خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

چند روز پیش با اهل فامیل نشسته بودیم سر سفره و داشتیم شام میخوردیم.............این شوهر خاله ی ما هم با توجه به این که اون شب کوکو سبزی داشتیم و اینا...کوکو سبزی دوس نداشت
2تا لقمه زد رفت کنار.....بنده اصلاً از این قضایا که ایشون کوکو سبزی دوس ندارن خبر نداشتم و فک کردم رفتن یه کاری انجام بدن یا یه چیزی بیارن و اینا....یهو گفتم به ملت:تا حالا شده از یه غذایی بدتون بیاد؟موقعی که داشتم می گفتم نمیدونم چی شده بود که با حالتی که دسته کمی از حالت تمسخر نداشت این حرف رو زدم.....این مامانبزرگه که کنارم نشسته بود چنان <<چشم غره ای>>رو ما رفت که رفتیم متوسل شیم به تاریخ جغرافیا....هیچی دیگه بعداً رفتم پرسیدم جریان چی بوده همه اهل و عیال چشماشون شده بود عین: Oo
هیچی دیگه ..........بنده بسی ضایع شدم اون روز....
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه معلم داریم خیلی تند جزوء و سوال میگه.بعد یکی جا مونده بود از نوشتن گفت آقا دوباره تکرار کن معلم بش گفت:کری یا خنگ :-".اون گفت هیچکدوم آقا عقب افتادم :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر زبان همزمان با ما تو کلاس بغلی (املا؟) بچه های کوچیک کلاس داشتن ، چند بار اومدن در کلاس ما رو باز کردن دیدن مادرشون نیست بستن رفتن ( آخه امروز استثنا تو اون کلاس بودیم ، همیشه خالی بود ، انگار ماماناشون میشستن تو این کلاسه )
بعد یهو یه پسر بچه ئه اومد درو باز کرد گفت مامان جیش دارم :))
بد بخت دید ماییم تو کلاس در رفت :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر کلاس زبان داشتیم راجب دوتا سگ بیرون کلاس ک ظاهرا داشتن دعوا میکردن حرف میزدیم با معلم. بعد خانوممون گفت: Listen,they're fighting
بعد یکی از بچه هامون با خونسردی بلند شد خواس بگه : do they fight everyday?oh
گفت: do they fuck everyday?oh
:-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار يه خانمه از قم اومده بود سركلاسمون كه مارو ارشاد كنه و اين حرفا ;D
بعد مانتويي كه پوشيده بود پارچه اش خيلي براق بود،مشكي هم بود
براي اينكه با ما شوخي كنه برگشت گفت: خيلي شبيه سوسك شدم مگه نه؟؟؟
بعد يكي از بچه هامون برگشت گفت:واااي خانم،بلا نسبتِ سوسك =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم وارد آسانسور میشدم که یه صحنه عالیی دیدم ، پسره تا سر شونه هام بود بعد داشت تو آینه آسانسور با خودش خدافظی میکرد ، ینی بای بای میکرد دقیقاً :))

بعد این سوتیم نیس که من رفتم تو آسانسور رو کردم به اینه هر هر به آینه خندیدم ، بدیش اینه موقع رفتن داشتم تو آینه خدافظی میکردم برگشتم یکی پشت سرم بود :| بعد فهمیدم زود قضاوت کردم
 
پاسخ : سوتی‌ها

دختر داییم رفته دندون پزشکی، دکتر یه عکس از دندونش گرفته و به مشاهدات عجیبی برخورده :دی
عکس نشون داده که یه شی ء عجیبٌ عجاب شبیه جناغ مرغ تو فکشه!
فکر کرده اشتباه شده دوباره عکس گرفته و همینطور سه باره :))
خلاصه پرسیده: آخه چی تو فکته که اینجوری میشه عکسا؟ :-/ پلاتین گذاشی؟ :-?
دخترداییم گفنه نه والا!
خلاصه چند بار عمل عکسبرداری و تکرار میکنن تا سر انجام متوجه میشن گیره روسریش بوده به این شمایل که لبنانی بسته بوده :دی
 
