یبار رفتیم بهشت زهرا، بعد اومدن قبر بغلی چند نفر کلی گریه و اینا و شستن و این داستانا یهو زدن زیر خنده همشون... میخواستن برن سر قبر مامانشون رفته بودن سر قبر یه مرد غریبه... من دیگه حرفی ندارم
این سوتی نسیت در واقع خاطره ی معلم فیزیکمونه از ورقه صحیح کردن. دلم نیومد نگم
یه روز معلم فیزیکمون یه وقت اضافه آوورده بود داشت خاطره تعریف میکرد گفت:
داشتم ورقه ی یکی از بچه های شر مدرسه رو صحیح میکردم که دیدم جواب سوال 2 رو ننوشته و جاش نوشته "جواب این سوال در صفحه ی 2"
معلم ما میره صفحه دو میبینه اون جا نوشته" جواب سوال 2 در صفحه ی 3"
تو صفحه ی 3 هم نوشته بود "جواب در صفحه ی 4" که اخرین صفحه بود و جای سفید زیادی داشت.
بالاخره اون دانش اموزه تو صفحه ی 4 عکس یه شَست گنده کشیده بود (خلاقیت و جدیت بچه های سمپاد در جواب دادن به سوالو عشقه ) و زیرش نوشته بود اگه جوابو بلد بودم همون اول مینوشتم
داشتیم تو جاده با سرعت حرکت میکردیم
یک دفعه داداشم گفت : بابا مواظب باشید جلو ترمز گیره..!!
ماهم همه گفتیم آره مواظب باشید ترمز گیر جلوتونه...
بابام:چی؟؟ : ترمز گیر نه سر عت گیر!!!
چند روز پیش با دوستم رفته بودیم قلم چی ثبت نام کنیم B-)رفتیم تو به منشیه گفتم مدارک چی می خواد واسه ثبت نام؟اونم بنده ی خدا یه کاغذی ور داشتو روش نوشت که تو سه قسط باید پول ثبت نامو بدیمو ازاینجور حرفا....(رو کاغذ هم قبلا" مدارک ثبت نامو نوشته بودند)
طرف حدود یه 10 دقه داشت برا ما توضیح میدادو ما هم هی سوال چرت و پرت می پرسیدیم...خلاصه تشکر کردیمو داشتیم میومدیم بیرون که یه دفه فکر کردم اصل کاری رو نپرسیدیم!!!
برگشتم با یه پوزخند که مثلا" شما حواستون نبوده و اگه من الان این سوالو نمی پرسیدم اینجا اومدنمون الکی بوده، به منشیه گفتم حالا واسه ثبت نام چه مدارکی می خواد؟؟
منشیه: بعد: دوستمم کم نیاورد از همون اولش این شکلی شد:
ینی دنیا داشت رو سرم خراب میشد وقتی که دوستم کاغذو نشونم دادو گفت پس این بنده ی خدا داره نیم ساعته چی میگه؟؟
کلاس ریاضی سوم راهنمایی:
معلم ریاضیمون داشت بردارها رو روی دستگاه مختصات رسم میکرد. فلش سر یه دونه از بردارها رو یادش رفت بکشه.
دوستم که کلا پرته از کلاس یهو از جاش بلند شد گفت آقا سَرِش کو؟
معلم ریاضی: دنبال سرِ چی میگردی؟
کل کلاس بعد از چند ثانیه:
یه روز دوستم بهم گفت داداشش یه رم 2 گیگ اصل داره که 4 گیگ حافظه داره یه بار دیگه هم گف یه موبایل ساده داره که دوربین جولوش خیلی کیفیت داره ، یه بار دیگه فروردین داش بارون می اومد گفت بارون ! اونم تو فصل فروردین!!!
خلاصه ازین دوستای خرسو (خرسوتی) زیاد داریم
تعلیم رانندگی داشتم امروز بعد یه دختره قبل از من راننده بود رانندگیش خوب بود تقریبا نوبت من که شد از شانس بدم بعد 6 جلسه تا حالا یه بار ماشینو خاموش نکردم جلوی این ماشین زد و خاموش شد دختره زد زیر خنده و مسخرم کرد
بهش گفتم دخترا دو دستن سری اول عقل دارن سری دوم رانندگی بلدن (فقط محض ضایع شدنش گفتم ) دختره هم بلافاصله بدون اینکه فکر کنه گفت من که رانندگیم خوبه گفتم : اون که توش شکی نیست
چن ماه پیش قبل کنکور که کنکور حسابی منو گیج و منگ کرده بود
هرچی با گوشیم پیام می فرستادم ارسال نمیشد منم فک کردم مشکل از اپراتوره تا چن روز هرکی رو میدیدم ازش می پرسیدم مال شما هم پیام نمی فرسته؟؟
تازه بعد چن روز فهمیدم شارژ گوشیم تمام شده...
آره من این طور تیزهوشی هستم
کلا از خودم ناامید شدم
در زمان های قدیم ک هنوز کنکوری بودم با دوستم میرفتیم کتابخونه از اونجایی ک من ی مدلی ام ک رو پیشونیم نوشته "لطفا ب من گیر دهید" هر مسوولی ک من و میدید میگف شما تا حالا 6 بار رفتی بیرون ولو اینکه من تازه دفعه اولم بود
خلاصه ی بار ک با دوستم بیرون بودم قصد کردیم بریم تو ک دیدیم سگ ترین مسوول اونجا نشسته این دوست منم ترسید گف خاک بر سرت فریما همش تقصیر توئه. X-( X-( X-( :-ss :-ss :-ss
الان بهمون گیر میدن و اینا.هی ام نگاه میکرد ک ببینه رفته یا نه ک یهو دو تا پسره اومدن کنارمون گفتن خانوما مشکلی پیش اومده کاری هست انجام بدیم؟؟
(1 درصد هم فک نکنین ک جنتلمن بودن و نیتشون خیر صرفا جهت کرم ریزی اومده بودن جلو!!!!!)
ک دوست منم نه گذاشت نه برداشت گفت اره شما برین سر سلطانی و گرم کنین تا ما رد شیم با ی لحن خیلی ملتمسانه ای!!!
من در اون لحظه فقط دنبال ی افق میگشتم ک برم توش سریعا محو شم