گند های دوران كودكی

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع alemzadeh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از نرگس :
من بچه بودم،یک جوجه داشتم و یک اردک!بعد یه روز این جوجه هه مریض شد،رفتم به داداشم گفتم بیاد ببینه جوجم چش شده! ;D
داداشم هم اون موقع کلاس سوم دبستان بود،جو گیر شد،گفت باید عمل بشه!! :))
بعد من به مامان بابام گفتم ،اونا گفتن بذار عملش کنه،ببینیم چی کار می کنه!! ;D :))
بعد داداشم شکم جوجه هه رو باز کرد،منم بهش قیچی و انبر(!) و لوازم جراحی میدادم! ;D
بعدش هم مامانم بخیه زد جای بریدگی رو! ;D
بعد از یک روز جوجه هه مٌرد!
منم بردم دادم به گربه ها بخورنش دور هم شاد بشن!! >) ;D
چجوری دلتون اومد من چند سال پیش یه جوجه داشتم وقتی مرد تو باغچه خونه بابا بزگم خاکش کردم تازه براش مراسم گرفتم
سنگ قبرم گذاشتم
 
  • لایک
امتیازات: WORM
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از mohammadreza128 :
چجوری دلتون اومد من چند سال پیش یه جوجه داشتم وقتی مرد تو باغچه خونه بابا بزگم خاکش کردم تازه براش مراسم گرفتم
سنگ قبرم گذاشتم
من و دوستم هم یه بار جوجه هامون مردن،تو راه مدرسه خاکشون کردیم.دقیقا براشون سنگ قبر هم گذاشتیم.
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از parasto jooon :
چه جوری دلت اومد نرگس.؟؟؟:o:((
گربه های محل گرسنه بودن!یکی هم باید به فکر اونا می بود! ;D
به نقل از mohammadreza128 :
چجوری دلتون اومد من چند سال پیش یه جوجه داشتم وقتی مرد تو باغچه خونه بابا بزگم خاکش کردم تازه براش مراسم گرفتم
سنگ قبرم گذاشتم
من برای اردکم چنین کاری کردم،تو باغچه دفنش کردم،اما این جوجه هه غذای گربه ها بود! :-"
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از نرگس :
گربه های محل گرسنه بودن!یکی هم باید به فکر اونا می بود! ;Dمن برای اردکم چنین کاری کردم،تو باغچه دفنش کردم،اما این جوجه هه غذای گربه ها بود! :-"
باورت نمیشه حدودا 9 سال پیش بود من آمادگی بودم بابابزرگم 5 هزار تومن خرج مراسمش کرد( بستنی ، شیرینی ، سنگ کوچیک مرمری خرید تازه یکی از دوستاش روش تراشکاری کرد ونوشتو....) تازه حلوا درست کردیم همه بچه های محله دعوت بودند
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از mohammadreza128 :
باورت نمیشه حدودا 9 سال پیش بود من آمادگی بودم بابابزرگم 5 هزار تومن خرج مراسمش کرد( بستنی ، شیرینی ، سنگ کوچیک مرمری خرید تازه یکی از دوستاش روش تراشکاری کرد ونوشتو....) تازه حلوا درست کردیم همه بچه های محله دعوت بودند
من تاحالا حیوون خونگی زیاد داشتم،بعد مامان بابام از وقتی بچه بودم،بهم می گفتن به حیوونات زیاد وابسته نشو،چون اکثرشون عمرشون کمه،زود میمیرن، و بعد آسیب روحی می بینی و اینا!
واسه همین به غیر از گربه ،تا حالا واسه حیوون دیگه ای مراسم عزا نگرفتم! ;D
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

من بچه که بودم خیلی شیطون بودم. الان دیگه نیستم...

۵ سالم بود که خونه مامان بزرگم مهمون بودیم.خیلی ها هم اونجا بودند.بعد شام ژسر خاله ام گفت بیا بریم کفشاشون رو بریزیم تو آب حوض.منم خیلی حال کردم و خلاصه با ۲-۳ تا از بچه ها کفش ها رو ریختیم تو آب.زن دایی که فهمیده بود با مامانم و خاله هام اومدن یکی یکی کفش مهمون رو از آب کشیدن بالا.اما بیچاره همشون موقع رفتن کفشاشون خیس بود.آخرشم پسرخاله ام رو دعوا کردند!!
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

من اوصولا توی دوران کودکی به بازی فوتبال در پشت بوم عادت داشتم!؟!

بعد یه روز با داداشم داشتم بازی می کردم که یهو سرم خورد به لبه ی کولر و...!؟!

مامانم می گفت که تا ببریمت بیمارستان کلی زدیم تو گوشت تا نخوابی؟؟؟؟ خیلی باحال بود نه؟!! تا حد مرگ؟!
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

منم یه بار اردک داشتم با ریکا و تاید شستمش پرهاش چسبید بهم!!!

