گند های دوران كودكی

closeman

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,078
امتیاز
6,752
شهر
مشهد
دانشگاه
ازاد:-""
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

ایول....دمت گرم...خیلی تووووووووپ بود...نه کجاش کار بدی بوده؟
منم خیلی از این کارا می کنم،البته بچه بودم خیلی مظلوم بودم و از این کارا نمی کردم...اما الان...سره سه سوت کله فامیلو خبر دار می کنم....
 
ارسال‌ها
2,779
امتیاز
11,298
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان امین
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
یه زمانی واسه شیمی/ نجوم میخوندم
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یه بار دوم راهنمایی بودیم، سر یه قضیه ای که الان یادم نمیاد چی بود خیلی از دست 3gger عصبانی شدم ،وحشتناک! ( اون موقع دوست صمیمی بودیم! اینطوری نبود که فقط یکی از همکلاسی هام باشه! :D الانم هستیما! این جمله معنیش این نیست اون موقع بودیم الان نیستیم! یعنی الان هستیم ، اون موقع هم بودیم! ) کلاس اضافه ریاضی گذاشته بودن تو مدرسه ، من اسم ننوشته بودم ولی 3gger اسم نوشته بود. اون روز ساعت 1 تا 3 3gger رفته بود کلاس. من تو مدرسه مونده بودم ، طرفا 2 بود ساعت ، من خــــــــــــیلی عصبانی بودم! حاضر بودم هر کاری بکنم که حالشو بگیرم.

زمستون بود ، شادی کاپشنش تو کلاس بود ، سفید :D چشمک میزد!
دو تا نارنگی هم زیر یکی از نیمکت ها پیدا کردم!

با آرامش کاپشن رو برداشتم ، پهن کردم رو نیمکت ، یه نارنگی ها رو پوستشو کندم، تیکه تیکه جدا کردم ، گرفتم تو دستم ، دستمو گرفتم بالای کاپشن و نارنگی رو له کردم!!! تمام آبش ریخت رو کاپشن! تیکه های بعدی نارنگی به همین ترتیب له شدن و کاپشن به گند کشیده شد!! بعد دیدم خب این بیرونشه ، زیپش رو باز کردم، با لایه درونی هم دقیقا همین کارو کردم! نارنگی ها رو گرفته بودم میچکوندم تو آستیناش! بعد هم دستامو با همون کاپشن پاک کردم!! :D

خیلی گنده کاری بود!! لکه لکه نارنجی! آب نارنگی میچکید ازش! کاپشنو همونجا گذاشتمو از کلاس زدم بیرون

بعد 3gger کلاسش تموم شد، اومده بود تو کلاس ، کاپشن رو برداشته بود ،دیگه واکنشش رومن ندیدم، فقط تو حیاط دیدم کاپشن رو گرفته دستش دیگه بعدشو یادم نیست ، ولی خیلی ریلکس بودیم ، شادی دعوا راه ننداخت ، که عین بچه ها بخواد جیغ بزنه، منم صاف گفتم خدافظو رفتم....:D

روابط ما خیلی باحال بود تو راهنمایی ، وحشی بودیم :D
 

zahra96

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,008
امتیاز
6,369
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 / میدیا
شهر
تهران
دانشگاه
دانشگاه هنر تهران
رشته دانشگاه
گرافیک
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

این خیلی گند نیست..بیشتر سوتیه! :-"
من بیچاره! 5 سالم بود من به نون و پنیر و گردو معروف بودم! تا آخر دبستان هر وقت در هر ساعتی از صبحانه تا شام دستم نون . پنیر گردو بود!
بگذریم ..منم اخبارو دیدم که گفت پنیر خالی خوردن خنگ میکنه فرداش گردومون تموم شده بود منم عصرونه رو فقط نون و پنیر خوردم. بعد که تموم شد فهمیدم الان خنگ شدم!! کلی گریه کردم مامانم گفت چی شده گفتم نون و پنیر خالی خوردم خنگ شدم! {-8
 

محمد!

