خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

همین امشب داشتم مسابقه «کلید» رو میدیدم ... مسعود روشن پژوه میاد میگه اسم آثار تاریخی و دیدنی شیرازو که تصاویرشونو دیدی نام ببر. بعد طرف میاد میگه سعدیه، حافظیه، زندیه ، .... یه جا دیگه هم بود، ... آها ارگ بم شیراز!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم:چرا عروسیم نیومدی؟ X-(
من:راستش....آهان..درگیر کارای ثبتنام اینترنتی دانشگاه بودم :-"
دوستم:عروسی من قبل اعلام نتایج بودا... >:p :-?
من: ^#^ X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از IQ-High :
همین امشب داشتم مسابقه «کلید» رو میدیدم ... مسعود روشن پژوه میاد میگه اسم آثار تاریخی و دیدنی شیرازو که تصاویرشونو دیدی نام ببر. بعد طرف میاد میگه سعدیه، حافظیه، زندیه ، .... یه جا دیگه هم بود، ... آها ارگ بم شیراز!!!

حالا من وداشته باشید من یه زمانی فکر می کردم کاخ سفید تو ایرانه!!!

بعدا توی هفت سالگیم فهمیدم توی آمریکاست
 
پاسخ : سوتی‌ها

خوب
هميشه حزن انگيز رو ميخونمhazn angiz
*********
مامان بزرگ نازنينم داشت آدرس ميداد
گفت تو خيابون عمو حامر :-\
حالا حامد هم نه!!حامر
بغدش ملتفت شديم كه منظورشون خيابون ابوحامد هست =))
يعني من خاك بر سر همين حرفاتم مادربزرگم :x
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابام منو از خواب بيدار ميكنه ميگه زنگ بزن مامانت كد پستي فلان جا رو بش بده.
بزور بلند ميشم بعد شماره مامانمو ميگيرم بعد بوق بوق ميزنه قط ميكنم دوباره ميگيرم بعد برميداره
من:سلام مامان.
اون:سلام
من:خوبي؟
اون:مرسي...
من:مامان بيا اين كد پستيه مال فلان جاس بابا گفت بت بدم يادداشت كن
اون:كدپستيه چي؟
من:فلان جا(بي حوصله)
اون:نميشنوم
من:باو مامان فلان جا فلان جا فلان جا اَه بنويس ديگه چرا نميشنوي اَه(عددا رو پشت سرهم ميگفتم)
من:مينويسي ديگه؟
اون:آخه من الان فرودگاهم!؟!
من:فرودگاه؟؟؟
در اين حال موبايل بابام زنگ ميخوره و بابام جواب ميده بعد مياد سراغم بابام ميگه :داري باكي حرف ميزني؟
من:با مامان ديگه!
بابام ميگه:مامانت كه الان بمن زنگ زده!!!
من يهو ميمونم بعد تو تلفن به زنه ميگم: يه ديقه صب كن چرا تو صدات شبيه صداي مامان من نيس؟!؟!
بعد قطش ميكنم...
ميرم ميبينم بابا و خواهرم دارن از خنده ميتركن.
ملتفت ميشم كه من به يه بنده خدايي كه رفته بود فرودگاه زنگ زده بودم اينقد حرف زده بودم بش...بيچاره!
 
پاسخ : سوتی‌ها

روز اول مدرسه سر صف ، آقایی که داشت سخنرانی می کرد برگشت گفت :

صبحا که از خونه بیدار می شیم ....

ما رو می بینی : =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

عـاا ما رفتـیم کـلی چـیز مـیز خـریدم بعـد یارو فـروشندهه نـایلون رو داد ماهم گذاشتـیم داخـلشو رفـتیم بیرون

