خاطرات سوتی‌ها

meli_sampad

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
715
امتیاز
8,175
پاسخ : سوتی‌ها

معلم: هستی مامانت چرا زنگ نزد باهاش صحبت کنم؟! بهش بگو حتما زنگ بزنه...
هستی: آخه نمیدونم کی هستین... الان هستین بگم زنگ بزنه؟!
(قابل توجه که الان معلم سر کلاس روبرو هستی اییستاده...!!!) :)) =))
 

lindaa

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
573
امتیاز
3,605
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابرشهرقدیم (نیشابور)
پاسخ : سوتی‌ها

رو میز دوستم پول بود

برگشت میخواست بگه بقیه پولمه!گفت این ادامه پولمه؟؟؟؟!!! :-?

ما =)) :))
+++++++++++
امروز دبیرمون داشت نمره های ادبیات رو میداد

نمره ها خیلی پایین بود :-" X_X

ولی یکی از بچه ها خوب شده بود!دبیرمون گفت اگه سخت بوده چرا نرگس خوب شده؟؟

یکی از بچه ها! :-"بلندشد گفت خانم خب مامان نرگس معلم ادبیاته!

نرگس:مامان من؟؟ :-??من تاجایی که خبر دارم مامانم معلم عربی و قرانه!! :-??

ما: =)) :)) :D دوستم: :-"واقعا؟!! :-" :-[
 

mahshid_f

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
909
امتیاز
5,940
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : سوتی‌ها

از اونجایی که من گوشت نمیخورم، مامانم امروز داشت غر میزد که گوشت بخور و اینا...

من گفتم: اصلاً کی گفته باید یه حیوون ِ بدبختو کشت که گوشتشو بخوری؟ اصلا به نظر من این کار حرامه!

مامانم گفت: خب خود ِ خدا گفته...!

من: خدا خیلی غلط کرد :-"

مامانم: :D
 

lovely_mahsa

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
141
امتیاز
529
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان مشهد
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

معلم داش ازم چیزی میپرسید منم دقیقا اون قسمتو نخونده بودم!!!!
دوستم بهم رسوند
منم با کلی مکث جوابو گفتم
معلم :-w
منم با حالتی التماسانه و لوس گفتم:خااااااااااااااااانم
من فکر کردم اون قسمت نیس و فعالیه و نخوندم!!
معلم :-w
اگه نخونده بودی چه جوری تونستی جواب بدی؟
من :-[ :-" X_X :-?? #-o
 

میکائیل

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
877
امتیاز
2,535
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی / هنرستان
شهر
نیشابور
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات نمایشی
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه ها به شدت از دبیر ریاضی بدش میومد برگشت گفت بریم این دبیر ریاضی رو قتل عامش کنیم از دستش خلاص شیم! :>
فک کن! 8->
 

mostafa.m

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
15
امتیاز
35
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی(1)
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

از طرف سمپاد شیراز اومده بودن مدرسه ما دیدم همشون دارن عکس میگیرن عکس که گرفتن رفتن من داشتم براشون شکلک در می اوردم برگشتم دیدم پشت سرم دارن ازم فیلم میگیرن
 

*M.M*

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
781
امتیاز
4,463
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم کنفرانس داش درباره امام حسین!!!
بعد یک تیکش میخواس بگه امام حسین چند روز بدون خوردن آب و غذا تحمل کردن،گف:
امام حسین چند روز رو بدون خوردن آب و علف تحمل کردن :))
 

مهسا.ق

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,098
امتیاز
3,216
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
برنز کامپیوتر ۱۳۹۳
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : سوتی‌ها

آقا این ها مال خودم نیس ولی بالایی گفت یاد اینا افتادم
سوم دبستان که بودیم نمایش عاشورا بود پنجما اجرا داشتن
بعد یکی به امام حسین وسط نمایش میگه:
"کجا می روید؟"
امام حسینم دیالگشو یادش نیومد خیلی شیک گفت
"به تو چه!"
بعد کل مدرسه کمپلت رفت رو هوا

معلم تاترمون می گفت سر یه تاتری واسه محرم صورت بند باس می انداخته
بعد اشتباهی به جای این که علی اصغرو بده به امام حسین داده به یزید
نور تو چشش بوده ندید :D
 

meli_sampad

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
715
امتیاز
8,175
پاسخ : سوتی‌ها