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
402
امتیاز
213
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی1 تهران
دانشگاه
شريف
رشته دانشگاه
مهندسي صنايع
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یه بار تو حلیم نذری مادرم ... کارایی کردم
اخه فقط 2 سالم بود
خودم بهش روغن دادم!!! یه چه روغنی هم بود!
دو وجب روفن روی حلیم
اما مث این که خالم اون صحنه رو میبینه و خوردن از اون حلیم رو ممنوع میکنه وگرنه همه مسموم میشدیم!
 

hermes

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
908
امتیاز
2,878
نام مرکز سمپاد
دبیرستان شهیداژه ای 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتى اصفهان
رشته دانشگاه
مكانيك
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

يكي بود تو دبستان خيلي لوس بود......هر چي ميگفتيم لو ميداد " خانوم اجازه اين رو ميز كتاب زياد ميذاره {-8" بالاخره ما اونو توي مستراح ازش انتقام گرفتيم:

لازم به ذكره ايشون هميشه خودشونو نيگر ميداشتند كه زن گ بخوره بعدش برن دستشويي!!!

يه روز تابلو بود داره ميپكه اما به روي خودش نمياره(با توجه به هواي جوي اطرافقش :D)ما هم با كسي كه دم نيمكت ميشست هماهنگ كرديم زنگ كه خورد 30 ثانيه دير تر بره تا اون ديرتر بره بيرون :D

زنگ خورد ما هم م3 كله پوكا رفتيم تو دستشوييا كه اون نتونه بره.........فقط ميخواستيم يه ذره درد بكشه اما............ مدرسه شلوار نداشتن اومدن دنبالش بردنش خونه :D
 

mahshi:D

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
16
امتیاز
26
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
نجوم-زيست.... دوس دارم !!!
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

من با داداشم خیلی دعوام می شد(کاره هر روزمون بود) و از اون جایی که همیشه من کم میاوردم خیلی از دستش شاکی بودم. یه شب وقتی خواب بود موهاش به طرز زیبایی روی متکا پخش شده بود. منم استفاده کردم و با قیچی افتادم به جونه موهاش.......خیلی لذت بخش بود صدای خرچ خرچ قیچی......صب که پاشد دید موهاش رو متکا جا مونده........ اربدش عاااااااااااااالی بوووووود :)) :)) :)) :))
 

BoRn 2 KiLl

کاربر جدید
ارسال‌ها
4
امتیاز
2
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
اهواز
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

زمانی که تازه اومده بودیم اهواز 5-6 سالم بود که تازه می رفتم مدرسه :D یه بار قرار بود تنهایی برم ولی بابام مخفیانه پشت سرم میومدو میدید که من به هر چراقی که می رسم
1-2 دور دورش می خورم :)) بعد وقتی میرسم به مدرسه بابام میره. مامانم واسم کلید خونه و کیک توی کیفم گذاشته بود B-) من عاشق ماشین سواری بودم خودتونم می دونین که بقل میز از میله های تو خالی ساخته شده منم که کلید خونه رو توش می ذاشتمو فکر می کردم ماشینه زمانی که اومدم خونه یادم اومد که کلید ندارم :-ss :-s بعد به جاش رفتم با دخترای همسایه بازی کردم B-) (; :-" وقتی مامانم میاد میبینه من تو حیاط خونه هستم ناراحت میشه بعد ازم می خواد که کلید ها رو بش بدم هیچ کدوممون کلید نداشتیم :))
بعد مامانم با عصبانیت منو برد مدرسه سرم داد می زد :(( :-< بعد کلیدو بر داشتیمو رفتیم کیکمم نخورده بودم خشک شده بود :D حالا معلوم نیست بزرگ شدم دیگه چه گندهایی میزنم :-s
 

