خاطرات سوتی‌ها

ریهانولیت

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
283
امتیاز
2,536
نام مرکز سمپاد
فرزانگان دو
شهر
زاهدان
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
RUDN university
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم به پسرخالم: ع..مامانت کو؟؟
پسر خالم: قبرستون
مامانم: :|
پسرخالم: قبرستونن دیگه
من: =)) خو رفته قبرستون
مامانم: درست حرف بزن بچه :-"
=))
.....
داشتیم با فائزه درمورد کنکور و اینا مسخره بازی در میاوردیم و اینا
خلاصه گفت فردا برو ثبت نام کن
من: مدارک چی ببرم؟
فائزه: شناس مناس و کپی عکس و..
من:کپی عکس :D
بد تازه یادش اومده سوتی داده بچم ..کپی عکس میبره واس ثبت نام :))
 

شب بو

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
499
امتیاز
3,822
نام مرکز سمپاد
فرزانگان4|فرزانگان1تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
انسان‌شناسی
پاسخ : سوتی‌ها

همین الان :

من _ برم ؟!؟! [-o<

مامانم _ کجا ؟

من_ فضینه جلو دره برم مریخ ! :-w (فضینه ------> سفینه فضایی )


=))
 

nilufar77

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
156
امتیاز
352
نام مرکز سمپاد
سمپاد اصفهان
شهر
اصفهان
دانشگاه
اونور اب......هرجا شد
پاسخ : سوتی‌ها

دختر خالم و شوهرش اومده بودن خونمون عید دیدنی, یه کم خوب با اینا رو در وایسی داریم
مامانم چای تعارف کرد و بعدش منم اومدم که یه بار تو عمرم فعال باشم و اینا..قند و پولکی اوردم تعارف کنم
جلوی شوهر دخترخالم گرفتم گفتم بفرمایید
اونم گفت:نه ممنون
من:نه خواهش میکنم بفرمایید
اون:مرسی..نمیخورم دیگه
بعد منم جو مهمون نوازی گرفته بودم هی میگفتم قند بفرمایید..از من اصرار و از اون انکار
بعد دیدم همه دارن میخندن
مامانم میگه:نیلوفر اقا سیاوش اصلا چای برنداشته بودن که قند بخورن
منم به این حالت: :-[
بقیه: =))
اصن من بشینم سر جام سنگینتره :D
 

shinymoon

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
291
امتیاز
2,674
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
tbriiizzzz
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
دانشگاه تبریز
رشته دانشگاه
زبان و ادبیات انگلیسی
پاسخ : سوتی‌ها

چن روز اخر چارشنبه سوری بچه ها اخر کلاس پوست مجله هارو میکندن اتیش میزدن کوچولو کوچولو هی بوی سوختنی میومد هراز گاهیم صدای خنده از ردیف اخر منم از شانس بدم اون زنگ نشسته بودم اونجا هی معلم میگه بچه ها بوی چی میاد؟؟ ما ام میگیم خانم حتما ترقه انداختن!!! ;))!!!اخریرو که میخاستن اتیش بزنن مگه خاموش شد هی پامیکوبیدیم روش خاموش شه!!!معلمم به من بدبخت میگه پاشو ببین چیشده منم گفتم خانم نمیدونم خودتون پاشین بیاین نگا کنین دیگه!!!یکم...تشریف داشت راضیش کردم بیخیال شه ول کنه!! =)) =)) =))!!!
 

عمو ژپتو

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,710
امتیاز
5,696
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
قبولی در مرحله دوم المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
شهید باهنر کرمان / شریف
رشته دانشگاه
ریاضی :x
پاسخ : سوتی‌ها

آقا چرا اینقدر آیدی های یاهوتون مثل همه خوب :-w
طرف با این آیدی اومده پ م داده Mahya I.maneshبعد من با یکی دوستان عزیزم که 1 هفته نبود اشتباه گرفتم با این آیدی :-" Mehran ILaghi
بعد گفت :سلام آقای خوشنام منو بگید خوشحال گفتم
: به بههه
ناگهان دیدم X_X اوه اوه اشتباه کردم :))
(تازه خوبه از دوستای دیگه نبود که اولش فُش وو اینا میدیم :)) )
دیگه کلی ضایه شدیم :-" (کلی هم با طرف رودروایسو اینا داریم :)) =))
 

شاكسول

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
590
امتیاز
3,498
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اصفهان - تبريز
دانشگاه
علوم پزشکی شهرکرد
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