پشت تلفن دارم با عمه صحبت میکنم یهو میگه ملیکا این چه بوییه داره میاد؟!
من: بو نمیاد.. :|
عمه: چرا یه بویی داره میاد.. بوی چیه؟!
من: به خدا از خونه ما نی... ^#^
:D :))
 

tezar

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
633
امتیاز
5,345
نام مرکز سمپاد
فرزانگان6 سابق
شهر
تهران
دانشگاه
امـیـرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی بـرق
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ زدم خونه دوستم گفتم علی هست؟مامانش گف علی نداریم.گفتم پس اگه زهرا جان هستن صداش کنین:/ مامانه مونده بود.خودم بدتر. :/
 

امیر.س

کاربر جدید
ارسال‌ها
3
امتیاز
41
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی کرمان
شهر
کرمان
دانشگاه
هاوارد
رشته دانشگاه
میخوام به درسم ادامه بدم
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار برای امتحان عربی نخونده بودم،برگه رو نیگا کردم دیدم از بس سفیده خودمو توش میتونم ببینم!! :D
خودمونو زدیم به دل درد اینقد ادا دراوردیم تا معلم اومد گف حالت خوب نیس برو گفتم نه اقا ما نمیخوایم امتحان مستمر
کم شیم :-[ (< گفت برو یکاریش میکنیم! :))
زنگ زدم تاکسی بیاد که یه دفه دیدم
بابا یکی از بچه ها اومد گفت اقای فلانی میتونی این کلید بدی به پسرم؟باباشم میشناختم گفتم چشم!
تاکسی هم وایستاده بود،دویدم داخل در سالنو باز کردم گفتم اقای ... بیا این کلید بابات داده!!
یه لحظه دیدم کل سالن منفجر شد معلمه هم داره نیگام میکنه!!
اورد دوباره نشونمد عربی مستمر شدم -11-!! [-(
 

mahshid_f

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
909
امتیاز
5,940
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
روان شناسی
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم زنگ زد خونه دوستش، شوهر ِ دوستش گوشی رو برداشت، گفت (خیلی رسمی و اینا! ):
سلام وقتتون بخیر...
مامانم فک کرد پیامگیره، شوروع کرد پیغام گذاشتن: سلام مرجان جان... :-" بعد دیگه ادامه نداد :D

دوباره مامانم :D
داشت برا دوستاش اس ام اس میداد که برا تولد یکی دیگه از دوستاشون، برن بیرون
اس ام اسه این بوده: سلام، موافقین سه شنبه برا تولد فلانی ناهار بریم بیرون؟ ;;)
بعد، اس ام اسُ فرستاده بود برا راننده آژانسه که همیشه میاد دنبالش، یارو ام جواب داده بود: شما؟ :-" :-" :D

امروز تلفن کردم خونه دوستم، خواهر زاده ـش پسره، 10 سالشم هست... بعد خیلی قلدره و اینا :-" کلا احساسات ِ مردونه داره :D
گوشی رو برداشت، فک کردم یکی دیگه از فامیلاشونه، گفتم: به به، مریم خانوم شمایی؟ ;;)
برگشت گفت: خانوم شما؟ X-(
من:بله، اِ آقا مهدی شمایی؟ :-ss
:D
 

L.E

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
980
امتیاز
6,736
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 ِ تهران
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

من دیشب تولد بودم بعد مامانم هی به گوشیم زنگ می زد بعد من نمی شنیدم!

بعد رفته بود تو حافظه ی تلفن آخرین شماره آیی که زنگ زده بودنو دیده بود!به یکیشون زنگ زده بود فک کرده بود من رفتم خونه ی اونا!حالا ساعت 11 شب!

بعد کلی تارفو اینا:سلام ببخشید گلشن خیلی زحمتتون داده و تولد یاسی جونم مبارکو....فقط من هر چی به گوشیش زنگ می زنم ور نمی داره می شه گوشیو بدین بش؟

بعد مامان اون یکی دوستم گفته:نه والا آخه اینجا نیومده!

مامان منم آفتاب پرست حالا هی رنگ عوض می کرد!

منم اینو فردا ببینم احتمالا آفتاب پرست شم!وای! X_X
 

atousa.a

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
153
امتیاز
3,063
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ری
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : سوتی‌ها

معلم جغرافی عزیز ما ادبیاتش صفره...
چراکه:
کارخونه ها داره کار می کنند.
دریای شمالو داره مثال می زنم.
همسایه ها باعث آلودگی داره می شن.
داره می خونم می رم پایین.
جدا داره می گم.
یه سری آدما داره کار می کنه.