مهتاب

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
399
امتیاز
390
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
دانشگاه
BUMS
رشته دانشگاه
Med
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از علـي :
خوب همه مون موقعي كه بچه بوديم حتما يه گندي زديم
مي خواستم بگم گند هايي كه زديد بيايد اينجا بتعريفيد و همه دور هم بخنديم :D
خوب از خودم شروع مي كنم:
تازه بار هاي اولي بود كه خودم تنها ميرفتم حموم 5 6 سالم
ما اون زمان وان نداشت حموممون
منم گفتم چه كار بكنم چه كنم كه يه دور هم باشيم
اومدم چاه كف حموم رو بستم بعد هم با لباس زير در رو پر كردم و شير آب رو باز كردم
بعد چند دقثقه سطح اب 2 3 اومده بود بالا كه يك دفعه صداي فحش هاي خانواده بلند شد
شير آب رو بستم داد زدم چي شده؟
گفتن چه گندي زدي خاك بر سر بدبختمون كردي و مقاديري فحش
بعد كه اومدم بيرون ديدم اتاق خودم كه كنار حموم بود پر آبه
بله ديگه بچه بوديم و خر :D :-[
خوب حالا نوبت شماست

منم دقیقا این کارو یه بار کردم البته اون موقع فکرکنم 7 سالم بود وخونه قبلیمون بود که وان نداشت منم همیشه در آرزوی اینکه حموم رو به اسخر تبدیل کم چاه کف حموم رو بستم بعدکهآدم بیرون دیدمموکت جلوی در کلا خیس شده ...
 

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یه شب رفته بودیم خونه مادربزرگم شب که میخواستیم برگردیم خونه من تو ماشین خوابم برد :)
بعد بابام بغلم میکنه میارتم تو خونه از تو ماشین
یه لنگه کفشم تو ماشین از پام در میاد میوفته تو ماشین :D
فرداش که میخواستم برم مدرسه (کلاس اول بودم ) میبینم یه لنگه کفشم هس اون یکی تو ماشینه :))
یه لنگشو میپوشم اون پامم دمپایی میکنم تا برم دره ماشین دمپایی رو در بیارم اون لنگه کفشمم بپوشم
تا رفتم تو حیاط حواسم پرت میشه به گربه ها >:D<
یهو میبینم سرویسم اومده
بعد بدو میرم سوار سرویس میشم [-(
وقتی رسیدم مدرسه خانوم ناظممون نگاه کرد به پاهام گفت سارا جون!!!!!!!! :O :O :O :O
یه کفشه سفید پامه با یه دمپایی سبز :)) :)) :)) :)) :-[ :-[ :-[ :-[
بعد هر هر بهم خندید :-<
بردم تو دفتر کلا همه معلما هر هر بهم خندیدن :((
رفتم تو کلاس دوباره همه بچه ها هر هر بهم خندیدن :((
رفتم خونه کلی گریه کردم ولی بازم مامانم اینا بهم خندیدن X-(
 

Parpari

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
610
امتیاز
756
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اهواز
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

من یه بار 4سالم بود زمستون بود و بارون میومد منم با بچه ها تو حیاط بازی میکردیم یه لوله از تو سقف پارکینگ رد میشد من دیدم که داره ازش آب میاد حالا نگو اب گل بوده :rolleyes:
منم خوشحال به همه میگم بیاین حمام کینیم همه لباسامونو در میاریم میریم حموم میکنیم با آب گل! :-"
بعد مامان من سر میرسه یهو مارو اونجور میبینه بچه هام همه میگن که این پیشنهاد من بوده و کلی مامانم دعوام میکنه :(

یه بار دیگه مامانم اینا میخواستن برن بیرون من در رو قفل میکنم کلید رو مندازم تو لباس شویی و کلیم لباس میریزم روش تا مامانم فکر کنه لباس شویی پر شده و روشنش کنه اونم روشن میکنه
بعدش که میخوان برن بیرون میبینن در قفله و کلیدم تو در نیست اونام هر چی میگردن فایده نداره آخرش بیرون نمیرن :P
مامانم آخر شب کلیدو لای لباسا پیدا میکنه و کلی دعوام میکنه :(
 

mahshi:D

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
16
امتیاز
26
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1طهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
نجوم-زيست.... دوس دارم !!!
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

من کلا عادت نداشتم بنده کتونیامو ببندم......
یه روز از مدرسه میومدم خونه.... داداشمو دیدم.... جوگیر شدم خواستم بزنم تو زانوش کفشم درومد مثله فنر خورد تو دماغش....
خیلی صحنه ی دلخراشی بود ولی من نمی تونستم خودمو کنترل کنمو از خنده مردم...!!!!
 

