خاطرات سوتی‌ها

Elahek

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
81
امتیاز
401
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 7
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

خاله ـــِـ گرام : الهه جان امروز چندمه؟

من (در حالی که به مچ دست چپم نگاه میکنم) : نمیدونم خاله ساعتم و نبستم. :-?

خاله : :|

من : :|

+ چرا آخه من مشکل ِ شنوایی دارم؟؟؟ ~X(

+ مسخره هم خودتونید. :|

+ اَه خب از بس مهمون داری کردم دیگه نمیتونم فشار بیشتر از اینو تحمل کنم. :((


 

m.f.a

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
183
امتیاز
822
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
کرمان
دانشگاه
ایشالا شریف یا تهران
پاسخ : سوتی‌ها

توی جاده بودیم یه ماشین داشت از سمت راستمون سبقت بگیره یه دفعه مامانم روب بابام گفت داره میاد این این طرف یه زنگی بزن

منو آبجیام این جوری بودیم :)) :))
 

happiestchemist

ملکه ی شیشه ای
ارسال‌ها
2,802
امتیاز
9,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
4d
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
دارم.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از z.ar.da :
سر امتحان ادبیات ترم اول یه جمله ای بود:
ماه نیسانش(یکی از ماه های رومی که نصفش میفته توی فروردین نصفش توی اردیبهشت) دشت هارا باشکوفه ها و گل عروس می شکوفاند...
منم باچه اعتماد بنفسی اینو معنی کردم:ماه(moon)وانتی پر از گل را روی زمین پخش میکند :)
همیشه فکر میکردم چرا کسی این سوتی رو نمیده..افرییین =)) =)) (<
 

fatemeh.sh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
361
امتیاز
8,146
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم اباد
سال فارغ التحصیلی
95
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

ایام محرم بود.بعد یکی از هم کلاسیامون لاک زده بود.ناظم مدرسمون بش گفته بود نباید لاک میزدی. اونم گفته :خانم دیشب عروسی بودیم یادم رفته باکشون کنم.
خانمه هم گفته بود از کی تا حالا محرما هم عروسی میگیرن مردم؟!
دیگه هم کلاسمون در کمال خجالت اومد تو کلاس
 

Miraneh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
813
امتیاز
3,959
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
اهواز
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : سوتی‌ها

من باید میرفتم جایی عجله خاصی هم داشتم. تو پیاده رو قدمامو بلند کرده بودم بعد فضا شلوغ شد .. من یهو دیدم یه پسر قد بلندی روبرومه بعد توقف کردم تو دلم گفتم : چه قد بلندیه این! ;;) . لازم بذکره من وقتی یه پسر خیلی قد بلند میبینم کلا نگاش نمیکنم! بعد عجله که داشتم گفتم آقا ببخشید میرین کنار! دیدم هیچی نگفت و حرکت نکرد .
بعد سربه زیر نگاه به کتش کردم گفتم: آقاااااااااااا :-w
بعد سرمو دیگه آوردم بالا دیدم ... مانکن بود! :> همینطور روبرو رو مینگریست... :-"
هیچی دیگه سرمو مثه بچه خوب انداختم پایین دور شدم... :-"
 

zahra:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
545
امتیاز
5,226
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف‌آباد
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
الزهرا/رویان
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی/ژنتیک مولکولی
پاسخ : سوتی‌ها

رفتیم عید دیدنی
برامون یه شربت شبیه شربت خاکشیر اوردن
دختر خالم چهار سالشه جلو همه داد زده :
زهرا نگا اینا هسه های کیویاشونو یکی یکی در اوردن باهاش شربت درس کردن :-"
 

saraxcen

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
875
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

عاغا جاتون خالی تو محرم بود بعد شیخ حاضر داشتن از دشمن های امام حسین صحبت میکردن بعد شخص بقل دستی ما خواست اظهار فضل کنه گف الهی خدا بکشتشون
من:-|
 

anneshirly_ba

boshra
ارسال‌ها
364
امتیاز
1,576
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
برازجان-گناوه
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : سوتی‌ها

تو جاده کورس گذاشته بودیم ما و دوتا از داییام و خالم اینا کلا چهار ماشین:

بعد خالم یه ماشین میبینه فک میکنه داییمه سرشو از ماشین در میاره و زبونک میندازه حالا که از اون ماشین رد میشن میبینه

