خاطرات سوتی‌ها

[Ehsan.Ansari]

پاسخ : سوتی‌ها

با دوستم داشتیم از مدرسه برمیگشتیم، من یهو پام گیر کرد توی یه چاله، پیچ خورد
من : آی پام!
دوستم: آی پام! محصول جدیدِ شرکت اپل در کنارِ آی فون، آی پد و آی پاد!
من:

 

[m.h.amini]

پاسخ : سوتی‌ها

چند سال پیش به سنجد گفتم سنندج

 

[black spider]

پاسخ : سوتی‌ها

بابا بزرگم داش قربون صدقم میرف:
-موفق باشی دخترم
-ممنون!ایشاالله :)
-الهی ب همه خواسته هات برسی
-ایشاالله
-تو کنکور رتبه تک رقمی بیاری
-ایشاالله!
-قربونت برم!
-ایشاالله! ام چیزه نه ینی خدا نکنه

 

[ROZHIN kocholoo]

پاسخ : سوتی‌ها

دیروز بیش تر از 10 ساعت با الی بودم
بچه رفته از آب سرد کن آب بخوره
- واااااااااای یخ کردم
-خب بچه مجبوری از آب یخ کن بخوری
آب یخ کن
-
-بهله دیگه!

 

[shinymoon]

پاسخ : سوتی‌ها

داداشم:فرشته اون چیزو بیار!!
من:چی؟؟
داداشم:بابا مث پفکه اونو میگم!!!
من:کرانچی؟؟چی پلت؟؟
داداشم:اه چقد خنگی تو میگم شبیه پفکه!!!
من:نکنه پفکو میگی؟؟
داداشم:اره دیگه اه!!!
من: !!!

 

[cristiano]

پاسخ : سوتی‌ها

تو اتوبوس بودیم ک پیرمرده نشسته بود وی پسره جوونم کنارش
بعد پیر مرده پرسید ایستگاه فرامرز کجاس؟
پسره گف همینجا پیاده شو :)
پیرمرده تا پاشد پسره نشست
بعد پیرمرده فهمیده ایستگاه فرامرز چن ایستگاه بعد تره
هی این پسره رو فوش میداد و مام میخندیدیم
در آخر این بودن افراد ::
پیرمرده :: -w
پسره::
بقیه اتوبوس::
FF 7=SM 7=

 

[maria16]

پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم میرفتیم پارک جنگلی تو دماوند

بعد یهو بروبچ منو از ماشین انداختن بیرون که برم خوراکی بخرم

عاغا با هزار زحمت رفتم خریدمو برگشتم

بعد هی در ماشینو میکوبیدم، پنجررو میزدم، لگد میزدم به ماشین که چرا زیر بارون منو فرستادن واسه خوراکیو الانم نیستن!

بعد یهو دیدم داییم کلشو از ماشین در آورده و میگه خنگول مملکت , اون ماشین ما نیس که!

انکی دقت کردم اندگی نگریسنم.... دیدم اصلا مدل و رنگ ماشین کلا فرق داره!

من:

داییم:

ملت:

و بچه ی 2 ساله ی داییم : [-(

پسرهای اطراف: پخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

 

[نایت]

پاسخ : سوتی‌ها

این سوتی چند وقت پیش عمو پورنگه...(اون موقعا ک برنامه زنده بود)
بچه:عمو من شما رو خیلی دوست دارم خواهرمم شما رو خیلی دوست داره همیشه برنامه تونو میبینیم...
عمو: منم خیلی دوستتتون دارم، خواهرتم از راه دور میبوسم، خواهر کوچولوی خوشگلت چند سالشه؟
بچه هه: 21 سال
یهو برنامه قطع شد
_____________________________
این یکی معروفه...
بچه: عمو من یه میمون دارم...
عموپورنگ: اسمش چیه؟
بچه: اسم نداره ولی بابام بهش میگه احم** نژاد
باز هم قطع برنامه

 

[ShiNinG]

پاسخ : سوتی‌ها

+ پسر عمم داشت حرف میزد ... میگفت آره ، رفته بودیم باغ ، یهو یه سگ ِ جلوم ظاهر شد ... با چه قد و هیکلی :او
من : چه قد و هیکلی ... ؟
پسر عمم : دقیقا هم شکل ِ بابام بود : ))
شوهر عمه :
من :
پسر عمم :
سگه :