mavara

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
404
امتیاز
1,004
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

5-4 سالم بود داشتیم با پسرخالم حباب درست می کردیم :D بعد از مدتی دست شویی اومد به سراغم منم حوصله نداشتم برم....توی ظرف کف کارمو کردم! :D :-"
بعد دوباره مشغول حباب ساختن شدیم اما بعدش:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
به جا این که توی نی فوت کنم اب رو قورت دادم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! :-&
 

WORM

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
345
امتیاز
283
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
دانشگاه
امیر کبیر
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یک سال و نیمم که بود مامانم دید من نیستم .
هرچی خونه رو گشتن ، بیرونو گشتن انگار آب شده بودم رفته بودم تو زمین .

اونموقع هم یه زیر زمین داشتیم که با نرده بون توش میرفتیم .
اونقدر نرده بونه وحشتناک بود که مامور برق حاضر نشد ازش بره پایین و کنترو چک کنه. O0
پله های نرده بونه یا یکی در میون نبود یا کج و کوله و شل بود .

خلاصه بعد کلی گشتن بابام از رو ایوون به سمت زیر زمین نگاه کرد دید بله
من پایین نرده بونه وایسادم دارم بهشون میخندم .
:)) :D B-) :)) :D B-) :)) :D B-) :)) :D B-)
 

hermes

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
908
امتیاز
2,878
نام مرکز سمپاد
دبیرستان شهیداژه ای 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتى اصفهان
رشته دانشگاه
مكانيك
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از MaVaRa :
5-4 سالم بود داشتیم با پسرخالم حباب درست می کردیم :D بعد از مدتی دست شویی اومد به سراغم منم حوصله نداشتم برم....توی ظرف کف کارمو کردم! :D :-"
بعد دوباره مشغول حباب ساختن شدیم اما بعدش اتفاق ناگوار رخ داد:
. :((
.
.
.
.
.
.
.
.
به جا این که توی نی فوت کنم اب رو قورت دادم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! :-&
اونوقت عوارض بعدي نداشت؟؟؟ :-& :-& :-&
 

closeman

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,078
امتیاز
6,752
شهر
مشهد
دانشگاه
ازاد:-&quot;&quot;
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

4ساله بودم که مامان بابام می رن مسافرت(یاد دوران جوونی دوتایی مثل دوتا کفتر عاشق تنهایی رفتن) و مامان بزرگم میاد خونه پیش ما.مامان بزرگم گلاب به روتون wc تشریف داشتن که مادر جان از سفر زنگ می زنن یه حالی از ما بپرسن منم که حســــــــــــــــــــــــــود وا3اینکه من با مامانم بیشتر صحبت کنم میرم و درو رو مامان بزرگم قفل می کنم:D بعدشم با خیاله راحت می رم وا3خودم بازی می کنم تا داداشم میاد و میبینه....:D
کلی هم دعوام کردن!
 

مهسا 1376

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,507
امتیاز
6,631
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمانشاه
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

منم یه بار با داداشم دعوا کرده بودم مامانمم طرف اونو گرفته بوده: :D تقریبا 4 سالم بوده بعد منم اعصابم خورد میشه دعوام شدید بوده دیگه مامانم بچه گولزنی میگه زنگ میزنم پلیس میاد میبرتت زندون :)) :))منم میترسم از گرسنگی بمیرم:)) یه کیف دستی قرمز باحالم داشتم عکس کلاه قرمزی و پسر خاله روش بوده الانم هستش میرم سیب پلو که از ناهاز داشتیم می کنم توش بعد برش میدارم :)) :))بعد مدتی بو گند کپک اتاقو بر میداره که دیگه مامانم از شاهکارم پی میبره: :)) :))
:-" :-"
 

3ggerman

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,718
امتیاز
1,411
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
المپیاد ریاضی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از peg0a2h1 :
یه بار دوم راهنمایی بودیم، سر یه قضیه ای که الان یادم نمیاد چی بود خیلی از دست 3gger عصبانی شدم ،وحشتناک! ( اون موقع دوست صمیمی بودیم! اینطوری نبود که فقط یکی از همکلاسی هام باشه! :D الانم هستیما! این جمله معنیش این نیست اون موقع بودیم الان نیستیم! یعنی الان هستیم ، اون موقع هم بودیم! ) کلاس اضافه ریاضی گذاشته بودن تو مدرسه ، من اسم ننوشته بودم ولی 3gger اسم نوشته بود. اون روز ساعت 1 تا 3 3gger رفته بود کلاس. من تو مدرسه مونده بودم ، طرفا 2 بود ساعت ، من خــــــــــــیلی عصبانی بودم! حاضر بودم هر کاری بکنم که حالشو بگیرم.