پاسخ : سوتی‌ها

من اصولا وقتی که میام اینجا اول 2 تا جا ینی تاپیک مسابقه ;;) وشناخت و کرمون و اینا
بعد پست آخر تو شناخت رو یه آشنا داده بود پست آخر تو مسابقه ها و همایش ها هم مال مسابقه ما بود
(شما شخص آ رو بگیرید اونی که من میشناختم و تو شناخت پست داده بود شخص ب رو بگیرید اونی که تو مسابقه پست داده بود)
بعد من رفتم تو مسابقه پست یکی مونده به آخر رو خوندم(اونی که دوست من جوابشو داده بود پست آقای ب) بعد آواتارش شبیه آ بود بعد من فکر کردم که (آ) رفته تو مسابقه ما هم پست گذاشته بعد تو پستش نوشته بود که شیطنت میکنیم و اینا :-" بعد آخرشم گقته بود که امسال نمیایم :-" بعد حالا من رفتم یقیه (آ) رو گرفتم شما خیلی نامردید چرا نمیاید مگه خودتون نگفتید که بخاطر ما بذارید مسابقرو
بعد این بنده خدا هی میگه جریان چیه :oمن میگم بابا شما که پست گذاشتید میخواید بیاید کرم بریزید :-L بعد یه چند دقیقه رفتم تو تاپیک رو نگاه میکنم
X_X X_X ^#^ ^#^
بعد دیگه رفتم یه عالمه از شخص (آ) عذر خواهی کردم که ببخشید من اشتباه گرفتم
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی من نیست مال مامان جانِ.......

خودمو دوستم رفتیم دفتر عکسمون رو بدیم واسه مدیر مامانم هم تو دفتر مدیر بود(مامانم مشاور مدرسمونِ)بعد آروم به دوستم گفتم ببین عکسم چه زشت دراومده.....
دوستم گفت خودت زشتی عکست هم زشت دراومده......
گفتم مامان ببین چی میگه...
مامان ماهم که سخت درگیر امورات مدرسه بود گفت خوب راست میگه منم قبول دارم.....

کلا مامانِ ما داریم....
 
پاسخ : سوتی‌ها

امتحان ترمودینامیک داشتم .. برگه سوالو گذاشتن جلوم منم با اعتماد ب نفس شروع کردم ب حل کردن سوالا ..
سوالارو یکی پس از دیگری ( :-" ) حل میکردم ! ..
وقتی تموم شد دیدم هنوز 1 ساعت ب آخر امتحان مونده ... ب خودم گفتم "دمت گرم بهزاد .. گل کاشتی .. هنوز ی ساعت از وقتت مونده همه سوالارو ج دادی .. نیگا کن ،همه تو کف موندن تو تموم کردی !!! "
بعدش با غرور و خوشحالی زیاد پاشدم برم برگمو تحویل بدم .. همین ک داشتم راه میرفتم بقیه با تعجب تمام منو نیگا میکردن !!!
رفتم برگه رو دادم داشتم میومدم بیرون ک از جلوی صندلی دوستم رد شدم ... نگا کردم ب برگش اونم همون لحظه برگشو برگردوند ... پشت برگه رو دیدم .. :| :| :| :|
2تا سوال پشت برگه بود که من ندیده بودمشون!!!! :| :| :| :|
هیچی دیگه .... نمرمم شد 12 :| :| :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

گويا اين خارجي ها استامينوفن كدئين ندارن !
به جاش وقتي سرشون درد ميگيره يه قرصي ميخورن به اسم "مالِتون" !

