خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

معلم زیست:پنبه تقریبا سلولوز خالصه حتی بخش زیادی از کاغذ کتاب شما هم از سلولوزه
ما:بله بله
معلم:خب حالا شما که انقدر خوب یاد گرفتین یه غذارو نام ببرید که توش سلولوز داشته باشه
یکی از بچه ها:خانوم اینو که خودتون گفتین پنبه دیگه
ما : =)) =)) =)) :)) :)) :)) =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز داشتیم در مورد اون دنیا و اینا صحبت میکردیم دوستم میگه آره باید بری از این طلبیت بگیری از اون طلبیت بگیری بعد من گفتم عزیز اون حلالیته ;D بعدشم اون دنیا که دیگه نمیشه حلالیت گرفت. میگه آها آره پس از گناهامون میگیرن (میدن به اونا) بعدش من ^-^ بابا ثوابای ما رو میگیرن بره اونا میذارن میگه اُه خب
 
پاسخ : سوتی‌ها

من یه اعترافی می کنم الان : من تا 3 -4 سال پیش فکر می کردم این ماشین های اسکانیا در واقع اسپانیا ست، روشون اشتباه نوشته ! ;D
بعد یه بار از داییم پرسیدم : ماشینت چیه ؟ :-?
گفت : اسکانیا :>
- : اسکانیا؟ مگه اسپانیا نیست ؟ :-/
- : =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

1.شیر بازو گاز نکن باز میگیرتمون
2.اه ه ه،اون که انگشت کوچیکه ی شست پامم نیست ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

اره چه جالب منم یادم اومد که خیلی وخت پیش FIAT رو FLAT (فلات ;D) میخوندم بعد یه بار به بابام گفتم چرا این ماشینای فلات همه ی حروف اسمشون بزرگه ولی ال رو کوچیک نوشتن اونجا بود که فهمیدم اونا فیاتن ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از ارنواز :
من یه اعترافی می کنم الان : من تا 3 -4 سال پیش فکر می کردم این ماشین های اسکانیا در واقع اسپانیا ست، روشون اشتباه نوشته ! ;D
بعد یه بار از داییم پرسیدم : ماشینت چیه ؟ :-?
گفت : اسکانیا :>
- : اسکانیا؟ مگه اسپانیا نیست ؟ :-/
- : =)) =))
هــــه هـه.....مامانم یه بار رفت سوریه با اینا،بد من تا مدت مدیدی فک میکردم این اسکانیایی که روش نوشته به انگلیسی میشه سوریه!
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس خصوصی زبان:خواهرم اینو خوند: ;D I can go to school.

تلفظ: I can go to madreseh... ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

صبح ها سرویس من برای این که دم در باشیم تک زنگ میزنه منم موقع هایی که کنار در خوابم میبره وقتی موبایل زنگ میزنه هول (درسته املاش؟)می کنم و سریع میرم بیرون . یک روز همین اتفاق افتاد منم سرع رفتم بیرون و همه چیز به حالت عادی پیش میرفت همه ی بچه ها نشتند رسیدیم مدرسه از حیاط هم رد شدیم تا رسیدیم به کلاس .منم با اعتماد به نفس کامل وسایلمو گذاشتم روی میز دیدم یه چیزی صداد داد روی میزو نگاه کردم دیدم موبایلم روی میزه اونم روشن ^#^بعد داد زدم گفتم موبایل من این جا چی کار میکنه . بعد همخ با سرعت جت دویدم رفتم پیش معاون پرورشیمون موبایلمو دادم بهش که اگر معاونمون میفهمید با تریلی 18 چرخ از روم رد میشد(سوتی جالبتر اینه که توی اون سرویس نه بچه ها فهمیده بودن نه خودم که دستم گرفته بودم.)
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند وقت پيش با دختر خاله ي مامانم رفته بوديم بيرون مايو بخريم
دختر خاله ي مامانم يه مايو بنفش ديد .قشنگم بود ... يه هو صاحب مغازه هه گفت :اون مايو مجلسي رو ميبرين؟
من اين طوري بودم :o مايو مجلسي هم مگه داريم؟ :-/
دختر خاله مامانم كه همون جا غش كرد از خنده =))
خلاصه صاحب مغازه هه اين قدر خجالت كشيد كه نگو :-[
نميدونم كجاي ايران اون مايو رو براي يه مجلس ميپوشن :-? :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