زمستون بود ، شادی کاپشنش تو کلاس بود ، سفید :D چشمک میزد!
دو تا نارنگی هم زیر یکی از نیمکت ها پیدا کردم!

با آرامش کاپشن رو برداشتم ، پهن کردم رو نیمکت ، یه نارنگی ها رو پوستشو کندم، تیکه تیکه جدا کردم ، گرفتم تو دستم ، دستمو گرفتم بالای کاپشن و نارنگی رو له کردم!!! تمام آبش ریخت رو کاپشن! تیکه های بعدی نارنگی به همین ترتیب له شدن و کاپشن به گند کشیده شد!! بعد دیدم خب این بیرونشه ، زیپش رو باز کردم، با لایه درونی هم دقیقا همین کارو کردم! نارنگی ها رو گرفته بودم میچکوندم تو آستیناش! بعد هم دستامو با همون کاپشن پاک کردم!! :D

خیلی گنده کاری بود!! لکه لکه نارنجی! آب نارنگی میچکید ازش! کاپشنو همونجا گذاشتمو از کلاس زدم بیرون

بعد 3gger کلاسش تموم شد، اومده بود تو کلاس ، کاپشن رو برداشته بود ،دیگه واکنشش رومن ندیدم، فقط تو حیاط دیدم کاپشن رو گرفته دستش دیگه بعدشو یادم نیست ، ولی خیلی ریلکس بودیم ، شادی دعوا راه ننداخت ، که عین بچه ها بخواد جیغ بزنه، منم صاف گفتم خدافظو رفتم....:D

روابط ما خیلی باحال بود تو راهنمایی ، وحشی بودیم :D
چطوری پگا جان؟ :D خانواده خوبن؟ موبایلت چطور؟ سالمه!؟ :-"

قضیه نارنگی پیش اومد یاد نگین افتادم! یکی از رفقا بود " خیلی فجیع " به کیفش علاقه داشت! خیلی! یعنی به حدی بود که زنگ تفریحا من و پگاه که حال نداشتیم بریم از بوفه چیز بگیریم کیف این بدبختو بالا سطل آشغال کلاس میگرفتیم تهدید میکردیم که اگه نره کیفش فرت!! میرفت! :D O0
از قضا هم سرویسیمم بود من داشتم تو ماشین نارنگی میزدم(من نارنگیو درستی گاز میزنم! یعنی پر پر نمیکنمش! م3 سیب میخورم مثلا!)
بعد یه گاز درستی زدم از اونور نارنگی هرچی آب توش بود پاشید بیرون با یه حرکت سهمی شکل صاف ریخت رو کیف نگین خدابیامرز!!! تا دم خونمون داشتم قه قهه میزدم!(قیافش خیلی ملال آور شده بود آخه!!) (یه دفم کیفشو گذاشت رو نیمکتی که آدامس چسبیده بود!)

======================

دوستان از جوجه هاشون گفتن یاد 10 تا جوجه رنگی خدابیامرزم افتادم! عمرشون به دنیا نبود!
5 سالو اینام که بود بابام 10 تا جوجه گرفت ( تو اون سن من از هر شئ ای که صوت و حرکت داشت خوشم میومده! خیلی) بعد من اینارو انداختم تو از اون میزا هست که روش م3 در باز میشه توش کتاب میزارنا! ریختم تو اونا.بعد دستمو میبردم تو یه پا جوجه میگرفتم میذاشتم لادر بعد میبستم درو بعد طرف میگفت : " جیک! " من ذوق میکردم! بعد دوبله درو میبستم میگفت : "جیک جیک! " کنسرت را انداخته بودم! بعد از یه مدت دیگه صدا نمیومد ولش میکردم یه پا دیگه! به ظهر نکشیده همشون به رحمت حق پیوسته بودن! منم که دل نازک گریه کردم زیاد! ( نمیتونسم دیگه آهنگ بزنم خب! :D ) ... عمرشون به دنیا نبود .... :D



