خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

سلام بچه ها اینم یه سوتی پایه:
سوم راهنمایی که بودیم یه کتاب فارسی کف کلاس افتاده بود من هم بی خیال وارد شدم که پام رفت روی کتاب و پخش زمین شدم من که نمیدونستم معلم تو کلاسه داد زدم:
-کدوم خری کتابشو انداخته وسط کلاس؟
معلممون گفت: -من!!!!!از دستم افتاد.
 
پاسخ : سوتی‌ها

اولش گفت:شما که هرجلسه دارین با من حال میکنین.
‏.
تو باغ بودیم بعد یکی در زدش من رفتم درو باز کنم
‏۱0متری به در مونده بود بجای کیه بلند و سوالی گفتم"منم"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز واقعأ روز سوتي بود تو مدرسمون كه زحمتشو كشيدن! اينم يه سوتي تاريخي از سال قبل واسه تجديد خاطرات.
ناظممون اومد به حساب خودش يكي از بكس رو نصيحت كنه بهش گفت گوساله تو مثه پسر مني!
كه البته با لحن خود سيفي (تيپي) ميشه: گوتاله تو مته پتل مني!
پ.ن زنگ شيمي حرفاي دبير يه طرف سوژه خندس اما قيافش موقع سؤال پرسيدن بچه ها كلأ سوته واسه خودش! بايد ببيني تا بفهمي... =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

پوریا:قاسمی اینو دربارت گفته...
تاجیکی:آره....آدم باحالیه...اون دفعه هم گفت من اکه رییس جمهور بشم بهم رای میده...
پوریا:مگه رییس جمهور هم احتیاج به رای داره؟؟ :o :-?
تاجیکی:منظورم کاندید بود :-w :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز ساعت سه ونیم بود فیزیک داشتیم منم در حال چرت تقریبا (:|
دوستم غلط گیرو برداشت گفت :"بااجازه"
-خدافظ (:|
-بردارم
-بردار دیگه (:|چرا میپرسی؟
-آخه نشنیدم چی گفتی :-"
-ها؟اونو میگی؟ :-" گفتم خواهش میکنم #-oنه ینی قابل نداشت #-o.. (:|همون دیگه نمیدونم (:|
-باشه باشه مرسی ;D تو بخواب :))
------------------------------------------------
معلمه گفت:کی میاد این مسئله رو حل کنه؟
یکی از بچه ها:"خانوم ما میایم"
-مگه تو چند نفری؟
-خانوم ما به خودمون احترام میذاریم :P
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه سوتي هم وردكار معلم فيزيكمون داد كه خيليا حواسشون نبود.
‏-مثلأ وقتي ٢٠ كيلو سرب و ١٠كيلو روي مذاب رو قاطي ميكنيم ٣٠ كيلو جيوه دقيق بدست نمياريم چون اون وسطا حفره هايي هم وجود دارن!
وردكار :| ما =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

میخواستم سمپادسیتی عضوشم...سوال امنیتی پرسیده بود:امام حسین در کجا دفن شده است؟
چند دقیقه نشستم فکرکردم :-? :-/ آخرش نوشتم:نمی دونم ;D :))
بعد گفت پاسخ شما غلط است(نه بابا :-" ) گوگلیدم دیدم کربلاست :-" بعد بلند به خودم گفتم:خاک تو سرت
 
پاسخ : سوتی‌ها

خو من كلا خيلي درگير بودم با خودم ديه....(هنوزم هستم)بعد چند وقت داشتم به اين فكر ميكردم كه اگه گوزن بودم فقط يه سال ديگه ميتونسم زندگي كنم.... :-" ;D
-------------------------
چند روز پيش رفتم اي تي....به شدت عجله داشتيم و اينا....بعد خواستم كاميوتر رو روشن كنم....اولين كيس دم دستو دكمشو زدم....بعد ديدم عه....اين چرا چراغش روشن بود؟! :-?? #-o
بعد سرمو ارودم بالا ديدم يكي اين جوري شد :o :-w
بله....وسط كار مردم كامپيوترشون رو خاموش كرديم.... :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز امتحان جغرافی داشتیم سوالا دست نویس بود و سخت خونده میشد. بعد یه سوال بود به این مضمون : وقتی وزن مواد روی ارتفاعات بالا باشه، بهش چی میگن ؟
بعد این مواد رو یکی از بچه ها مراد خونده بود، به صورت خیلی متفکرانه پرسید : خانوم مراد اینجا یعنی چی؟ :-?
- : =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو کلاس زبان بودم!
به شدت خسته و داغون اصن داشتم میمردم!
بعد خیلی شیک لَم داده بودم رو صندلی دستمـــ ُ گذاشته بودم رو صندلی بغلی خیلیــــ َم راحت و خوشال بودم!
بعد کلاس تموم شد بغل دستیم یه پسره بود گفت "میشه دستمو بردارم؟ ;D "
نگا کردم دیدم به به دستم تمام مدت رو دست این بوده له شده :))
واااای خیلی بد بود #-o
گفتم خواهش میکنم #-o X_X :(( [-o<
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز ساعت 2 داشتم فیلم نگاه میکردم
بابام اومده میگه آمارو بزن
باخودم میگم خدایا آمار چیه؟!
بعد از چن دقیقه فهمیدم منظورش همون اخبار بوده ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

