ديالوگ‌های ماندگار

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع alemzadeh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

تو سریال پایتخت:
بابا پنجعلی:نقققققققققققققققققققققی!من ناهار نخردم
:))
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

اقای برق‌کار به کلاه قرمزی: اگه سیم برق لخت بشه چی میشه؟
کلاه قرمزی: خوب سیمه خجالت می‌کشه!!
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟
فامیل دور: واسه بهار.
از در بسته دزد رد می‌شه ولی از در باز رد نمی‌شه.
... وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر می‌کنه یکی هست که در ُ بازگذاشتی دیگه. ولی وقتی در بسته باشه، فکر می‌کنه کسی نیست ُ یه عالمه چیز خوب اون‌تو هست ُ می‌ره سراغ‌شون دیگه.
... در باز ُ کسی نمی‌زنه. ولی در بسته رو همه می‌زنند. خود شما به خاطر این‌که بدونی توی این پسته دربسته چی ئه، می‌شکنیدش.
شکسته می‌شه اون در.
دل آدم هم مثل همین پسته می‌مونه.
یه سری از دل‌ها درشون باز ئه. می‌فهمی تو دلش چی ئه. ولی یه سری از دل‌هاهست که درش بسته‌اس.
این‌قدر بسته نگه‌اش می‌دارند که بالاخره یه روز مجبور می‌شند بشکنند و همه‌چی خراب می‌شه.

آقای مجری: در دل آدم چه‌جوری باز می‌شه؟
فامیل دور: در دل, با درد دل ئه که باز می‌شه.
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

هاردی: فردا وقتی خورشید بتابه اعدام میشیم
لورل: خداکنه فردا هوا بارونی باشه.

(عین جمله بندیش یادم نی، ولی مضمون همین بود :دی)
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

فیبی: می تونیم وکس -wax- بخوریم, شیمیایی نیست!
چندلر: عالی ه... غذایی که روش مو باشه...
فیبی: نه,منظورم وکس مصرف شده نیست!
چندلر: به خاطر اینکه اون جوری احمقانه می شه؟؟؟؟!!!!
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار


شب رو باید بی چراغ روشن کرد ...

مادر / علی حاتمی
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

من الان شمارو نمیبینم هه هه هه
یک سری آبه از دهنم پرت میکنم میخوره به موانع برمیگرده صداش میفهمم هه هه هه
آقای همساده/کلاه قرمزی91
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

جدایی نادر از سیمین...

ترمه: خب چرا همینارو بهشون نمیگی؟؟؟
نادر: ببین اونارو ولشون کن ، من میخوام تو بدونی...
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

«من بودم، حاجی نصرت، رضا پونصد، علی فرصت، آره و اینا خیلی بودیم، کریم آقامونم بود. (کریم آب‌منگل. می‌شناسیش.)

آره، از ما نه، از اونا آره، که بریم دوا خوری. تو نمیری، به موت قسم اصلا ما تو نخش نبودیم. آره، نه، گاز، دنده، دم هتل کوهپایۀ دربند اومدیم پایین. یکی چپ، یکی راست، یکی بالا، یکی پایین، عرق و آبجو جور شد؛ رو تخت نشسته بودیم داشتیم می‌خوردیم.

اولی‌ رو رفتیم بالا به سلامتی رفقا، لولِ لول شدیم. دومی رو رفتیم بالا به سلامتی جمع، پاتیل پاتیل شدیم. سومی رو، اومدیم بریم بالا، آشیخ علی نامرد ساقی شد. گفت: برین بالا؛ مام رفتیم بالا. گفت: به سلامتی میتی [مهدی]، تو نمیری، به موت قسم خیلی تو لب شدم. این جیب نه، اون جیب نه، تو جیب ساعتی، ضامن‌دار اومد بیرون. رفتم و اومدم، دیدم کسی رو زمین خوابیده‌اس.

پریدم تو اُتول. اومدم دم کوچه مهران، بغل این نُرقه‌فروشیه. [نقره‌فروشی] اومدم پایین، یه پسره هیکل میزونه ـ اینجوریه ـ زد به‌هم، افتادم تو جوب. گفتم: هته‌ته گفت: عفت. یکی گذاشت تو گوشم. گفتم نامردا. دومی‌شم زد؛ از اولی‌ش قایم‌تر زد.

دست کردم جیبم که برم و بیام؛ چشامو وا کردم دیدم مریض‌خونه روسام.
[مریض‌خانۀ روس‌ها = بیمارستان شوروی]

حالا ما به همه گفتیم زدیم. شومام بگین زده. آره! خوبیت نداره؛ واردی که. . .»

