خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس نشسته بودیم، یهو دوستم (سهیل افرازی) بهم اس داد ;D
گوشیمم کلا سایلنت نبود، معلم گوشیمو گرفت. :-<
معلم: یه اسمس از سهیل افرازی داری. این کیه؟ :-?
من: پسرعمومه ;;)
معلم: پس چرا فامیلیش مث تو نیس؟ :-w
من: آخه ناتنیه :-"
معلم: چجوری ناتنیه؟ :-?
من: از برادر یکی ایم، از عمو جدا! :))
معلم: :| گوشیتو بگیر برو
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو حیاط نشسته بودیم با دوستان، بعد یکی از دوستان با لپ تاپش آهنگ گذاشته بود، بعد داشتیم گوش میدادیم، یه دفعه مدیرمون از در مدرسه اومد تو، ما هم جلوش بودیم، دوستم به جای اینکه آهنگ رو قطع کنه، در لپ تاپ رو بست، همینجوری آهنگ داشت پخش می شد، بعد هول شد، لپ تاپ رو گذاشت زیرش، روش نشست :)) :-"
منم داد میزدم "خفه ش کن ، خفه ش کن شومینه س (شومینه قضیه داره، قبلا گفتم دیگه؟! :-" )"
کلن اصلا هم انسان های تابلویی نبودیم، اصلا هم مدیرمون ":دی" ـوار نگام نکرد :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم ادبیات:
سخناش نش!
--------
ادبیات:
فعلی که ماضیسم می شود! =))
---------
ادبیلت:
من اورا از تاریکی می ترساند!
---------
معلم ادبیات:
ازتون امتحان نمیگیرم!
یکی از بچه ها:
خیلی مرسی
یه بچه ی دیگه:
خیلی مرسی ،یه فعل جدیده؟
(خودمم نمی دونم هدفش از این حرف چی بود!)
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنـــگ ِ نمـــآز بود همیــآر مشــاورا جلسه داشتن ;;) بعد تو اتاقی بــودیم کــه دبیرا صبحـــونه میخورن :> درم بـسته بود...
میخـــواستم برم بیرون که ی دفـــه دیدم شخصی از جلو در پرت شـــد اونور :))
من =))
نیگــآش کردم دیدم دبیر ریاضی پارسالمونه :-" بنده خدا خم شده بود کفشاشو در بیاره :-" :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

با چندتا از بچه ها قرار گذاشتيم رفتيم مدرسه ديدار تازه كنيم
زنگ كلاس بود معلما توي اتاق دبيران نبودن
ماهم كه عشق اتاق دبيرانيم كل تابستونو اونجا سر كرديم باز رفتيم همونجا
جديدا يه معاون توي اتاق دبيران ميشينه منم كه حواسم نبود
به يكي از بچه ها زنگ زديم گذاشتيم رو بلندگو
گفتم مرتضي چرا نيامدي گفت خارج از شهرم
گفتم نيستي بچه ها ميگن چقدر نامرده و .... توي ...... كه نيامده
بچه ها به صورت: =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
من: #-o #-o #-o #-o
معاونه: X-( X-(
بعدش من باز چندتا حرف زشت ديگه هم زدم معاونه بيچاره پا شد از اتاق رفت بيرون!!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

عسل: مامان دوستم ازدواج کرده شوهرش با فلان ماشین میارتش جلو در مدرسه...
مامان: خ عزیزم منم با ماشینم تو رو میبرم جلو در مدرسه...
عسل: تو رو چیکار میخوام؟؟؟؟؟
مامان: نکنه شوهر میخوای؟؟؟؟
عسل: نه مامان ...منننننننننننننن....منطورم.....بیچاره سرخ شد.... :-[ :-[ :-[ :-[ :)) :)) :)) ;D ;D


دارم با یه بنده خدایی میحرفم...(پسر بود) یه چیز گفت بعد من وقتی حرصم میگیره دوس دارم از اصطلاحات کتک زدنم استفاده کنم...با اینم یه خرده رودروایسی دارم...
گفتم جهنم رودروایسی! میگم...
...(اسمش!) میخوابونمت چنان میفتم روت ...میخواستم بگم میزنمت که دیدم غش کرد :)) :)) :)) :)) :)) :)) :)) :))

من: :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

بحث این بود که سال کنکور تی وی نیگا میکردیم یا نه ؟
بعد به دوستم میگم تو مگه سال کنکور دونگ یی نگاه نمیکردی ؟
میگه نه ! من تکرارش رو نگاه میکردم
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم میگفتم که واسه فلانی که تازه عروس شده روز عید غدیر واسش هدیه آوردن
گفتم جایزه آوردن ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

چندروزپیش سرکلاس زبان معلم گفت میخام امتحان بگیرم .هول شدم به دوستام گفتم: برگه ها یه بچه بهم بدین! :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

تا حالا اینو دیده بودین؟
"مسلث" = مثلث
منم امروز دیدمش ;D
(تاثیر تند نوشتن بر روی دوستم)
 