مارو برده بودن کارگاه نمدونم چی چی منم اون آخر کلاس بودم کسی منو نمیدید
دیشبشم نخوابیده بودم وایستاده خوابم میبرد
مام از فرصت استفاده کردیم
همینجوری که داش خوابم میبرد ی دفه دیدم یه چیزی داره رو پیشونیم راه میره
از خواب پریدم شوکه شدم فک کردم حشرس :-s
بعد فمیدم موهای سرم اومدن تو صورتم :-w

یک بار نشد تاریخ جواب بدم و سوتی ندم
معلمه ی سوال پرسید جوابش میشد:حضور پرشورتر روحانیان و مردم در تظاهرات علیه رزیم شاه


بعد من گفتم که:حضور پرشورتر روحانیان و مردم.
معلمه:بقیش؟
من:... و.... در انتخابات.
بچه ها و معلمه: :)) =)) :)) =)) :))
من:اص بس تو گوش میخونن حضور پرشور در انتخابات و اینا اینطوری شد دیگه


دو پست متوالی ادغام شد
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر کلاس حسابان داشتم مثلا درس گوش می دادم دوستم ازم پرسید این تیکه رو با مداد می نویسی یا با خودکار؟ گفتم با کسینوس!!! ;D ;D
سر همون کلاس یکی از بچه ها گفت: بچه ها چقد خوب می شد اگه همه مون رتبه تک رقمی میاوردیم تو کنکور!!!1(کلاس ما 28 نفریه ;D ;D)
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا من یه چیزی رو اعتراف کنم؟
چیزه....
خو اون اولا که جدایی نادر از سیمین اکران بود؟ بد همه می گفتن جدایی نادر از سیمینُ اینا....
بد من دقیقا تا یه هفته که همه ازش حرف میزدن فک میکردم این: جدایی نادره از سیمینه!
خو تبلغاشم تو تیلویزیون اون اولا نشون نیمیداد،
بد من با خودم فک میکردم یعنی چی؟چرا دوتا زن باید از هم جدا شن؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

سيفي دو روز پيش سر كلاس ما : اين ١٠٢ اصلا انبصاط نداره =))



امروز يكي از بچه ها ميگه : اي علي عليه السلام كيه تو سمپاديا ؟ (علي.ع رو ميگه :)) )
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم زیستمون امروز اومد درباره ی شرایط پوسیدگی جسد و کلا این چیزا حرف بزنه،بزرگ رو تخته نوشت:شرایط بـوسیدگی! ;;)
بعد هی ما میگیم خانوم بوسیدگی نه پوسیدگی!
اونم میگه این الان سه تا نقطس!
--------------------
نقل قول از دوستم:جدیدا بچه ها فحش که میخوان بدن از کلمات زیستی استفاده میکنن،امروز یکی از بچه ها لجش از دست معلم ریاضیمون در اومده بود،برگشت گفت:48 کروموزومی(شامپانزه 48 کروموزوم دارد)بعد فک کرد طرف نفهمیده،گذشت معلمه اومد نزدیک گفت:بچه ها شامپانزه ها بقیه رو هم مثه خودشون میبینن؟خبر نداشتم!!!! ^-^ ;D :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

من بچه که بودم فکر میکردم آیت الله خمینی واقعا امامه :-"...
بعد یه بار سر کلاس پرسیدم:استاد چرا درباره ی امام آخر روایتی نداریم به اون شکل...
گفت:چرا اتفاقا...کلی حدیث داریم راجع بهشون...
و آنگه من فهمیدم ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از tezar :
معلم زیستمون امروز اومد درباره ی شرایط پوسیدگی جسد و کلا این چیزا حرف بزنه،بزرگ رو تخته نوشت:شرایط بـوسیدگی! ;;)
بعد هی ما میگیم خانوم بوسیدگی نه پوسیدگی!
اونم میگه این الان سه تا نقطس!

اِ ، اینو گفتی منم یه چیزی یادم اومد : چند ماه پیش سر کلاس زبان فارسی، دبیرمون اومد همین فعل پوسیدن رو با تکواژ گذراساز صرف کنه، شروع کرد : بوساندم ، بوساندی ، بوساند ...
حالا ما هم به این حالت : =)) :)) =)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سال پیش مارو که برده بودن اردو خیر سرشون اونم کجا؟ دانشگاه فردوسی :-&بعد مارو بردن توی یک سالنی که روبیک و از این جور حرفا بهمون یاد بدن مدیرمون هم با لهجه ی ضایش به ما گفت دوخترای گولم برید بازی کنید آبورومونم نبرید =))من و دوستم هم تا آخر اینو مسخره می کردیم وقتی داشتیم از در دانشگاه می اومدیم بیرون همچنان داشتم اداشو در میاوردم که یکبار یه صدایی اومد که گفت خانم (ی)فامیل اتوبوس منتظرتونه ^#^وای خدا داشتم از ترس
میمردم
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی بسیار خفن صدا و سیما!
بعد از کلی انتظار بالاخره 20:30 خبر اسکار برنده شدن اصغر فرهادی رو گفت بعد فیلم جشنواره فیلم فجر رو پخش کرد! O0
 
Back
بالا