یـارو تا سـر کـوچه دنبـالمون اومد پـول بـگیره
 
پاسخ : سوتی‌ها

امشب من واقعن به قدرت اثرگذاری تبلیغات و پروپاگاندا پی بردم!
شب مهمون داشتیم، بعد اومدیم با داداشم سس درست کنیم مثلن! ریختیم، قاطی کردیم، هم‌زدیم صدتا چیزو با هم بعد آخرش یه مایع زرد رنگ خیلی عجیب حاصل شد! اومدیم بچشیمش ببینیم حالا چه‌جوری شده؛ فهمیدیم چه گندی بالا آوردیم! ;D آخه یه عالمه هم مواد مختلف استفاده کرده بودیم، حیف بود بریزیمش دور واقعن. البته خیلیم بد مزه نبودا ولی خب واقعن اگه مایونز خالی یا حتی اصلن ماست می‌ریختی رو سالاد خیلی سنگین‌تر بود! ;D مزه‌اش یه جورایی مسخره شده بود! گفتیم چی کار کنیم حالا؟ بعد یهویی یه فکر خیلی جالب رسید ذهنمون! رفتیم کتاب آشپزی رو آوردیم با لپ‌تاپ و اینا و یه سایت آشپزی باز کردیم که مثلن داریم از روی یه دستورالعمل خیلی خفن کار می‌کنیم. بعد یه کمم فیلم بازی کردیم جلو مامانم و خواهرم که مثلن داریم یه چیز خیلی خاص درست می‌کنیم! بعد همه رو جمع کردیم و گفتیم: " مفتخریم به شما بگیم که امشب قراره سالادتون رو با یه سس خیلی ویژه سرو کنید! یه چیز خیلی خاص از سرزمین فراعنه! دیری دیرین! این شما و اینم سس مصری!!!" بعد داداشم شروع کرد به آسمون ریسمون بافتن که " آره این سس خیلی خفنه و فقط تو قاهره از اینا درست می‌کنن و این ویژگی‌ها رو داره و اینا رو ریختیم توش و ..." ;D :)) البته نذاشتیم هیشکی هم خالی امتحانش کنه و گفتیم فقط رو سالاد می‌تونید بریزیدیش که حداقل شاید سالاد یه کم مزه‌ش رو پوشش بده! :)) ریسکشم بالا بود البته که ملت اصلن خوششون نیاد و مضحکه‌ی عام و خاص بشیم! ولی بالاخره سر سفره‌ی شام هم همین داستان و تبلیغات ما با اعتمادبه‌نفس ادامه داشت و اینا. بعد دیدیم اولین نفر که خوردش خوشش اومد و اونم تعریفش کرد، بعد چند نفر دیگه هم خوردنش و خوششون اومد و مزه‌ش رو تعریف کردن و گفتن چقدر خوبه! بعد من رسمن ینی تو این وضعیت بودم! :o بالاخره این‌قدر این سس مصریه فِیک طرفدار پیدا کرد که مجبور شدیم وسط غذا پا شیم بریم یه‌کمم بسازیم سریع که کم نیاد!!! حتی یه نفر بعدن اومد دستورشم گرفت ازمون! :)) :)) البته می‌گم خیلیم بد مزه نبودا ولی خب واقعن من خودم دلم می‌خواست ماست بریزم سر سفره تو سالادم به جا سس مصریمون! ;D ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

از سوتی‌های اول ترم چی بگم بدتر از اینکه اشتباهی رفتم سرکلاس تربیت بدنیِ پسرا؟ :))
ملت با شرت ورزشی نشسته بودن من دویدم بیرون :)))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو خوابگاه بودیم بعد دوستمون رفت چایی بذاره، بعد رفت قوری خالی کنه از رو بالکن، ولی متاسفانه در جریان نبود قوری رو 10 دقه قبلش از رو گاز برداشتیم، از قضا کسی در آن پایین بود و صدای فریادی بود که شنیده شد. :)) خبری از حال عمومی این شخص در دست نیست. :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بچه ها تعریف میکرد تو دانشگاه رفته باشی دسشویی بعد در حال کرم زدن و ... باشی ببینی یه پسر امد تو دسشویی بعد کلی فوش بدی که چه بی فرهنگ و شرو کنی به انجام دادنه بقیه کارات وقتی بیای بیرون ببینی این دسشویی برادرا بوده نع خواهران :"))))
 
پاسخ : سوتی‌ها

برگشتم میگم: کفشام تو پامه بو از پا من نیست!!!
.
.
رفیقم تو اردو برگشته میگه:شورتاتونو بکنین تو شلوارتون(جا پیراهناتونو بکنین!)
.
.
سر کلاس زبان دیشب برگشتم گفتم:آقا پسررو negetive کنش(جا نگتیو بده!)
.
.
ی معلم رهنمایی داشتیم اومد گفت:نیوتون وختی زیر درخت گلابی بود سیب خورد تو سرش نشانه...(معلم دینی بود اومد مثال بزنه!)
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم اس‌تی‌اس زده بود که " من چه‌قد آویشنو دوس دارم >:D<" و اینا، بعد من بش پی‌ام دادم " آخ منم؛ خیلی خوش‌مزّه‌س. 8-^ "
بعد دوستم گف "خودشو یا اسم‌شو؟" گفتم " کلن خوش‌مزّه‌س دیگه." :-"
آخرش فهمیدم اسم ِ دوستش آویشن بوده. :| :-"""
 
پاسخ : سوتی‌ها

عاغا این مکالمه من و یکتا (بالایی ) ـست :دی

من :عاغا حالا واقعا آویشن نوع خوردنی ـم داره؟ :))
مگه مال پروانه نبود؟ :)) یکم توضیح بده اسمش که آشناس :-"

یکتا:آویشن نخوردییی؟ X_X X_X :-""
به مامانت بگو آویشن چیه، میگه یه نوع ادویه‌ی خوشمزّه که تو پیتزا هم میریزن بعضیا. :-"
× پروانه؟ می‌شه یه یکم در مورد ِ این توضیح بدی؟ :-"

من: :)) نمیدونم یه چیزی بود پروانه ـا کرم بودن دور خودشون میساختن =)) اون اسمش چی بود پَ ؟ :)) :-"

