Anita H
کاربر فوقحرفهای
- ارسالها
- 571
- امتیاز
- 2,987
- نام مرکز سمپاد
- حلّی ۲
- شهر
- تهران
- سال فارغ التحصیلی
- 1396
- مدال المپیاد
- کامپیوتری بودم
- دانشگاه
- شریف
- رشته دانشگاه
- کامپیوتر
پاسخ : سوتیها
خونه ی مادربزرگم رفته بودم دستشویی. یکی لامپ رو خاموش کرد. من فکر کردم پسر دایی م هست اومده کرم بریزه، باد رو انداختم تو گلو، داد زدم: «عوضی، لامپ رو روشن کن X-(» بعد دیدم داره از بیرون صدای خنده میاد. رفتم بیرون فهمیدم بابابزرگم پشت در بوده :-[
***
سر کلاس فیزیک معلم گفت سرعت لحظه ای ثابت نیست، بالا و پایین داره.
یکی از بچه ها داد زد عقب و جلو هم داره
***
پ.ن: ببخشید زشت بود :)
خونه ی مادربزرگم رفته بودم دستشویی. یکی لامپ رو خاموش کرد. من فکر کردم پسر دایی م هست اومده کرم بریزه، باد رو انداختم تو گلو، داد زدم: «عوضی، لامپ رو روشن کن X-(» بعد دیدم داره از بیرون صدای خنده میاد. رفتم بیرون فهمیدم بابابزرگم پشت در بوده :-[
***
سر کلاس فیزیک معلم گفت سرعت لحظه ای ثابت نیست، بالا و پایین داره.
یکی از بچه ها داد زد عقب و جلو هم داره
***
بعد ما کلا تو کلاس ریاضی باش مشکل داریم هی باید چپ، راست، بالا پایین کنیم
پ.ن: ببخشید زشت بود :)