بهمن مفید - قیصر 1348
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

توجه مینمویی؟
پخ :-s
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

یه فیلم دوبله بجنوردیه :
یه ضرب المثل چینی هس که مگه شام از نون شبم واجب تره (با لهجه بجنوردی ) ;D
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

همینجوری الکی اینو دوس دارم 8-^ ( اسم سریاله رو یادم رفته ...فک کنم مسافر ، یا همسران ) :-"

مریم ، در حال صحبت با خواهرش زهرا ، که دیوونه بود

زهرا " اسم تو چیه ؟"

مریم " اسمم مریمه "

زهرا " مریم اسم گله ... نه ؟"

مریم " آره ... تو اسم ِ گلا رو می دونی ...اسم تو چیه ؟"

زهرا " من دیوونم ، هیچ دیوونه ایَم گل نیست "
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

مسعود شصت چی:
"...چه دفاعی از خودم بکنم جناب قاضی،من بی دفاعم.من شریف تربیت شدم،من شریف بزرگ شدم،نه کسی منو می شناخت،نه کسی بنده رو می دید،نه ثروتمند بودم و نه هیچ چیز دیگر....همه ی سهم بنده از زندگی کار کردن در زیر زمین اداره ی بایگانی بود،من ساده بودم،من همه چیز رو باور می کردم...من با هیچ کس مخالفت نمی کردم.سرم به کار خودم بود و شریف بودم.من نمی خواستم به بانک برم.من نمی تونستم طبابت کنم.من نمی تونستم سرهنگ باشم.من نمی خواستم شعر بگم.من مقاومت کردم تا حد توانم،اما من توانم کم بود.بنده ضعیف بودم.برای خودم ضعیف بودم و برای دیگران.و من به همه احترام میگذاشتم.من به همه احترام میگذاشتم و من شروع کردم به بازی کردن و من شروع کردم به سرگرم شدن.و بعضی وقت ها یادم رفت که کجام و همه ی اینهایی که میگند مال من نیست،حق من نیست...و من اشتباهی ام...من از اولش هم اشتباهی بودم.بله من یادم رفت که اینها مال من نیست و من اشتباهی ام...تقصیر من بود،تقصیر دیگران هم بود...اما خدایا تو شاهدی که من هیچ چیزی رو برای خودم برنداشتم...من هیچ چیز رو توی جیبم نذاشتم...من فقط اشتباهی بودم...خدایا تو شاهدی که من چیزی رو خراب نکردم،خدایا تو شاهدی که من کسی رو اذیت نکردم،من فقط اشتباهی بودم...چه دفاعی از خودم بکنم،من بی دفاعم...حالا من ماندم و تقاص این همه اشتباه دیگران...جناب قاضی من از هیچ کس توقعی ندارم...خدایا تو منو ببخش..."

[مرد هزار چهره - مهران مدیری]
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

سریال شرلوک هولمز،سیزن 1،اپیزود 1:
جان:احمقانه ترین کاری بود که توعمرم کردم...
شرلوک:بعداز حمله به افغانستان
جان: :))...فقط من نبودم
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار


مسئولین امور خیریه : آقا ما اومدیم از شما تقاضای کمک مالی برای موسسه بینوایان بکنیم . بله ما برای نیازمندان خیریه جمع می کنیم .

اسکروچ : برای چی؟؟!!

مسئولین امور خیریه : برای نیازمندان خیریه جمع می کنیم .

اسکروچ : اوه . آهان . شما متوجه هستین که اگه به نیازمندان کمک کنین دیگه فقیری باقی نمی مونه و اگه دیگه فقیر نباشه شما زحمت نمی کشین و دیگه مجبور نیستین براشون پول جمع آوری کنین درسته؟ و اگه مجبور نباشین براشون پول جمع آوری کنین اونوقت بیکار می شین .

اوه ! خواهش می کنم آقایون! خواهش می کنم ! از من نخواهین که شما رو روز عیدی بیکار بکنم. امروز روز کریسمسه برین بیرون پی کارتون .

[ کارتون سرود کریسمس ( اسکروچ ) ]
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

legend of the guardians

کلاد اینکه تو نمیتونی چیزیو ببینی دلیل نمیشه که وجود نداشته باشه
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

میدونی چیه هیچ كی منو دوس نداره . من میدونم چون نمیبینم همه از دست من میخوان فرار كنن .
معلمون میگه خدا شما نابیناهاروبیشتر دوست داره چون نمیبینید . ولی من گفتم خانم اگه مارو دوست داشت چرا مارو نابینا كرد تا اونو نبینیم ؟ بعد گفت خدا دیدنی نیست ولی همه جا هست ... میتونید اونو حس كنید . گفت شما با دستاتون میبینید .
حالا من همه جارو میگردم تا یه روزی بالاخره دستم به خدا بخوره اون وقت بهش میگم ... هرچی تو دلم هست ... بهش میگم ...

(رنگ خدا- مجید مجیدی)
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

علی ضیا به توکل نام عظمت تنهایی یتنه غصه هاتون پر پرکنم ;D ;D ;D احسان علیخانی سلام به روی ماه همتون باز علی ضیا پ ن پ امیر قلعه نوعی ما قهرمان میشیم علی دایی خدارو شکر وببخیشد ببخشید :x :x :x :x
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

خسرو شکیبایی: پسر تو چند سالته؟

مهرداد صدیقیان: پارسال 16 سالم بود بچه بودم، دو روز بعد بابام مــُرد بازم 16 سالم بود اما دیگه بچه نبودم..
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

به دوستات نزديك باش به دشمنات نزديكتر
مايكل كورلئونه/پدر خوانده
 
Back
بالا