پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟
سه ماه نبودم کتابا زیاد شدن.چون مدتی از خوندنش میگذره جزییات خیلی یادم نیست:
بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم
دیوید سداریس
پیمان خاکسار
نشر چشمه
برش هایی از زندگی خود نویسندس.نگاه کتاب یه نگاه انتقادیه با یه قلم طنز.نه از این طنزای زننده که باعث میشن هار هار بخندی!از این مدل طنزا که ریشه دووندن تو متن کلمه ها و باعث نمیشن بخندی ولی خیلی خوبن!کتاب به انتقاد خیلی چیزا می پردازه به نگاه مردم به تفکرات خود نویسنده موقع جوونیاش و حماقت هایی که در لوای روشنفکری اون زمان خودش بروز پیدا کردن و الحق که خیلی خوب این بخشو در آورده.انتقادی به خود و در ورای اون انتقاد به نوع تفکری که خود نویسنده یه زمانی پیروش بوده.حتی به مسخره کشیدن و نقد ترس هایی که داریم وفضاهایی که این ترس ها رو در ما به وجود میاره.(در این زمینه فصل "مرد گنده" ی کتاب شدیدا توصیه میشه

)
در کل کتاب خوبی بود.توصیه میشود.
-----------------------------------------
باشگاه مشت زنی
چاک پالانیک
پیمان خاکسار
نشر چشمه
از اون کتابایی بود که حین خوندنش هی نظرت عوض میشه که دوستش داری یا نه؟ من شروعش کردم فک می کردم دوستش دارم بعد دوستش نداشتم دوباره دوستش نداشتم و الخ ولی نهایتا که تموم شد دوستش داشتم.ولی کتاب مریضی بود.کتابی که توش خودزنی به معنای واقعی رخ میده.داستانی افراطی در انتقاد به مصرف گرایی تفاوت های فاحش بین طبقات اجتماعی وقتی که شخصیت اصلی داستان خو گرفته به یه همچین چیزایی و هدف زندگیش خلاصه میشه تو خونه ش و مجلل کردن زندگیش و این اعتراض در قالب شخصیت عجیب و مرموزی به اسم تایلر دردن جون میگیره و رفته رفته ریشه میدوونه توی عنصری به اسم باشگاه مشت زنی.جایی که تا میخوره مشت میزنی و مشت میخوری تا حدی که گونه هات سوراخ میشن. نثر داستان نثر خوب و متفاوتیه.کلا همه چی تو داستان عجیب و متفاوته.الان که بهش فکر میکنم،خیلی داستان خوبی بود.حتما بخونید
---------------------------------------
مجموعه نایت ساید(دو جلد اول)
سیمون آر گرین
علی مصلح حیدرزاده
نشر ویدا
یه مجموعه تخیلی 10 جلدی که دو جلد اولش به ترتیب فرستاده ای از نایت ساید و کارگزاران نور ظلمت اند.نایت ساید توی این داستانا رویِ دیگر شهر لندنه که پر از تاریکی و خباثت و پلیدیه.جایی که توش هر جور جنایتی رخ میده و خیلی از آدمای معروف هم پاشون به اونجا باز میشه.نایت ساید یه جایی نیست تو گذشته اما توش میشه به گذشته رفت به آینده رفت.توش هر اتفاقی که فکر کنید رخ میده در عین اینکه تکنولوژی به روز دنیای بیرون توش استفاده میشه ،مرلین هم توش هست.آمیخته ای از تمام چیزهایی که می شناسید از فرشته و شیاطین تا ستاره پنج پر و هالیوود و حال و گذشته و آینده حتی ماه!نایت ساید همیشه توش شبه و ماه ده برابر ماه روی زمینه!ماهی که همیشه کامله و قهرمان داستان یه کاراگاهه به اسم جان تیلور که تو نایت ساید همه باهاش آشنان.به یه دلیل نامعلوم سرنوشت نایت ساید به ان وابسته ست و خیلیا دشمنشن.یه سری قدرت داره که باعث میشه ازش بترسن ولی برای خودش سواله که چرا این قدرتو داره!
تا اینجا فکر میکنید چه داستان جالبی بخونمش! اما باید بگم منم خام این تعاریف شدم ولی خیلی مسخره تر از این حرفا بود.یعنی تخیل نویسنده خوبه ها ولی داستان اصلا پرداخت خوبی نداره!از نقطه نظر نثر و عناصر نوشتاری داستان همه چی به طرز مسخره ای تو ذوق میزنه.شخصیت پردازیا ضعیفن.برعکس داستانای این سبکی که ذهنت درگیر کشمکش های داستان و اتفاقایی که برای قهرمان می افته میشه اینجا تا میاد یه اتفاقی بیفته خیالت راحته که خیلی گلابی وار مشکل حل میشه و جای هیچ نگرانی نیست.یا بد تر از اون: به طرز مسخره ای همه تو داستان در حال سخنرانین.فرض کنید قهرمان داستان با همراهش تنها چند ثانیه با مرگ فاصله دارند و ارتشی از شیاطین و فرشتگان دارن میان که نفله شون کنن اونوقت باید بشینیم به سخرانی جناب تیلور در پاسخ به یه سوال همراهش در باب شیاطین گوش بدیم.خیلی مسخره ست!عین اون صحنه های مضحک توی کارتون فوتبالیست ها که توپه تا میخواست به دروازه برسه دو قسمت طول میکشید.