+ خاله ی گرام در حال فکر کردن ...
من : بابا فکور ، فکر کننده ، مفکور ، افکار ، فاکر
من :
خاله :

 

[Elena.MR]

پاسخ : سوتی‌ها

دوستم :چه خبر الینا ؟
من : خوبم مرسی

 

[(:TABASSOM:)]

پاسخ : سوتی‌ها

- عر عر میکنه هی
- مگه خره ؟
- نه بابا اسمش عرشیاس
- من:
- آیسان : خب هی می گه عرعرعرشیا

 

[maria16]

پاسخ : سوتی‌ها


من:شنیدم دایی رفته خواستگاری

سمیرا: آره البته خونواده دختره اومدن خونه دایی اینا

من: دایی خوشگل کرده؟؟

سمیرا: آره دندوناش برق میزنه انقد تمیز کرده!!!!!

مهسا: ینی رفته آرایشگاه؟؟؟؟؟؟

عکس العمل اولیه:
عکس العمل ثانویه:

 

[ShiNinG]

پاسخ : سوتی‌ها

+ عذر خواهی می کنم همینجا :د
مهمون داشتیم ... اینا دو تا پسر دارن ... علی و امیر ... امیر کوچیکس ، علی دانشجو ...
من به سمت امیر : علییی جووون ، یه بوس به من میدی ؟
امیر نگاه به افق ...
من به سمت مادرشون : معصومه جون علی چقدر خجالتیه

علی یه نگاه به من ... من یه نگاه به امیر ... بابام یه نگاه به من ...
من هنوز تو خطه بوسه علی بودم

 

[گردآفريد]

پاسخ : سوتی‌ها

داشتيم اسم فاميل بازي ميکرديم از "ر"بود،بعد اين پسر عموي من واسه شهر به جاي "لرستان"نوشته بود "رلستان" "

 

[helia 76]

پاسخ : سوتی‌ها

تو اتاق خوابيده بودم بعد بخاري رو روشن كرده بودم بعد ديدم بو گاز مي ياد پنجره رو هم باز كردم مامانم اومده مي گه: چرا بخاري رو باز كردي پنجره هم رو روشن؟
من: چشم الان بخاري رو مي بندم پنجره رو هم خاموش مي كنم.
بابام:
من :
مامانم: به من مي خندين ؟من و مسخره مي كني؟

 

[یلدا-ق]

پاسخ : سوتی‌ها

یکی از دوستان داشته تو راهرو میرفته بعد میره دس میندازه گردن یه نفر که از پشت خیلی شبیه یکی دیگه از دوستان بوده که چادریه،بعد میگه:چططططططوری مریم؟
بعد میبینه معلم دینی مون بوده نه مریم

 

[jh.hamideh]

پاسخ : سوتی‌ها

این هم باز خاطره داداشمه
: دوستم بلند شده کیفشو برداشته داره میره دیگه
بعد متوجه نیست داره میره طرف دست شویی
ما هم
درو باز کرده و میگه بچه ها خدافظ.من دیگه دارم میرم
میگیم: کجا میری؟؟؟
میگه: میرم خونه دیگه
!!!
ما هی میگیم کجا میری؟اونم میگه خونه
اخرش که برگشته .. دیده تا نصفه تو دست شویی و برگشته از در اصلی رفته
ما هم که فقط داشتیم میخندیدیم

 

[(:TABASSOM:)]

پاسخ : سوتی‌ها

سوتی های یه بچه 8 ساله:
دستم جانداره
سفهر(سپهر)
اشتنبولی
تلاول
و...

 

[pershia]

پاسخ : سوتی‌ها

هم اکنون به طرز فجیعی "سوتی" رو با "حرف بزن" اشتباه گرفتم
خوب میشم

+ غصه رو نوشتم قصه

+ خدا میدونه دیگه چه سوتی هایی دادم و یادم نیست! خواهم داد و الان داغم

 

[jh.hamideh]

پاسخ : سوتی‌ها

این دیگه ترکی هس واقعا نمیشه فارسی نوشت! شرمنده
داداش کوچیکم به "بوغازیم جــَـلدی" میگفت "بوغازیم جـِـددی"!!!!