یه دفعه هم تو خونه با مامانجونم تنها بودم.من از درخت رفتم بالا نمی تونستم بیام پایین.مادرجونم یه تشک پهن کرد و گفت بپر روش.من بازم می ترسیدم و نپریدم تا مامانجونم مجبور شد خودش بیاد بالای درخت و دو تایی پریدیم رو تشک.مامانجونم تا ۲ روز از کمر درد نمی تونست بخوابه
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

من کلا توی کشتن جوجه استادم؟!!

یه بار می خواستم بزارمش توی قفس یه هو دستم ول شد و سرش قطع شد؟؟؟

یه بار هم می خواستم نازش کنم از پله ها افتاد و پاش شکست و بعد چند وقت مرد!؟!
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یه بار با 2تا پسر عمه هام تو پستای قبلی معرفی شدن! ;D
جارو را گزاشتیم رو گاز آتیش گرفت :)) هی تکونش میدادیم! تا خاموش شه نمی شد :)) هیچ کسم خونه نبود!
بعد کم کم خونه داشت آتیش میگرفت !!!!!!!!!!!!!!!بعد عمم از بیرون اومد مانتوشا که تازه خریده بود! انداخت رو آتیشا :(!!!!!!!! بیچاره مانتوش سوخت! :(
ولی بعدش همه چی آروم شد! :)
اون 2تا کتک خوردن من که کوچیک بودم نخوردم!
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

خيابون گردي من!

يه با ر خونه تنها بودم........ يعني بوديم با دختران اقوام......كه من تنها پسر جمع بودم.......نميدونم اوليامون كجا رفتن.......يه هو برق رفت.....!!! فيلم ترسناك(ترسناك براي اون سنمون) ديده بوديم كه رو ح ميومد و يار و رو تيكه تيكه ميكرد......منم بيش از همشون ترسيدم به روي خودم نيوردم......بعد اونا گفتن پاشو يه كاري بكن.......گفتي كاري نميتونم بكنم.....گفتن مثلا تو مرد مايي (!) :)) :)) منم اون موقع جو گير شدم...... با هزار بدبختي پول ور داشتيم و گفتم پاشين بياين بريم بيرون....در خونرم قفل كردم زديم بيرون.....حالا كجا بريم؟؟؟ منم مغز متفكر!! گفتم اينقدر ميريم تا به نور برسيم.........

به نور رسيديم گفتيم بريم اونجا بعد فلان جا.........اخرش ديديم ساعت 11 شده.......ما سه ساعته بيرونيم...........بعد يه تاكسي گرفتيم(سكتش داديم) هر كي يه تيكه ادرس خونشونو تعريف كرد كه اخر خونه ي مادربزرگمون رو با توصيف هاي ما فهميد تو كدوم منطقس.......بعد م كه اوليا كلمونو فرت كردند ;D
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از killer_m :
خيابون گردي من!

يه با ر خونه تنها بودم........ يعني بوديم با دختران اقوام......كه من تنها پسر جمع بودم.......نميدونم اوليامون كجا رفتن.......يه هو برق رفت.....!!! فيلم ترسناك(ترسناك براي اون سنمون) ديده بوديم كه رو ح ميومد و يار و رو تيكه تيكه ميكرد......منم بيش از همشون ترسيدم به روي خودم نيوردم......بعد اونا گفتن پاشو يه كاري بكن.......گفتي كاري نميتونم بكنم.....گفتن مثلا تو مرد مايي (!) :)) :)) منم اون موقع جو گير شدم...... با هزار بدبختي پول ور داشتيم و گفتم پاشين بياين بريم بيرون....در خونرم قفل كردم زديم بيرون.....حالا كجا بريم؟؟؟ منم مغز متفكر!! گفتم اينقدر ميريم تا به نور برسيم.........

به نور رسيديم گفتيم بريم اونجا بعد فلان جا.........اخرش ديديم ساعت 11 شده.......ما سه ساعته بيرونيم...........بعد يه تاكسي گرفتيم(سكتش داديم) هر كي يه تيكه ادرس خونشونو تعريف كرد كه اخر خونه ي مادربزرگمون رو با توصيف هاي ما فهميد تو كدوم منطقس.......بعد م كه اوليا كلمونو فرت كردند ;D
از همون کودکی نابغه بودیااااااا
:)) :)) :))
 
  • لایک
امتیازات: WORM
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از killer_m :
اووووووه........اينقدر از اين شگوفايي استعداد ام تو بچگيام داستان دارم
اصلا تعریف نکن که یه وقت چشمت میزنن.
 
  • لایک
امتیازات: WORM
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از mohammadreza128 :
چجوری دلتون اومد من چند سال پیش یه جوجه داشتم وقتی مرد تو باغچه خونه بابا بزگم خاکش کردم تازه براش مراسم گرفتم
سنگ قبرم گذاشتم

خوبه ... حیاط خونه مامان بزرگ من شده قبرستان حیوانات! هر جور جانداری بگی توش هست ... از ماهی های سفره هفت سین بگیر تا جوجه و پرنده و ...

یه بار خواستیم یه کبوتر رو دفن کنیم ... یهو وسط کار دیدیم اینجا قبر یه جوجه بوده!
واسه همین تصمیم گرفتیم سنگ قبر هم نصب کنیم که یه وقت نبش قبر نشه!
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از shershere :
خوبه ... حیاط خونه مامان بزرگ من شده قبرستان حیوانات! هر جور جانداری بگی توش هست ... از ماهی های سفره هفت سین بگیر تا جوجه و پرنده و ...