بحث قبرستون شد يادم اومد :>
يه چن روز پيش با بابام اينا بيرون بوديم رفته بوديم واسه خريد و اينا...!
مامانبزرگم زنگ زده بهم ميگه پريا من باغ رضوانم رفتين خونه كليدو از همسايه بگيرين برين تو!
من: مامانجون خوب يذره نميتونستي صبر كني ما بيايم بعد بري پارك!؟ :-?? L-: ~X(
مامانبزرگم: :rolleyes:
بابام: پارك چيه باغ رضوان اسم قبرستونه [-(

خوب ي باره بگين قبرستون ديگه باغ رضوانو بهش زرا و اينا ديگه چين! :-" :D
 

hamideh

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
84
امتیاز
1,219
نام مرکز سمپاد
farzanegan2
شهر
مشهد
دانشگاه
فردوسی مشهد
رشته دانشگاه
فیــــزیــــــک
پاسخ : سوتی‌ها

آقا من املام خعلی خرابه (ضعیف :D ) دفتر و جزوه و کتابامم پر از غلطه! درستشو بلدما! ولی اشتباه زیاد مینویسم :-" مثلا:

ghalat.jpg

(دفتر فیزیک سال سوم :-" )
این کلمه رو تو هیچکدوم از نوشته هام درستشو پیدا نمیکنین ;;)
جالب اینجاست که هرکی دفترامو میبینه و میخنده و مسخره میکنه، دلیلشو متوجه نمیشم و با اعتماد بنفس میگم خودتون غلط میکنین :D
 

bugieboy

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
83
امتیاز
250
نام مرکز سمپاد
دستغیب
شهر
شیراز
مدال المپیاد
مدال قهوه اي المپياد زيست -.-
رشته دانشگاه
شايد دارو شايد نورولوژي يا
پاسخ : سوتی‌ها

عاقا لايو از تبريز: :D
امروز عصر با دختر يكي از آشناهامون رفتيم بيرون كه تو شهر يه دوري بزنيم
يه ماشينه اومد جلومون ايستاد كلي بامون حرف زد ولي من فقط از حرفاش يه كلمه ي "ويليامز" رو فهميدم :D
ديدم ديگه طرف خارجكيه ! منم گفتم:
يِس يِس !دتس رايت :))
بعد سپيده (همون دختر يكي از آشناهامون :D) در اومده ميگه :
بله !!!
خلاصه ماشينه رفت...
من در اومدم به سپيده ميگم :
بابا طرف خارجي بود !تو چرا بش فارسي جواب دادي؟؟؟ :O
سپيده:
طرف اصفهاني بود بابا !!! در اومده ميگه "وليعصر اينورِس؟" منم گفتم بله :-w
من : =))
 

ShiNinG

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
326
امتیاز
4,247
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

اینجانب به سمت پدر بزرگم : شما چند سالتونه ؟
+ 65 سال : )
- آخی ، خسته نشدین ؟ :D
+ ما که نه، شما خسته نشدین ؟ : ))
تازه فهمیدم چی گفتم :د
×
تو اتاق بودم ؛ اومدم بیرون دیدم شوهرخالم داره حرف میزنه هی میگه آمنه آمنه ... منم تو جو نبودم بلند خوندم : آمــنه ، آمنـــه چشم و چراغ منـــه ، آمـــنه ... آقا ما تازه ضرب گرفته بودیم که پدر جان شروع کرد ایما اشاره .
آمنــــه دختر عمشون بود ... تازه َم فوت کرده بود :| روحشون شاد خلاصه :-"
×
من (خیلی متاسر ، غمگین ، جدی ) :تسلیت میگم !
+ قربانت عزیزم ...
- دفعه ی آخرتون باشه ...
+ سعی می کنم !

آقا :D :-" آدمی هستمااا :))
 

كياناز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
719
امتیاز
3,453
نام مرکز سمپاد
فرزانگـان ۱
شهر
اصفهـان
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : سوتی‌ها

بخاری برقی رُ زدیم تو برق، از ایناس که خیلی نور دارهُ اینا.
حالا بابا بزرگم: خیلی خوبه، خدا رُ شکر حتی دیگه برق هم که بره، مشکل روشناییُ ایناهم ندارید... :-?
بابام: اره، اره؛ اصن من واسه همین نورش اینو برداشتم، وگرنه بهتر از اینم بود. :>
 

Мох

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
179
امتیاز
2,926
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : سوتی‌ها

چند روز پیش با بچه ها توی کلاس بودیم فک کنم 4 ام بود بعد من داشتم به دوستم فحش میدادم در حین فحش دادن مدیر اومد تو
منم ادامه فحشمو دادم دیگه :D
..
..
دیروز صب قرار بود یکی از بچه هارو ساعت7 بیدار کنم بعد بادم رفت ساعتای 7:15 زنگیدم مشغول بود گفتم حتما بیداره دیگه
بعد ساعت 8 بهم زنگ زده فک کرده خوابم که بیدارش نکردم بعد از حرف زدن گفت:"کاری ندارم "
منم فک کردم میخواد بگه کاری نداری گفتم نه مرسی :))
 

