خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

×اونروز داشتیم با دوستم حرف میزدیم بعد میگف من خیلی بدم میاد کتابم شلوغ باشه خط خطی باشه درس حالیم نمیشه :-" (همینجوری داش کتابشو پاک میکرد منم به کتابش نگا میکردم) بعد من گفتم نه من اینجوری نیستم کتابم حتمن باید خط خطی باشه و اینا :-"بعد من داشتم به کتاب دوستم نگا میکردم که پاک میکرد میخواستم بگم من باید زیرشو خط بکشم گفتم من زیرشو تمیز میکنم :))))
یکهو 4 نفر برگشتن گفتم چـــی زیرشو تمیز میکنی :))
منم هی انکار میکردم و اینا :))کلی خندیدیم :-"

×باز دقیقا همون روز زنگ نماز معلمه رفت بیرون پای تخته بودیم بعد من گردن مهری رو قلقلک دادم نشگون گرف :-"
بعد گفتم نه دیگه نشد تو باید زیر بغلمو قلقلک بدی :)) (در همین حالت که گفتم زیر بغل دستم جای گردنم بود در اصل میخواستم بگم گردن ) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی که زیاد دادم تا حالا تا دلت بخواد!
ولی تازه ترینش به جای اینکه بگم چشمش کور دندش نرم گفتم چشمش نرم دندش کور!
یا مثن میخواستم بگم یوسفشاهی گفتم یوشفساهی!
;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سرکلاس زبان یک تمرینی بود سه تا گزینه داشت (a , b , c )
بعد من کلا نصف حواسم تو تمرین بالاییش بود نصفش جای دیگه تو کلاس نبودم :-"

بعد این معلم ما هم از من پرسید a یا b یا c ؟

جواب من : d :-?

کلاس : :))

معلم : :-w :-L

من بعد از فهمیدن سوتی که دادم : منظورم c بود البته :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ بیکاریمون قرار بود مشاورمون بیاد با مون حرف بزنه زنگ تفریح امد مانتوشم سرمه ای رنگ ماها بود دوستم نمدونست تو کلاس شروع کرد به بد وبیراه گفتن یه اره فلانی بره بالا منبر دیه پایین نمیاد زیادی ....میزنه :-"
ماها :-[ نع خعلیم خوبه
دوستم نع چیش خوبه خلاصه ...
بعد یهو برگشت دید X_X
ماها :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

ینی معلمامون واقعا شاسکولن!
معلمه اومده میخاد قانون القا رو درس بده رو تخته نوشته :بحثِ امروز: القایِ فارادِه!

زنگِ بعد...

معلمه اومده : خب سه تا ویژگی متمایز فلان چیز
اولا: کمیتی برداریه...
ثانیا : از جنس ...
دوما :

ینی واقعا هر دیپلم ردی ای رو ک گیرشون میاد ، میارن ب ما بدبختا تدریس کنه!
:|

**
زنگِ ادبیات درس اول نی نامه:
معلم : خب جناب فلانی درس شعر رو بخون...
دانش آموز فلانی: پرده هایش پرده هایِ مادرید!
بعد پَُش سریش : نه خنگ باید بخونی مادَرید!
همه: =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

چن وقت پیش مامانم خیلی عصبانی زنگ زده بود مدرسه به ناظم محترمه...
بعد خیلی جدی و با عصبانیت پرسید: این دینا معلوم هس داره چه ... میکنه؟ چرا موبایلشو جواب نمیده؟؟! ;D
(جایی میخواستم برم نگران بود)
بعد میگم: به خاطر شاهکار جنابعالی موبایلم یه هفته میخوابه مدرسه، چه کاری بود آخه مادر من؟!؟؟
بعد میگه(با لبخندی ملیح): اشکال نداره یاد میگیری هر وقت تو مدرسه بهت زنگ زدم برداری!
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو اتوبوس دوستم ميگه دختره رو نگاه.ميگم كدوم؟ميگه همون كه به در وصله =)).
ميخواست بگه همون كه درو گرفته.

سرم تو كتاب بود به دوستم گفتم سر راهت موبايل منم بيار. كنار سيماست! ديدم طولش داد سرمو آوردم بالا ديدم داره به سختي لاي سيمايي كه به سه راهي وصلنو ميگرده!
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند وقت پیش داشتم با بابام یک فیلم قدیمی ازجنیفرلوپز نگاه می کردم , بعد بابام میگه یادت هست این جنیفر لوپز توالمپیک آتلانتا جزو خواننده ها
بود! ( المپیک آتلانتا سال 1996 میلادی بوده و من سال 1998 به دنیا اومد!) :)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم آوردن از فرز1، کلی هم به به و چه چه ک از فرز 1 اومده (خب ک چی؟ :|) معلم آز فیزیک!
اومده ویدئوپروژکتورو بزنه به برق، یه سه راهی رو دیوار بود که به برق وصل نبود، بعد سر سیم سه راهی هم 2 شاخه نداشت
لخت کرده سیمو، بعد سیمو میکنه تو خود سه راهی!!!
بعد میگه چرا کار نمیکنه؟ خرابه؟ :-w
ما اینجوری ایم: :o :o :o
میگه چرا این جوری نیگا میکنین؟
ما بازم این جوری: :o :o :o
و بعد اینجوری: :)) :)) :)) =)) =)) =))
و اونم اینجوری: [-(