یه بار خواستیم یه کبوتر رو دفن کنیم ... یهو وسط کار دیدیم اینجا قبر یه جوجه بوده!
واسه همین تصمیم گرفتیم سنگ قبر هم نصب کنیم که یه وقت نبش قبر نشه!
من هر وقت حیوونام می میرن اول تشریحشون می کنم بعد خاکشون می کنم.مامانم هم همیشه دعوام می کنند
 
  • لایک
امتیازات: WORM
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از shershere :
خوبه ... حیاط خونه مامان بزرگ من شده قبرستان حیوانات! هر جور جانداری بگی توش هست ... از ماهی های سفره هفت سین بگیر تا جوجه و پرنده و ...

یه بار خواستیم یه کبوتر رو دفن کنیم ... یهو وسط کار دیدیم اینجا قبر یه جوجه بوده!
واسه همین تصمیم گرفتیم سنگ قبر هم نصب کنیم که یه وقت نبش قبر نشه!
هنوزم وقتی میرم خونه بابا بزرگم فاتحه میخونم براش سنگ قبرش خیلی خوشکله
 
  • لایک
امتیازات: WORM
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یه بار این خانومه که تو مدرسه بوفه رو میچرخونه سرش شلوغ بود
به منو دوستم گفت بیاین به جای من وایسین بفروشین B-)
سال دوم راهنمایی بودم
بعد یادش رفت قیمتارو بهمون بگه
ما هم یه عالمه چیز فروختیم قیمتارم از خودمون میگفتیم ;D
مثلا رانی 250 تومن بود 150 میفروختیم :))
شکلات 50 تومنی رو مفت میدادیم :))
اخرشم یه عالمه خوراکی جم کردیم تو جیبمون گذاشتیم :-[
خانومه که اومد یه عالمه تشکر کرد ما هم گفتیم خواهش میکنم >)





یه بار دیگه هم تو درس اجتماعی (بانک ها) بچه ها روزنامه دیواری درست کرده بودن روش اسکناس الکی چسبونده بودن
ما کندیم این اسکناسارو ;D
رفتیم دمه بوفه یه عالمه چیز گفتیم اورد واسمون پولارو دادیمو فرار کردیم >) :))





یه بار دیگه رفتیم گفتیم خانوم ... چرا رد بول و هایپ نمیارین؟
گفت هرچی میخواین رو کاغذ بنویسین من سواد ندارم میدم به اقای ... بخره واستون :))
ما هم یه کاغذ پر کردیم از نوشیدنی های الکلی به شرح زیر: :-[
ویسکی - ابجو - ودکا - هنسی - بلک اند وایت -.... :)) :))
دادیم بهش
فرداش گفت رفتم سوپر از اینا نداشت ;D :))
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

خــدا شـانس بده ! مــا از كنــار يكي از اين جــريانا گــذري رد شيم گورمــون كندس !

من فقط يادمه موهــاي پسر دبيــر فيزيكــمو مي كشيدم !
 
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از killer_m :
خيابون گردي من!

يه با ر خونه تنها بودم........ يعني بوديم با دختران اقوام......كه من تنها پسر جمع بودم.......نميدونم اوليامون كجا رفتن.......يه هو برق رفت.....!!! فيلم ترسناك(ترسناك براي اون سنمون) ديده بوديم كه رو ح ميومد و يار و رو تيكه تيكه ميكرد......منم بيش از همشون ترسيدم به روي خودم نيوردم......بعد اونا گفتن پاشو يه كاري بكن.......گفتي كاري نميتونم بكنم.....گفتن مثلا تو مرد مايي (!) :)) :)) منم اون موقع جو گير شدم...... با هزار بدبختي پول ور داشتيم و گفتم پاشين بياين بريم بيرون....در خونرم قفل كردم زديم بيرون.....حالا كجا بريم؟؟؟ منم مغز متفكر!! گفتم اينقدر ميريم تا به نور برسيم.........

به نور رسيديم گفتيم بريم اونجا بعد فلان جا.........اخرش ديديم ساعت 11 شده.......ما سه ساعته بيرونيم...........بعد يه تاكسي گرفتيم(سكتش داديم) هر كي يه تيكه ادرس خونشونو تعريف كرد كه اخر خونه ي مادربزرگمون رو با توصيف هاي ما فهميد تو كدوم منطقس.......بعد م كه اوليا كلمونو فرت كردند ;D
چند سالت بود؟
 
  • لایک
امتیازات: WORM
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

من یه بار داشتم با پسر عموم مسابقه میدادم با دهن رفتم تو لبه اپن!!
یه بار دیگه زنجیر سگمونو که دبرمنم بود شل بستم به درخت بعد پسر عموم اومد بیرون زبون درازی کرد به سگم!
سگه هم قاط زد زنجیرش پاره شد افتاد دنبال پسر عموم!!
 
Back
بالا