یه آدم کچل سبیل کلفته نکته اینجاست که دایی منم نه سبیل داره و نه کچل..........
 

fatemeh_jafari

کاربر فعال
ارسال‌ها
30
امتیاز
495
نام مرکز سمپاد
Farzanegan.
شهر
اذربایجان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

12345.png


من دیگه حرفی ندارم

:D


صفحه کانونو باز کنی با این صحنه مواجه شی
من اون لحظه :O :O :O
یه بارم نگا کردم
بعد
=)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
:)) :)) :)) :)) :)) :)) :))

هنوزم که نگا میکنم خندم میگیره

ینی شب همش دعا میکردم تا وقتی عکسشو بگیرم همچین بمونه :D :D
 

زﮩرا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
706
امتیاز
8,250
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
کِرمان
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
کرمان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز ی شماره ناشناس به من زنگ زده به دوستم پیام دادم این شماره رو میشناسی؟با همین شماره ناشناسه پیام داده نه من اصن اینو نمیشناسم :)
 

m.r.jazini

محمدرضا جزینی زاده
ارسال‌ها
181
امتیاز
837
نام مرکز سمپاد
دبیرستان دوره دوم علامه حلی
شهر
بم
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
یبار شیمی
دانشگاه
kmu ( علوم پزشکی کرمان )
رشته دانشگاه
دندون
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودم مسجد . بعدش به یکی از بچه ها ی تو مسجد گفتم .که صبح ها که فلانی اذان نمیگه و یک نواری آهنگ می گه کی میاد نوار رو روشن می کنه ؟ گفت خودش اتوماتیکه .
گفتم : یعنی باند هایم خودشون روشن می شن؟
گفت : نه
گفتم : یعنی از سب تا ...
...
از شب تا شبح... روشنند
بعدش : :)) :)) :))
خدارو شکر تو مدرسه نبود . ازمون یک مجسمه می ساختند :-"
 

niloufar joon

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
208
امتیاز
1,716
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یکــــ
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

امروز يه پسره اومده بود و يه نوبت ميخواست واسه دكتر خانواده. خيلي شيك گف "يه دكتر ميخوام واسه خانواده ;;) "
منشيه نمي تونست خودشو جمع كنه اصن :))
 

Moshk

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,141
امتیاز
2,882
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 1
شهر
ساری
سال فارغ التحصیلی
1397
پاسخ : سوتی‌ها

(باید بگم من امروز رفتم تو این سایت)
123.png

نمیدونم شما اسمشو چی میزارین
از همه جالب تر که هر موقع اومدم تو این سایتا که از یک ابزار استفاده میکنه یه چنین مشکلاتیو میبینم(کلهم یا سایت شاد کننده ایه یا مشکل داره)
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

[size=12pt]یه بار یه جلسه توی مدرسه گداشته بودن بعد چند تا از بچه ها هم که همراه مامان یا باباشون اومده بودن دور هم جمع شده بودند
بعد مامان مهلا هم کناراینا بود
بعد یکی از بچه ها با هیجان و صدای بلند بچه ها بابای مهلا رو دیدیدین؟ کیف سامسونت میگیره دستش..موهاشو اینجوری میزنه اینور اوف دیدین چه کلاسی میزاره؟ فکر کرده کیه
مامان مهلا :D

و اون بچهه بعد اینکه فهمید اون مامان مهلاس ~X( :-\
[/size]
 

mj chemist

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
451
امتیاز
717
پاسخ : سوتی‌ها

امروز همه سر کلاس خمیازه میکشیدن ...
معلمه برگشت گفت شما که خمیازه میکشین من با زبون کوچولوتون بای بای میکنم
منم گفتم منم باشما بای بای میکنم....
 

hamidreza96

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
513
امتیاز
5,057
نام مرکز سمپاد
× هاشمی نژاد II
شهر
× مشهد
مدال المپیاد
× نوچ ، جوونیام میخواستم برم شیمی پشیمون شدم
دانشگاه
× هرجا خدا بخواد
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم بینیش شکسته بوده بعدش بردنش اتاق عمل که عملش کنن

میگفت بی حسی موضعی بوده بیهوش نبودم

بعدش دیدم یه خانم پرستار کنار دیوار وایستاده هی به دکتر میگه چپ چپ راست راست بالا بالا و ...

