمرشو می ذارم نمره شفاهی ترمتون! ما هم که وقت نداشتیم تو یه زنگ تفریح شعرارو حفظ کنیم به این نتیجه رسیدیم که باید شعرارو پشت صندلی بنویسیم 6 تا شعر پشت یه صندلی نوشتیم. وقتی معلم می خواست ازمون شعر بپرسه نوبت هر کی می شد جاشو عوض می کرد (می رفت پشت همون صندلیه که پشتش شعرارو نوشتیم) معلمه هم نمی فهمید!!! نفر اول تا هشتم خوندن نمره گرفتن نوبت نفر نهم که رسید وسط شعر بود که بلند پرسید بیتا اینجا چی نوشتی؟ معللمون فهمید تا یه هفته هر روز دفتر بودیم!! 0 که گرفتیم هیچی 2 تا منفی هم گرفتیم(انظباطی) ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از suspire :
یه بار داشتم سر کلاس اجتماعی زبان حل می کردم که معلم سگ اختماعیمون منو صدا کرد که درس جواب بدم
وقتی صدام زد به جای بله گفتم yes اونم همه چیز رو فهمید
وااااااااااااااااااااااااااااای
منم یه دفعه سر کلاس ادبیات تکلیف زبان رو می نوشتم یهو معلممون گفت: از کی تا حالافارسی رو از چپ به راست می نویسند؟؟؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

این یکی خیلی باهاله:
پشت مدرسه ما یه جایی هست به نام ستاره فارس(پاتوق بچه جقله هاست) هر وقت درس مسخره داشتیم از مدرسه جیم می شدیم می رفتیم بولینگ ستاره یه بار تو راه بودیم داشتیم می رفتیم که یه آقایی پرسید شما تو کدوم مدرسه درس می خونید؟ گفتیم فرزانگان اینقد لهه که خدا می دونه مدیرمون اینقد شوته نفهمیده ما جیو شدیو و از این حرفا...
فردا صبح که رفتیم مدرسه فهمیدیم ای داد بی داد یارو بازرس بوده! خلاصه آبروی مدسه رفت! ولی هنوزم نفهمیدن کار کی بوده ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از clever :
يه بار يكي از بچه ها جو گير شد...مي خواست واسه معلم خودشو لوس كنه...گفتش كه:بچه ها وسط خانوم نپرين ديگه.... :))
میدونم مال دانش آموز نیس ولی خوب یادش افتادم...
راهنمایی مسئول آزمایشگاه زیستمون هردفعه یه میگفت بچه ها کارتون کارتون که تموم شد لامو بشورید...
ما هم میترکیدیم از خنده!!! ;D
بیچاره تا آخر سالم خودش نفهمید چی میگه!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی لفظی:
یادش بخیر عهد جهالت نماینده کلاس بودم این یارو معلم ورزش هی نماینده نماینده میکرد. تو کلاس نشسته بودیم اولین جل3 ورزش بود صندلیارو گرد کرده بودیم با بچه ها دور همی..گفت نماینده بیاد(هر 1 دیقه 3دا میکرد).منم گفتم دردو نماینده بیاد مرگ بگیری صاف بالا سرم بود بالج گفت اشکال نداره خودم میرم.
کلا بچه ها میگن من بلند حرف میزنم ولی خودم نمیفهمم!
یه بار داشت آفتاب میزد تو چشم جا اینکه بگم یکی اینو(پرده) رو بکشه گفتم یکی اینو خفش کنه.در اون لحظه فقط معلم ادبیات در حال گفتن معنی شعر بود.
 
Back
بالا