اين مقدمه ي سوتي بود حالا بريم سراغ خودش :-"

آقا ما يه دوست خانوادگي داريم كه دخترش يه 2 سالي از من بزرگ تره و از قضا آمريكا زندگي ميكنن .
داشتيم با هم حرف ميزديم بعد ميگفت امروز صب سرم درد ميكرد مالِتونو خوردم خوب شدم =)) =))

من داشتم از خنده منفجر مي شدم قطع كردم خنديدم بعد دوباره زنگ زدم ;D :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

خیلی بده ادم میخواد از خجالت اب بشه ولی نمیشه....!
فلشمو داده بودم به معلمم(توش تحقیقام بود) بعدش شب همون روز که میرفتم بخوابم یهو یادم افتاد هرچی کنسرت خراب و افتزاح/افتضاح با اعمال شاقه و فیلم سزارین یه بدبختی با فیلمای ومپایر دایریز توش ریخته ام و اصلا تحقیقی توش نیس!!!!!!!!!
جلسه بعد معلمه کم مونده بود منو بخوره!!!
من نمیدونم چرا این سوتیا رو جلو مردا میدم واقعا برا خودمم سواله؟؟؟!!!!!!! :)) ;D :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

من در تماس با گیتا مهر واسه سفارشه کتاب :

من : سلام
خانم : سلام بفرمایین
من : کتابه فلان رو میخواستم
بعد خانمه اطلاعات آدرس و اینا رو گرفت و گفت : همراه؟!
من : همراه نمی خواد همون خودشو بفرستین :-" :-" :-"
خانم: تلفن همراه :-w
من : آهان ;D خب یادداشت کنین ...

بعد گذاشتن تلفن تا 2 روز داشتم آب میشدم تو دل خودم .
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم اردو،بعد منو دوستم رفتیم ک آبمیوه بگیریم
افتضاح بود این آبمیوه هه :-"
بعد دوسم برگش گف: "چقده طعمه بو دستشویی میداد" :)))
این کی بو عه دستشویی خورده ک من نفمیدم؟؟! :))
داره کم کم مواده غذایی با رایحه و طعم هایه مختلف وارد میشه ها،حواستون باشه :-" :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا دیروز منو دوستم جرعت حقیقت و اینا بازی کردیم
بعد ب دوستم گفتم باید سه دقیقه تو اتوبوس برقصی :))
بعد این میگف نامردیه و اینا :((
بعد گفتم...حاجی تو سی ثانیه برقص بعد منم بیه اشو آهنگ میزارم
این یکی دوستمم گف اگه اینکارو کنین منم دس میزنم :))
.
بعد حاجی رفتیم سه تایی سوار اتوبوس ب سمت کلاس زبان...دیدم همه دانش آموزن و اینا...بعد ب دوستم گفتم شروع کن
این دوستمم با کلی ناز و اینا شروع کرد سی ثانیه رقصید
بعد منم از این آهنگ جوادآ گذاشتم....گل پری جون. :))
بعد این دوستمم شروع کرد ب دس زدن :))
کل اتوبوس :o :o :o :o
بعد ماها :دی :دی
بعد ی هو رومو اونوری کردم ک راننده داد میزد ک چشمم ب یکی افتاد :|
ناظممون :| :| :|
آخه شانسو ببین
بعد ما سه تا : :دی :|
ناظممون :: :o :o
بعد هم اتوبوس واستاد پریدیم پایین همه :-" :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس فیزیک بودیم ، یادم نیست دقیقا اما فک کنم معلممون داشت درمورد ی چیزی حرف میزد که اونو با g‏ نشون میدن (!!!)حالا این معلمه گفت که مث واحد نیوتن که اسم طرف نیوتن بوده ،دانشمندی هم که اینو کشفیده اول اسمش g‏ هست خوب حالا کی میدونه؟ ... یکی از بچه ها با اقتدار پا شد و گفت "گیوتوووون" :| :| =)) فقط من تو کف اینم این بچه چه استدلالی داشته واسه خودش ها !
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابام میگه عینکم رو بده ،بردم دادم بهش
میگه فهیمه عینکم ، این چیه اوردی؟
نگاه کردم میبینم کنترل بردم واسش :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو سرویس یکی از دوستان داشت درباره مشاور پیش و معاون آموزشی و اینا تند تند صحبت میکرد بعد گفت خانوم فلانی ...
یکی پرسید خانوم فلانی کیه ؟

میگه معاون آمی زِشی :|

در جا اصلاح کردم منظورشون رسوندم
ولی دیگه حرفی ندارم :))
 
Back
بالا