دوستم یهو زده زیر خنده گفته خانم به راننده کامیون که فرمون نمیدین :))

میگه دکتره هم هفت خط روزگار بوده گفته نخند، تازه جا افتاده بخندی در میاد :))

میگه یهو مضحکه کل اتاق عمل و دکتر و پرستار و ... شدم :))
 

m.r.jazini

محمدرضا جزینی زاده
ارسال‌ها
181
امتیاز
837
نام مرکز سمپاد
دبیرستان دوره دوم علامه حلی
شهر
بم
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
یبار شیمی
دانشگاه
kmu ( علوم پزشکی کرمان )
رشته دانشگاه
دندون
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

یک روز دامادم و خواهر م ازماشینی که سه نفری توش بودیم پیاده شدند .و من موندمو یک ماشین دزد گیر دار . بعدش من دیدم اینا دیر کردن از ماشین پیاده شدم و درمو بستمو رفتم بیرون .(سویچ داخل ماشین بود)بعدش دیدیم صدا ماشین بلند شد و درها قفل شدند . حالا ایند قفله . اون در قفله . :-" :-" :-" :-"
نگو چه وضعی بود . داشت آبروم می رفت.
 

usboy

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
424
امتیاز
1,679
پاسخ : سوتی‌ها

بيشتر خاطره است تا سوتي
دوم راهنمايي بودم
يه معاون داغوني داشتيم.در حد طالبان
مامانم يه روز زنگ زد مدرسه گفت اين امروزو نمياد مريض شده
حالا دو روز گذشتو من نرفتم مدرسه(مريضم نبودم در ضمن)
يهو روز سوم خونه بودم كه تلفن زنگ خورد
حالا من هيچوقت آيفونم جواب نميدادم چه برسه به تلفن
رفتم جواب دادم
يارو گفت سلام
گفتم سلام.
گفت خودتي كيان جان؟؟ خوبييي؟؟؟؟
بعد منه احمق گفتم:بله.شما؟
گفت من فلانيم.معاونتون!!!
من :|
معاون :))
 

saraxcen

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
875
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز یکی از بچه ها عکس یه درخت رو اورده بود مدرسه
بعد یکی از بچه ها میپرسه عکس خودته؟؟؟
دوست ما داریم آخه
 

happiestchemist

ملکه ی شیشه ای
ارسال‌ها
2,802
امتیاز
9,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
4d
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
دارم.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

امروز. رفتم بوفه دانشکده مون چای بردارم... اومدم پولشو حساب کنم یهو به جای بفرمایید با لحن خاصی که بین دوستای خودمون میگم گفتم: بیا و پولو گذاشتم رو پیشخون..بعدش تازه فهمیدم چی گفتم..بعد مسءول بوفه هم گفت ممنون :))
گفتم الان فحش میده (< اخه معمولا ادم بی اعصابیه...من فقط رومو برگردوندم چایی رو برداشتم و داشتم منفجر میشدم که در رفتم از اونجا..


اون روزم رفتم دکتر...خیلی داغون بودم..گفتم اره صدا و نورم اذیتم میکنه..
دکتر گفت فوتو فوبیا داری..
من: من از نور نمی ترسم (داشتم هزیون میگفتم) :>
دکتر:دارم میگم فوتو فوبیا داری،،نمیگم از نور میترسی.. :|
بابام: نترس،،،نترس..چرا می ترسی x:
دکتر: میگم فوتو فوبیا داره چشاش از نور میترسه X-(
من:نه ...اهان اره...باشه فوتو فوبیا دارم.. :-s
بابام: من که دارم میگم نترس
دکتر: ~X(


خیر سرم خودم دانشجو ام :))..حالا برگشتنی تو راه بابام میگه: من از همه بیشتر تو فکر و خیال میکنی ناراحت میشم، چرا میترسی? پول خواستی بگو ;;)
بعد به مامانم گفته حتما بهش پول ندادم مریض شده :))
)
13 فرورودین رفتم پول بگیرم میگن تو مگه بیرون رفتی که پول میخوای?تازه مهم ترین که ما هنوز تو سال جدید سرکار نرفتیم! :>

یکی نیست بگه اخه تو که خودت داری و پول لازم نداری مریضی هی پول میگیری? :-"

شایدم فردا قرص نخورم با تب برم پیششون بگم یا 2 برابر پول میدین یا خوب نمیشم! :))
 
بالا