پاسخ : سوتی‌ها

+ آقای خردمندی : خانومایی که علاقه به ملاقه نویسی دارن ...
ما : :)) ;D
- : :-" !
تا آخر جلسه هربار میخواست بگه مقاله قبلش یه مکثی می کرد ;D


+ نصیحت یکی از دوستان : چقدر بهت بگم؟ اینقدر پشت چشم ننداز دیگه! :-w
من : پشت کجا دقیقا؟ :-"
گوش منظورش بوده :دی


+ دبیر زبان فارسی : یه ضرب المثل بگو توش دیزی داشته باشه.
همکلاسی گرامی بعد کلی تفکر : گربه دستش به گوشت نمیرسه میگه بو میده ;;)
ما : پس دیزی ـش کو؟ :))
- : ئه؟ حواسم از دیزی پرت شد :-"




+ داشتیم والیبال تمرین میکردیم یکی از بچه ها به پاسور : چرا اینقدر لب میدی؟ من لب نمیخوام!
ما به این حالت : :o نعیمه چی داری میگی؟ :o
نعیمه : بابا منظورم اینه که پاس لب تور نده!
- : خیله خب؛ درست حرف بزن یکی ازینجا رد بشه چی با خودش فکر میکنه؟ X_X
 
پاسخ : سوتی‌ها

اون اولين موقع هايي كه ميومدم تو سمپاديا يه پيامهايي مث اينو پ.خ بده ^-^ شمارتو پ.خ كن :-Lاز اونجايي كه اين دوتا حرف در حالت به هم چسبيده در زبان تركي معني بدي دارن منم اونجوري برداشت ميكردم :>ميرفتم طرفو شناسايي ميكردمو همه ي پستاشو ديس لايك ;Dبعدشم كلي فحش و دري وري واسش ميفرستادم >)كه بعدش يه نفر متوجه شده ك چرا اينجوري كردم بهم گفت منظور از پ.خ پاسخه B-) نگو اون بي چاره از منم مشنگ تر =))ه تازگيا فهميدم كه منظور پيام خصوصي بوده :)) حالا يك حال ميده يكي بياد بهم بگه پيام خصوصيم نيس يه چيز ديگس اون موقع ديگه كاملا سنگ رو يخ ميشم :)) 8-} =P~ =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

با دوستا زنگ تفریح دور هم جمع شده بودیم
یکی از دوستان به یکی دیگه : سانجیویدت چرا این شکلیه؟
ما هم ;D ;D ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار زنگ که خورد رفتیم به معلممون مثل همیشه گفتیم خسته نباشید
اونم خیلی مهربون با یه لبخند برگشت گفت:سلام خوبی درس خوندی؟
من و دوستان: :o ;D =))
اون معلم: #-o :-"

+یه بار اومدم بگم sijal &hidden گفتم sijel &hiddan ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبيرمون رفته بود جلو ديتا پروژكتور ميخواست با [size=14pt]كنترل تلوزيون روشنش كنه

حواسش نبود . :)) ;D ;D ;D :)) :)) :))[/size]
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر صبح رفتم توی مدرسه که برم یه گوشه بشینم. ;D
چیزی که دوستم میخواست بگه: بچه بودی سلام میکردی!
چیزی که گفت: سلام بودی بچه میکردی! =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی رو توجه کنید: :))
معلم عربی داشت میپرسید ی بچه ها گفت:خب خانوم چرا باید عربی بخونیم ؟!

معلم:شما ب من بگید کلاس عربی برید با اشتیاق تر میرید یا زبان؟!
همه:زبان
معلم:خب دیگه این جا افتاده برا همه!
مثلا ی عده میرن کلاس پیانو بعد کیف ِ پیانو رو میندازن پشت کمرشون با چ غروری رد میشن! چرا باید اینجوری باشه؟! :|

همه : =)) =)) =))
ی بچه ها ب من میگفت لیلا واسه تولدت چ مارکی کیف ِ پیانو واست بخرم؟! :))

(چ شباهتی بین گیتار و پیانو دیده بود¿¡ :)) )
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم دفاع : شما دختريد از شما دور از بعيده از اين كارا بكيد!
ما: ;))
معلم:چرا ميخنديد اي نوع خنديدنم خيلي دور از بعيده
ما: :)) =))
معلمه ~X( X_X 8-|
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی معلم هندسه ما:به جای اینکه بگه مثلث بکشیم گفت مثلث بکسیم!منظور بد نگیرید فقط به جای ش گفت س! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی معلم زبان ما رو باش: اومده کلی کلاس میذاره میگه من مترجم فلان شبکه ی دینی ماهواره ای بودم و فلسفه هم در س میدادم و اینا
بعد به یه جای بحث که میرسیم میگه:
مثل اون شعره که هممون بلدیم= "ز کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود"
بچه ها :کدوم رو میگید
معلم:وای ینی نمیدونید؟همون که مال سعدیه!!!
من:مطمئنید اون مال مولانا نیست
بیچاره کلی خجالت کشید
 
Back
بالا