Daimon

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
323
امتیاز
862
نام مرکز سمپاد
helli 4.تا چشه یکیم دراد اینومیذارم:x
شهر
اونجایی ک مردمش نمیخوابنو همیشه زندگی درجریانه
مدال المپیاد
شیمیو زیست بود.بد شد زیست...برای ادبی اسم نوشتم آخرم سر جل3 نرفتم...یهو دیدم قبول شدم!!
دانشگاه
فقط HarVard
رشته دانشگاه
شناختوساخت سس مایونز(داریم)
پاسخ : سوتی‌ها

زن عموم در حال دیدن چند فروند گوسفند:الهی...کاش میشد یکیشونو بیاریم بزرگ کنیما...
پسرش:مگه من چیم؟؟؟ X-(
من:مامانت گفت گوسفند سعید(پسر عموم) :O
سعید:آها...
بقیه: =)) =))
 

mohaddes

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
346
امتیاز
4,671
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بـنـاب
سال فارغ التحصیلی
94
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

امروز واسه ناهار قرار بود عموم اینا بیان خونه مون. :>
مامانمم وسط هال یه بساط خیلی عظیم درست کرده بود داشت سالاد درست می کرد. :rolleyes:
یهو زنگو زدن هیشکی دیده نشد منم فکر کردم بابامه. بعد دیدم صداهای دیگه ای از راه پله میاد! :-?
بعد درو باز کردم دیدم زن عموم جلوم واستاده اگه برم کنار مامانمو میبینه آبرومون میره مثلا مهمون داریم خونه این ریختیه! X_X
حالا زن عموم : :) >:D< سلام عزیزم . خوبی؟ :)
من به این حالت #-o با فریاد درست تو صورت زن عموم : خااااک.... اومدن مامان! ~X(
زن عموم: :| :-/ [-(
من بعد از درک شرایط محیط و اینا : X_X :-" و فرار!
 

Sahar.Z

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
459
امتیاز
6,872
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فـرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
صنعتی شريف
رشته دانشگاه
مهندسی كامپيوتر - IT
پاسخ : سوتی‌ها

ما یک مشاور عزیزی داشتیم پارسال که امسال هم مشاور اوّلامون هستن. :-" این خانوم یک علاقه ی خاصی به کشوندن من به دفتر مشاوره داشتن ؛ نمیدونم چرا! :-"
یه روز منُ کنار راهرو گیر آورد ُ بهم گفت:"سحر جان تا الآن 250 نفر از پایه ی شما رُ من ملاقات کردم ولی شما نیومدی پیش من! ;;)"
من:خانوم ، ما کل ِ پایه به 250 نفر نمیرسیم! :)) شما چه جوری 250 نفرُ دیدین؟ :)) :-"
مشاور:نخیر! :-w بعضیا چند دفعه اومدن! :-w
من:که اینطور! :)) :-"

نمیدونم چرا کوتاه هم نمیومدن. :-"
 
ارسال‌ها
2,309
امتیاز
63,827
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم بیرون میگشتیم ؛ بعد من و خواهرم تو ماشین دائیم اینا بودیم .

دائی : چیپس یا پُفک ؟!
همه : چییییپسسسسسس ! :-"
دائی : خب چه طعمی ؟
من : من ساده میخوام دائی جون .
خالم : برا من فرقی نداره .
خواهرم : من سرکه نمکی میخوام .
من : از بس که بی سلیقه ای :-& سرکه هم شد طعم آخه کج سلیقه ی بیریخت !؟
زن دائیم از اونور : برا منم سرکه بخر .
من : :| وای آبجی گلم چقدر خوش سلیقه ای تو قربونت برم من ! :-[

و اینجا بود که جمع خندید و ما بسی شرمسار شدیم ! :-" :-< :D
 

melika...