خدایا خودت ببخش! ما نمیخواستیم مسخره ش کنیم اما مثه اینکه اون میخواست :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه مدت ورژن گوشی استفاده میکردم بعد این کاراکتر اسمایلیا رو یادم رفته بود،هی فرت وفرت اینو:)) بجای این:) استفاده میکردم! ;;)
فک کن مثلا: خانم فلانی از زحمات شما متشکرم:))




یا مثلا اینایی که تا مدت مدیدی lol رو لول(او) میخوندن هِیَم استفاده میکردن :-" :-" ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

معاونه عادت داشت به همه مادر
منم عادت داشتم هركي هرچي بهم ميگه بگم عمته
ديگه خوتون حساب كنين
بخدايهوازدهنم پريد
 
پاسخ : سوتی‌ها

آخرین روز قبل عید - تو مدرسه - زنگ اول - دینی داشتیم ... معلمممونم خیلی جدی شرو کرد دعای تحویل سال رو بخونه از مام خواست بعدش تکرار کنیم :

- یا مقلب القلب و القلوب

- بچه ها: =)) =)) =))

بعد من با خودم گفتم حالا ک انقد قشنگ سوتی میده حیفه ننویسمش... صفحه اول کتاب دینیم نوشتمش... ی ماه بعدش روز کارگاه معلممون میخواسته سوال طرح کنه ب دوستم گفته برو ی کتاب بیار... دوستمم ی کاره کتاب منو بهش داده بود... اونم دیده بودشو... :-[

جلسه بعد سر کلاس رسوام کرد... هی میگفت: بعضیام منتظرن... ;))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز با مدیر مدرسه جلسه داشتیم واسه برگزاری یه برنامه ی علمی داشتیم اسم انتخاب میکردیم
توی اسم انتخابی کلمه ی طعم وجود منم که داشتم نتایج جلسه رو می نوشتیم به جای این که بنویسم طعم نوشتم طمع بعد هم خیلی خوش حال برگ رو دادم دست مدیر مدرسه
دو دقیقه بعدش صدام زد کلی باخنده دعوام کرد ;D ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم مسابقات رباتیک تو تهران، فینال لیگ شبیه سازی 2 بعدی بود بین یه تیم مشهدی و یه جای دیگه. همه بچه های مشهد جمع شده بودیم جای تماشاچی ها و داشتیم تشویق میکردیم که دیدم یکی از آقایون مشهدی که اتفاقا اونم شبیه سازی کار میکنه و از اون قدیمی هاست از دور داره اشاره میکنه منم فک کردم که با منه، بلند شدم به خودم اشاره کردم اونم سر تکون داد. منم از جایگاه تماشاچی ها اومدم بیرون و رفتم پیشش وقتی رسیدم سلام کردم گفتم با من کار داشتید؟ گفت:چی؟با شما؟نه!!!
یعنییییی همچیییین ضایع شدم که نگو!!! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بــآ دختر خـــالم رفتـــَم خونه دوستش...
بعد اوناهم خِـــیلی پول دارن و خـــــــــونَشون خیلی بزرگـــه...
میخواستیم از خونشــــون بریم بیرون که من به دخـــــــــــــی خالم گفتم تو برو مَــــن میام اونم رفت...
خلاصه مَـــن موندمو یه عالمه راه :-"
شــانسی یه جا رفـــتَم دیدم از اتآقه مامان باباش دراومدم ;D مامان و بآباش تو اتاق :o من X_X ای وااااااااای اشتباه ومدم خدافظ :-"

خـــــــــونه فقط خونه خودمون نُــــــــقلی ;D ;D :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از دوستان میخواست برام دستبند ببنده . بعد خیلی محکم بست ، دستم درد گرفت ! :د

مکالمات :

من : آآآی !
دوست : چیه ؟!
- خیلی محکمه دستبنده ! نخاعم قطع شد ! X_X
- ها ؟! :o
- رگبرگم پاره شد ! X_X ( لازم به ذکره که زنگ قبلش پژوهش زیست داشتیم :-" )
- مهشید ! =))
- اه بسه دیگه :-L فعلا این دستبند رو ُ باز کن . :-L هر چی تو میگی اصن :-"

:-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز صبح راننده سرویسم 1 ربع دیر کرده بود منم عصبانی زنگمونو زدم میگم مامان به این مرتیکه خر رنگ بزن به بین کجاست؟؟؟ X-( X-( بد همون لحظه رانندمون اومد و همه حرفامم شنیره بود من در این حالت یودم :-" X_X #-o :-[رانندم :| X-( X-( :-L :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

تا همین چند وقت پیش به عین خیال میگفتم عند خیال ;D
سر کلاس گفتم من که عند خیالمم نیس نمره ام چن میشه ;D =))
مریم: چی؟ عند خیال؟ :)) =)) مجید جان دلبندم اون عین خیالـِ ;D
من : میدونم واسه خنده اش گفتم :-" ;D
بعد که فک کردم فهمیدم عند از واژه ی انگلیسی end هستش احتمالا که میگن طرف عندشه ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

من ی دفعه به معلم زبانم گفتم زندایی
خیلی بد شد
خوچیکاکنم خوابم میومد دیشبشم خونه داییم بودیم خو اثیر میذاره دیگه
بعد همه خندیدن اینش خوب شد خندیدن شاد گشتن!
 
Back
بالا