یکتا :بابا اون پیله بود، اصن ربطی به آویشن نداره. =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب برنامه آن سوی نیمکت بود، بعد یه فیلم نشون دادن که بازی بارسلونا-نیوکاسل بود و پرسیدن این آخر نتیجه ش چند چند شد؟
چون تعداد کسایی که جواب درست میدن کمه، اونایی که درست جواب دادن رو اسماشونو میخونن.
منم خواستم اسمم شنیده بشه ;D رفتم تو نت یه سرچی کردم وآخرش به نتیجه 2-1 رسیدم :-"
بعد اینو smsکردم اسمم رو هم نوشتم .مجری برنامه خوند تا حالا آقای فلانی جواب درست رو داده :-?
رفتم دوباره سرچ کردم دیدم 3-2 بوده ;D و با موبایل مامانم این دفعه 3-2 رو فرستادم دوباره اسم خودم رو نوشتم ;D
بعد این مجریه تقریبا اسم 10-12 نفرو خوند بازم اسم من نبود :| بعد یادم اومد که ای داد بی داد،دوباره اسم خودمو نوشته بودم که :| (یه بار فقط میشه شرکت کرد)
هیچی دیگه حالا باید تا هفته بعد منتظر سوال بعدی باشم :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

موتورِ یکی از فامیلامون از این آپاچی هاست، ازش سوییچ رو گرفتم یه دور بزنم روحم شاد بشه، رفتم نشستم روی موتور جزئیات رو که دیدم هنگ کردم :o بعد این موتورا هندلشون کنار موتور یه جوری قرار گرفته که معلوم نیست. سمت راست موتور رو نگاه کردم تنها چیزی که دیدم یه جای پا بود با یه اهرم، فکر کردم هندل موتور، همون اهرم هست، با تمام قدرت فشارش دادم، دیدم از یه حدی بیشتر نمیره پایین. چند بار تکرار کردم دیدم نه اتفاقی نمیفته. بعد از تماس تلفنی با فامیلمون، متوجه شدم که سه ساعت دارم اهرم ترمز رو فشار میدم 8-}
پ.ن: طبق آخرین آمار که به دست ما رسیده، اهرم ترمز عقب موتور پس از حرکتی که من روی اون انجام دادم، 89 درجه رو به پایین خم شده است :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دختر خالم اومد بگه چقد پاهات درازن مهرناز! برگشته میگه چقد پا داری مهرناز! ;D :o :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار با يکی از دوستان رفته بوديم بازار. B-)
حالا از شانس بارون گرفت شديد. همه جوبا و کانالا و چاله ها پرآب شده بود.
بعد من و اين دوستم می خواستم بريم داخل يکی از پاساژا که هميشه دم دم درش يه عالمه پسر جِغِله هست. :> دم در اين پاساژه هم پرآب شده بود، برا همين يه بلوک گذاشته بودن تو آبا که بری روش تا بشه رفت تو پاساژ. بعد من اين دوستم اومديم بپريم رو اين بلوکه که به هم تعارف نکرديم، دوتايی با هم پريديم رو بلوک و اون از اين ورش افتاد تو جوب منم از اون ور. =(( =))
تو آب گِلا خيس خيس شديم. :-s ضايه اصن شديد. :-< :-[
خودمون که شرو کرديم به ريسه رفتن، =)) ديگه وّای به حال پسرا... =)) =)) =))
ولی نميدونم دلشون سوخت، چی شد که متلک نپروندن.
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم زنگ زده بعدِ 5 مین خندیدن بهم میگه علی بابات کش و دکمه لباس احرامشو گم کرده =)) بعد میگه من ازش با لباس احرام عکس میگیرم میفرستم

برگشتم میگم بیجا میکنی به مرد نامحرم نگا کنی B-)

بعد تازه نوبت بابام شده میگم بابایی تونبونتو بپا :)) بعد دقت میکنم حولس تونبون نیس که ، بعد برگشتم به اون میگم به مامان من نگا نمیکنی :)) من رو مامانم غیرت دارم تا به هم محرم نشدین نگا مامانم کنی خودت میدونی :))

ــــــــــ

زنگ زدم یه نفر که قرار بوده کارا بابامو بکنه بعد من فک میکردم این کارگرشه ، پرسیدم این چاله ها چی شد ؟

گف 4 تا بیشتر نمونده و اینا، شروع کردم جیغ زدن این چ وضعشه نمیتونی بگو خودم گروه میفرستم و اینا :-" برگش گف ببین من کارگر بابات نیستم صداتو بیار پایین ، منم گفتم نشونت میدم مردک افغانی، قطع کردم

بعد زنگ زدم بابام میگم اینجوری شده میگه بابا این پیمانکاره من ازش خواهش کردم کارامو بکنه یه ماه ;)) :)) بعد ترسیده میگه علی زنگ میزنی شریکم با اون خوب حرف بزن :))

ــــــــــــــــــــــ

بعلههههه

رئیس جمهور امریکا ب روایت شبکه یک

46516955770878065902.jpg
 
پاسخ : سوتی‌ها

خیلی شیک تو صف جلو مدیرتون دقیقا بایستی که داره حرف میزنه! B-)سرتو هم بگیری بالا یه دفعه بند کیفت پاره شه از رو دوشت بیفته!! X_X

بعدشم مدیرت همینطور که داره نگات می کنه بگه ان شاالله امام زمان حضور کنند :-"
 
Back
بالا