به نظرم نویسنده خیلی احساسی و لوس نوشته داستانو و ارزش خوندن نداره.هرچند بعضی ها هم بدجور خوششون اومده بود
--------------------------------------------------------
دوست بازیافته
فرد اولمن
مهدی سحابی
نشر ماهی
داستان خوبی بود.واقعا!داستانی در اعتراض به جنگ جهانی.داستان زندگی دو دوست آلمانی که جنگ و بروز پدیده ای به نام هیتلر ،از هم جداشون میکنه.داستانی که توش حتی یه کلمه راجع به خود جنگ نمیگه بلکه از قشنگی آلمان و شهرهاش پیش از جنگ و از صمیمیت های جاری بین مردمی بی تفکر نازیسم میگه.بعد جنگ رو تنها با بروز یه جدایی توصیف میکنه و دوباره میرسه به روزگاری که از جنگ گذشته و این به نظرم نکته ی واقعا ظریفیه.خیلی دوست داشتنی بود از اون داستانایی که عمرا نباید قبل از شروع صفحه ی آخرش رو بخونید.از اونایی که یه پایان فوق العاده دارن.حتما بخونید.
---------------------------------------------
خواب خوب بهشت
سم شپارد
امیر مهدی حقیقت
نشر ماهی
اینم مثل بالایی از این کتابای قطع جیبی نشر ماهیه.یه مجموعه داستان از سم شپارد که داستان ها اصلا قصه ندارن.یعنی حداقل 70 درصدشون قصه ای ندارن با یه سیر اتفاقات و یه شروع و یه پایان.از اون دسته داستان های کوتاهن که با مکالمات میگذرن یا حول یه اتفاق ساده ی کوچولو برای بیان یه نکته خیلی خیلی ظریف!!! به گفته ی مقدمه ی اول کتاب که کلی تعریف در باب داستان های سم شپارد ردیف کرده و گفته اکثر داستان های این شخص حول سو تفاهم ها میگذره و این خیلی خوبه، اما به نظر من خیلی استهلاک آور و آزار دهنده ست!به آزار دهندگی وقتی که میری تا به یکی بفهمونی حق با توئه و اون نمی فهمه!
من اصلا از این مدل داستان کوتاه ها خوشم نمیاد که توشون خیلی اتفاق خاصی نمیفته و حول یه سری روزمرگی ها یا اتفاقای کوچیکی میگذرن که خیلی باید زور بزنی تا به خودت بقبولونی که:اوکی این داستان الکی مثلا میخواست فلان مفهومو برسونه! من که حال نمی کنم !شمام اگه حال نمی کنید نخونید این کتابو!
----------------------------------------------------
پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد
ریچارد براتیگان
حسین نوش آذر
نشر مروارید
داستان خوبی بود ولی نه اونقدر که بخواد دوباره خونده شه.داستان زندگی یه بچه ست که بین خرید یه ساندویچ همبرگر و خرید یه جعبه فشنگ، دومیو انتخاب میکنه .انتخابی که باعث آفرینش داستان میشه.صحنه پردازیای توی داستان رو دوست داشتم عدم پرداخت متوالی به اتفاقات بلکه پس و پیش کردنشون رو تا حدودی مثل صحنه های یه فیلم در آورده تمام رویدادهایی که توشون رگه هایی از مرگ دارند.اما یه جاهایی یه جور غلو دیگه داشت رخ میداد.هم تو نثر داستان هم تو این پس و پیش کردنه! نثرش به طور کلی خوبه اما یه جاهایی دیگه خیلی شورش در میاد یعنی یه جور که دلت میخواد به نویسنده بگی :اکی بابا!فهمیدیم تو خوبی
برای من اولین کتابی بود که از براتیگان میخوندم چون از اون نویسنده هایی بود که بای دیفالت فکر میکردم ازشون متنفر خواهم بود، اوضاع بهتر شد و از داستان خوشم اومد.در این حد که بدم نمیاد یکی دو تا کتاب دیگه ازش بخونم.ولی اونقدم چیز شاخی نبود که جایی بخواد در ذهن و قلبم باز کنه.