peg0a2h1: =)) من وقتی به خودم و تو و نگین فکر میکنم عذاب وجدان عین بختک میفته به جونم! من هیچکس رو به اندازه نگین اذیت نکردم! همین جا حلالیت میطلبم ازش! :D نگین خودکارتو من نیست و نابود کردم، جامدادیت هم ، خودت بودی اون سکانس که وارونه اش کردم تو سطل:D
 

hermes

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
908
امتیاز
2,878
نام مرکز سمپاد
دبیرستان شهیداژه ای 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتى اصفهان
رشته دانشگاه
مكانيك
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

هشدار: ماشين خود را هميشه در حال دنده پارك كنيد!!

از ماشينيايي كه دنده خلاص ميذارن تو مدرسه خيلي خاطره داريم(مدرسه ي ما خيلي پرته واسه همين ماشين رو ميشه گم و گور كرد.....)

اينجانب در يه دستبرد درست حسابي به كامپيوتر مدرسه (تو اتاق مدير)در سال دوم راهنمايي يه فلش دو گيگ كامل اطلاعات كش رفتم كه يه قسمتش شجره ي نامه ي معلما بود......شماره ي پلاك ماشين معلم قرباني رو از توي اون روز قبل در اورديم روز بعد به قصد خالي كردن بنزين رفتيم اما ماشين خلص بود :D تو يه مدرسه ي ما يه سراشيبي تندي داره كه وقتي يخ ميزنه ماشين بره دمش=مرگ :D

البته اون روز نه يخ بندون بود نه ماشينو فرستاديم تو سراشيبي! من گفتم اما بچه گفتن نه گناه داره..........بعد كلي فسفر هدر دادم به اين نتيجه رسيديم كه ماشينشو بذاريم قاطي سرويسا..... :-" فكر كنم كلي گير كرد تا پيدا كنه ماشينشو.....ناظممون هم اومد......و خرمو چسبيد گفت زير سر توئه اينا جيمن.....(پرورشي دعوا شد منم بچه هارو كشيدم بيرون) و از اون جايي كه من هميشه جيم قانوني ميزنيم يه برگه مرخصي از مدير رو كردم ناظم اينجوري شد :O :-[ وگفت بفرماييد سر كلاس....من:چشم شما برين ما هم ميرين :D
 

khamoosh

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
262
امتیاز
306
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد1
شهر
مش‍‌‌هَد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

منم از بچگی اعصابم شدیدا ضعیف بود و اصلا طاقت نداشتم یک نفر بخواد رو حرفم حرف بزنه.یک بار تو پنج سالگیم دختر عموم با دختر عموی بابام(جفتشون یک سال از من بزرگتر بودند!)رفتن تویک اتاق و در رو از رو من قفل کردن(اتاقش یک پنجره شیشه ای داشت).
منم که با این اعصاب ناراحتم باز عصبی شدم(!) و زدم شیشه اتاق رو شکوندم(با مشت).فقط حیف شد که دست خودم پر خون شد.
 

hermes

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
908
امتیاز
2,878
نام مرکز سمپاد
دبیرستان شهیداژه ای 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتى اصفهان
رشته دانشگاه
مكانيك
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از closeman :
ایول....دمت گرم...خیلی تووووووووپ بود...نه کجاش کار بدی بوده؟
منم خیلی از این کارا می کنم،البته بچه بودم خیلی مظلوم بودم و از این کارا نمی کردم...اما الان...سره سه سوت کله فامیلو خبر دار می کنم....

واقعا كه............از 4 امتياز منفي به پستتون فهميدين چه قدر فضولي بده!!!به اين ميگن انتنيسم!!متاسفانه سندرومش در خانوما در حال رشده....
 
بالا