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
273
امتیاز
1,884
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
اراک
مدال المپیاد
المپیاد کانگورو
پاسخ : سوتی‌ها

البته این قضیه مال الان نیست برمیگرده به زمانی که من تو جو کتابای ترسناک بودم :D
شب قرار بود خونه دوستم بخوابم ما تو اتاق بودیم داشتیم فَک میزدیم هیچکدومم خوابمون نمیومد!!!
ناگهان من متوجه صداهای خوف ناکی شدم :D
من:مریم به روح اعتقاد داری؟ :-s
مریم:تو روح عمت :| بی شخصیت!
من:نههههه جان تو فک کنم خونتون جنی روحی چیزی داره.... :-s
مریم:هاا؟؟ :Oواسه چی؟
من:فک کنم یه روح سرگردان تو خونتونه...صدای ناله ی یه زن میاد :-s
مریم:بیشعور اون صدای خروپف بابامه :|
من:یعنی بابات مامانته؟ :O
مریم: L-:
من: :D
همچنان بابای مریم :ناله :D
 

MehrnaZz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
359
امتیاز
3,036
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
زاهدان
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
مرحله 1 ریاضی
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم با عمم صحبت میکردم،اومدم بگم در حد لالیگا بعد مونده بودم بگم در حد لالیگا یا در حد تیم ملی اسپانیا ،هیچی

دیگه،گفتم:در حد تیم ملی لالیگا!!!!!! =)) =)) =))
 

mahdie

کاربر فعال
ارسال‌ها
67
امتیاز
613
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
تهران (همونی که با کوچه هاش یادآور غروره!!!!!!)
مدال المپیاد
نفر پنجم مرحله یک المپیاد زیست دوره 15
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی یا بیوتک!
پاسخ : سوتی‌ها

اینی که میگم اگه دوستم بفهمه پدرمو در میاره.. :>

یکی از دوستامون با بی افشون که تهرانی نبودن میرن یه کافه ای نزدیک آموزشگاهمون...بچه های تهرانی احتمالا بشناسن...سر


خیابون ۱۶اذره..سر یونی پزشکی تهرانه...بعد فک کن اون دست خیابونم پارک لاله اس...

این دوست گرام ما خسته میشن از کافه...تایم زیادی هم مونده بوده کلاس شروع شه.به دوستش میگه بیا بریم پارک لاله...

-اکی فقط مهسا کجاست؟

-بلوارکشاورزه...باید تاکسی بگیریم..(درحالیکه اون دست خیابون پارک لاله بود..)

-اکی!

-باشه بذا این اقاهرو صدا کنم.اقا میخوایم بریم پارک لاله!

-راننده هه دستشو بلند میکنه اون ود خیابونو نشون میده...

-ااااا...رضا باید از اون ور خیابون تاکسی سوار شیم..

میرن اون ور خیابون راننده تاکسی بعدی حسابی بهشون میخنده...

حالا برام تعریف میکرد...میگفت مهدی میخواستم آب شم.فک کن جلو بی افت...

من: :)) =)) =)) =)) :))
 

ghese goo

کاربر فعال
ارسال‌ها
43
امتیاز
396
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ناحیه1
شهر
کرمان
مدال المپیاد
واسه المپیاد فیزیک تلاش مستمر دارم!
دانشگاه
دانشگاه باهنر کرمان
رشته دانشگاه
مهندسی مواد
پاسخ : سوتی‌ها

پسر عمم اومده بود عیددیدنی بابا بزرگم تازه فوت کرده اومد جلو به مامانم بگه غم آخرتون باشه و سال نو مبارک حواسش نبود گفت زندایی سال آخرتون باشه مامانم حواسش نبود گفت تو همینطور یه لحظه سکوت همه جا رو فرا گرفت بعد... :D
 
ارسال‌ها
1,097
امتیاز
6,254
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : سوتی‌ها

اول بار که سر شبی مهمونی مامانمو پیچوندم برم خونه یکی از رفیقام حالا اومدم داخل اد همون موقع باباش داش لباس عوض میکرد شلوارشو کند که ما رفتیم بیرون :-[ آقا اص وضی

بعد پاشدیم سه تایی سوار ماشین شدیم رفتیم بیرون بریم برا اسکن یه سری برگه آقا بسته بو قرار شد بریم خونه ما اسکن کنیم ما رفتیم بالا دم در که رسیدیک اومدم زنگ بزنم بابام بیاد بیرون آقا همون موقع صدا خالمو شنیدم که داش میومد خداحافظی کنه و اینا بیان بیرون مام سریع اشاره دادیم این رفیقمون بپریم پایین تو گاراژ قایم شیم آقا همراهی کردن پدر ما مهمان ها را همانا و سلام و علیک گرمش با پدر رفیقمون همانا و آب شدن منو رفیق عزیز اون پایین همانا
بعد رفتم بالا چش تو چشم پدرم میخواس بزنتم که هماهنگ نموندم بعد رفت پایین باز بابای رفیقمو همراهی کرد به سوی داخل و مام رفتیم اسکن گرفتیم اومدیم بالا پذیرایی و این حرفا و با کلی ترس و لرز از خامان خارج شدیم

:D
 
بالا