و از این قبیل در افشانی ها.... :D :D :D
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,651
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

معلم دینیمون :
والا ، پیامبرایی که من دیدم ...
:D
 

melika.m.r

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
540
امتیاز
1,889
نام مرکز سمپاد
دبیــرســتانِ فرزانگانِ یک
شهر
تــــهران!
دانشگاه
خدا بخواد ، تهران .
پاسخ : سوتی‌ها

ما يه فاميل داريم، كه تو كار آهنگ سازي و ايناس. بعد اين ديشب برگشته به من ميگه: مليكا! اشكين رو ميشناسي؟ ;;)
من: كدوم اشكين؟ :-?
- بابا همون 0098 ديگه! ;;)
- آها! حالم از خودش و آهنگاش بهم مي خوره! :-&
- آهنگ ساز بيشتر آهنگاش منم! L-:
- :-s من هميشه مي گم حيف اين آهنگا واقن ! :-" به خودش نمي خورن! :-"
- خودشم رفيق فابريكمه! L-:
- :-s اِ !؟ آهنگ عروسيش رو شنيدي؟ من خيلي باهاش خاطره دارم! :-s
 

مهسا 1376

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,507
امتیاز
6,631
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمانشاه
پاسخ : سوتی‌ها

هاع هاع یه چی یادم اومد :-"
زن داییم خواسته به دوستش اسمس بده که فردا قراره برن بیرون مثلا یارو ساعت 5 آماده باشه و اینا :-"
بعد این اسمس میده ! حالا طرف اسمش زرفشار بوده :-" بعد دیگه پیگیری و ایناع نمیکنه :-"
بعد مدت ها میره پیش دکتری که کلا کل خاندان مارو میشناسه :-" از مُرده و زنده و قرن ها پیش تا کنون :D اسم دکتره زرفشانی بوده :-"
بعد زن داییم میاد میگه خب حالا این شماره من بعد شمارَرو میده به دکتره ! بعد دکتره میگه عه این شما بودین ؟ چن وخ پیش به من اسمس دادین فردا ساعت نمیدونم چند و اینا آماده باش و اینا ؟ :)) :-"
همین دیگه

بعد این سوتی فَتَل یه هفتس این ته دلِ من مونده میخوام بگمش میگم کوتاهه ولش :-" الن که پست دادم بزا بگم ;;)
اون شب تو نود این فَتَل برگش گف دختر فرهاد مجیدی در کشور دوبی زندگی میکنه ... :-"
 

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

شبکه لرستان برنامه کودکش(من علاقه دارم بهش) داش برنامه میذاش
بعد یارو مجریه به پسره گف پسرم لطیفه بلدی بگی؟
پسره گف آره آره
ی روز هیتلر میره تیمارستان
بعد ی دیوونه بهش میگه چرا اومدی اینجا؟
هیتلر میگه چون رهبر آلمانم
بعد دیوونه میگه "احمقه بیشوره گاو"...
مجری به حالت :اس گف خب بریم ی برنامه ببینیم
پسره گف بقیش؟
مجری :بعدن بگو


فوش خارو مادر نداد که بچه:D
=))
هماهنگ کنید قبل برنامه خب :D




ی برنامه دیه شبکه آموزش گذاش مسابقه چی چی
باید بادکنک باد میکردن
بعد دو تا مرده تند تند داشتن باد میکردن
مجریه اومد بالا سره یکیشون گف باد کن باد کن:D بادارو نده تو باز، بعدن عواقب داره:))
منظورش چی بود واقعن:D
مرده داش باد میکرد خندش گرفته بود دیگه نمیتونس باد کنه=))
 
ارسال‌ها
499
امتیاز
2,191
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1393
مدال المپیاد
شیمی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

چند وقت پیش داداشم اینا سر کلاس علوم بودن بعد چندتا از بچه ها دیر اومده بودن چند نفر دیگه هم هنوز نیومده بودن
معلمه هم عصبانی بود گفت : از این به بعد هر کی دیر بیاد راش نمیدم سر کلاس. بعدم در کلاسو قفل کرد تا کسی نتونه بیاد تو :-"
حالا بابای یکی از بچه اومده دم در ، در زده معلم فک کرده یکی از بچه هاست بلند بش گفته: برو گمشو نمیذارم بیای تو :)) :-[ وقتی فهمید خیلی ضایع شد بد بخت :))

***
سوتی یکی از بچه ها. امتحان ادبیات امروز : مولف یکی بود یکی نبود: ویکتور هوگو =))
 
بالا