تولد پسرعمم بود بعد من داشتم خیار پوست میکندم که چاقو یهو سر خوردو به شکل خیلی بدی دستم برید... خون رو انگشتم جمع شده بودو دستمال کاغذی هم دم دست نبود... منم واسه اینکه جایی خونی نشه سریع انگشتمو کردم تو دهنم و... ;D
بعد همینجوری که انگشت خونیم تو دهنم بود سرمو بلند کردم ببینم کسی دیده یا نه... دیدم یه عده به این حالت :| زل زدن منو نیگا میکنن...
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از اشنایان میگفت
تست داشتیم با اعتماد به نفس بابا رفتم تو کلاس حالت مظلومی ب خودم گرفتم و به معلمه میگم ببخشید من واقعا متاسفم دیشب تا اومدم درس بخونم برق رفت و تا ساعت 12نیومد من هم رفتم خوابیدم . هیچی نخوندم
معلم:اشکال نداره جلسه بعد با اون یکی کلاس بده
بعد از تست بلند میگم شنیدین دیشب تو اخبار چی گفت؟؟...
معلم:مگه برق نرفته بود؟؟؟؟؟؟؟ :-w :-w
من: :o :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

مامانه دوستم بش زنگ زده میگه نون بگیری میگه باشه :-"

بعد داریم برمیگردیم میگه یادم باشه یه بسته نون پاکتی بگیرم ;D


دوباره رسیدم به یه سوپر مارکت میگه واستا من یه بسته نون مصنوعی بگیرم ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بچه ها امد سرکلاسمون که معلمش مرد بود بیچاره حل شد گفت ببخشید اقای ....اسم مستخدم مدرسمونو گفت
بیچاره معلمون همینجور داشت نگاه میکرد ماهام میخندیدیم :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودم باشگاهم

تمرینم تموم شد و اومدم تو رختکن که لباسمو عوض کنم

طبقه عادت به هرکی‌ اونجا بود اسپری (ضده عراق)تعارف کردم

دو سه نفر بودن و زدن و رفتن

بدش یه پسر اومد که لباساشو عوض کنه و بره

به اونم تعارف کردم:بفرما اسپری :)

پسره:نوش جان =)) =)) =)) =))

×پست فينگيليش ممنوع است×
 
پاسخ : سوتی‌ها

برای درس دفاعی رفته بودیم نمازخونه که بشینیم بحث کنیم. در نمازخونه هم شیشه ایه. معلمه پاشد رف بیرون بعد یکی از بچه ها خواست از اینور نماز خونه بره اونور مثلا خواست ابتکار به خرج بده سینه خیز از جلو در شیشه ای رد شد :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز یکی از بچه ها گفت ویکتوریا بکهام زن دیوید بکهامه یکی دیگه از بچه ها که تازه اومده بود گفت ا مگه با هم فامیلن ؟(نمیدونم فهمیدین یا نه؟) :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقای معلم میخواست واسه یه چیزی مثال بزنه گفت سبد بسکتبال فقط به اندازه یدونه توپ جا داره یعنی اگه 2000 تا توپ هم بتابونیم فقط یکیش رد میشه :)) =))
من هم جلو خنده مو گرفته بودم یهو یکی از پشت سرم تکرار کرد بتابونیم؟! آقا ترکیدم از خنده! معلم هم داشت چپ چپ نگاه میکرد که یعنی دارم برات >)
 
پاسخ : سوتی‌ها

نمیتونی بگی بالا سرش ابرو س!
میخواستم برم دفتر بگیرم سر خیرم!
موهام دست در اورده!
شما احظار نظر نکن!
توپیدیم به تیپو تیپ هم!
میخوام برم کوسه بخرم=کاسه+کوزه
بریم پیتزا ویانو=ویونا
بابا من که خدای سوتی ام
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از lovely_mahsa :
نمیتونی بگی بالا سرش ابرو س!
میخواستم برم دفتر بگیرم سر خیرم!
موهام دست در اورده!
شما احظار نظر نکن!
توپیدیم به تیپو تیپ هم!
میخوام برم کوسه بخرم=کاسه+کوزه
بریم پیتزا ویانو=ویونا
بابا من که خدای سوتی ام
از تو خداتر باز منم که وقتی پستتو خوندم خواسم گزارش بدم که این تاپیک سوتیا رو با حرف بزن اشتباه گرفته!
 
Back
بالا