پاسخ : ماه عسل
واقعن دم خدا گرم در تمامی طول برنامه به این شکل
گاهی هم ب این شکل :-s و :-ss و در آخر هم ب این شکل #
درمیومدم
خلاصه برنامه:
برنامه امروز درباره معجزه بود و سه تا مهمون داشت
مهمون اول آقایی بود که با خانومش و پسرش اومده بود.این سه تن(
)داشتن باموتور توی خیابون ولیعصر (حوالی پارک ساعی
)میرفتن ک یه دفعه سرشون رو میگیرن بالا و میبینن ک یه درخت تنومند داره میوفته روشون
پدر برای نجات پسر اونو بقل میکنه(پسر جلو بوده پدر پشتش و مادر پشت پدر
)و درخت میخوره روی سر و قسمتی از شونه ی پدر (درخت 70 ساله ی 56 متری
)و استخوان حدقه چشم و فک و گونه و ...(کلا 19تا از استخوانای صورتش)میشکنه و برای مدتی توی کما میره و الان ب جای قسمتی از جمجمه تیانیوم بود
مهمون دوم برنامه پدر و مادر بودن که بچه شون(یه پسربچه ی فوق العاده خوشگل و فوق العاده تر شیطون)در 18 ماهگی از طبقه چهارم (پنجره ی خونه)افتاده بود پایین :-ss
و در عین حیرت هیچگونه آسیبی ندیده بود و فقط ی حالت منگی بهش دست داده بود #
و جالب اینجاس ک پدرش چند روز قبل ب خدا میگفته خدایا پس کجاس اون معجزه ای که هی ازش میگی
مهمون سوم برنامه آقایی بود که 33 ساله و جوشکار بودو با پسرش اومده بود.این آقا در بالای ساختمون داشته جوش کاری میکرده که یه لحظه پاش میلغزه(شعر گفتم
)و از اون بالا پرت میشه پایین (و پایین پر از میلگرد
) یکی از میلگرد ها میره تو گلوش و از پشت گردنش درمیاد جوریکه تو بیمارستان دکتره میگفته آمپول خلاصو بزنید ک راحت بمیره بعد یه دفه آقاهه پا میشه و میگه آقا چی میگی بمیره ؟ دکتره : جل الخالق این زنده ـس ک
(خود آقاهه با حالت خیلی بامزه ای تعریف میکرد)و اینطوری میشه که این آقا زنده میمونه ...
واقعن دیگه معجزه ب چی میشه گفت ؟ خدایا شکرت