گند های دوران كودكی

Parpari

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
610
امتیاز
756
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اهواز
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از Captain. Pisko :
4 سالم بود فکر کنم
رفتم تو اتاق خالم
یک کرمی دیدم رو میزش
خیلی جعبه کرمه خوشگل بود
بعد منم از چیزای خوشرنگ خوشم میومد
کرم رو ورداشتم ....
و...
عصر خالم برگشت تو اتاقش
چنان جیغی کشید که همسایه بغلی از ترس اومد ببینه چی شده
نگو یک بچه احمق(من) کل کرم هارو مالیده به دیوار های اتاق

تازه بقیه کرم هارو هم داشتم میخوردم که دیگه با شنیدن اون جیغ بنفش بیخیال شدم

کرماش اینقدر خوشمزه بود :D
منظورت kerem هست دیگه؟!؟!! :D
آخه من اول kerm خوندم :-[
 

HHH

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,765
امتیاز
5,480
نام مرکز سمپاد
مدرسه
شهر
کرج
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

آره باباkerem
به مرگ خودم من kerm نمیخورم :))

ولی همین الان یک گند دیگمو یادم اومدم
یکسری مامانم اومدم بالا سرم دید ساکت نشستم هیچی نمیگم
فهمید یک کاسه ای زیر نیم کاسس

اومد جلو دید دارم مورچه ورمیدارم از رو زمین میخورم
وااااااای خدا یا چه افتضاحی بود {-8
 

punez

کاربر فعال
ارسال‌ها
31
امتیاز
11
نام مرکز سمپاد
شهید فرزانگان 2 تهران ...!!!
شهر
تهران
دانشگاه
علوم تحقیقات
رشته دانشگاه
دامپزشکی
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از باران! :
معلم اجتماعیمون خیلی داغون وپیر بود یه تیک هم داشت!!!عادت داشت دستاشو در جهت محور xها حرکت بده!خلاصه شده بود سوژه من!
یه بار سر کلاس اداش رو در اوردم وبا بغل دستیم خندیم یه نگاه که بالا انداختم دیدم داره مارو می بینه!همون موقع هم یه -نازنین بارم کرد اجتماعیم رو هم داد19.5!!!! :)) :)) :))

یه بار یکی از دوستهام با همکاری ما!چندتا پونز گذاشت رو صندلی معلممون!... :)) :)) :))
وای.... چقدر خندیدیم ...... یادش بخیر .....!!!!!!! :-< :-< :-< :)) :))


عید بود و مامان بابام بیرون ....... یادم افتاد غذای ماهی عید رو ندادیم ... ماهیه از سال قبلش تا اون موقع زنده مونده بود ... به کله‌ام زد بهش غذا بدم که هر چی گشتم غذاشو پیدا نکردم .... یه دفعه چشمم افتاد به یه جعبه که توش یه عالمه پودر سفید بود ... فک کردم خودشه و دادم ماهیه نوش جان کرد ... یه دفعه دیدم از دهنش کف میاد بیرون و هی وول می‌خوره ..... تازه اون موقع بود که فهمیدم ......{...}:D
 

alizad

کاربر فعال
ارسال‌ها
63
امتیاز
19
نام مرکز سمپاد
شهیدحقانی
شهر
بندرعباس
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

فکر کنم 3 ساله بودم که یه روز به مامانم گفتم برم بستنی بخرم ؟ مامانم هم فکر میکرد همینطوری دارم این حرف ها رو میزنم
بهم گفت اره برو
ای دل غافل ما هم رفتیم از خونه بیرون که مامانم می شنوه تو خیابون صدای بوق و سروصداس میاد بیرون می بینه
بلههههههههههههههه
من وسط خیابون ایستاده بودم تکون هم نمیخوردم
راننده ها دادشون در اومده بود :)) :)) :))
 

معین جیگر

کاربر فعال
ارسال‌ها
37
امتیاز
37
نام مرکز سمپاد
مدرسه عادی میرم! سمپادی نیستم:))
شهر
زیرگنبد کبود!
مدال المپیاد
بیکارم؟
دانشگاه
هرده کوره ای که شد شد!
رشته دانشگاه
تا چی بتونیم بزنیم:دی
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

1 سالم بوده میرم موتورمو ور میدارم میرم تو کوچه بعده 5 ساعت اشغالیه محل پیدام میکنه :D :)) :)) :)) :))
 

محمد!

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
402
امتیاز
213
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی1 تهران
دانشگاه
شريف
رشته دانشگاه
مهندسي صنايع
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

این خاطره اخیرا اتفاق افتاده
منم یه بار ماشین خواهرمو میپیچونم و از شانس بدم ماشینو میمالونم به یه ماشین دیگه ای که پارک کرده بود!
میام خونه خواهرم نمیفهمه و بعد با ماشینش میره بیرون
وقتی میاد خونه بغل در رو که نگاه میکنه میبینه داغونه!
کلی که فکر میکنه به این نتیجه میرسه که حواسش نبوده ماشینو جای بدی پارک کرده و یه ماشین دیگه هم مالوندش!
من هم کلی ذوق کردم! :)) :)) :D
 

!!...me

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
411
امتیاز
568
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۲ تهران
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر-نرم افزار
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

من و داداشم ( من 4 سالم بود ... اون 7 سال !!) ...ظهرا که مامان ، بابام میخوابیدن بیکار بودیم !!...
تصمیم گرفتیم مردم آزاری کنیم ...
میرفتیم لیوان پلاستیکیمونو آب میکردیم ( مامانم در آشپزخونه رو قفل میکرد! :D نمیتونستیم چیز بهتری ور داریم ! این لیوانا هم همیشه تو کیف مون بود !)
بعد توری اتاق داداشمو سوراخ میکردیم و آب میریختیم تو سر ملت !! :))
اولش حرفه ای نبودیم !! بعدش کم کم پیشرفت کردیـــم ! :D...
تازه ! فکر همه جارو کرده بودیم ... آیفون رو کج میذاشتیم تا اگه کسی بفهمه و بخواد زنگ بزنه نتونه ! (<
بعدش متاسفانه مامانو بابا با چشای گرد شده فهمیدن ! و توری رو که سوراخ کرده بودیم عوض کردن و یه نوع مقاوم تر سفارش دادن ! :D
 

jernolia

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
122
امتیاز
33
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1مشهد
شهر
مشهد
مدال المپیاد
یک عالمه مقام اوردم
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

8-9 ساله بودم که رفته بودم خونه مادربزرگم.من و دختر عمه هامو و دخترعمو هام خونه تنها بودیم و مامانم ایناهم رفته بودن بیرون.خلاصه ما هی داشتیم فکر میکردیم چی کار کنیم ازبیکاری دربیایم منم پیشنهاد دادم بریم رو دیوارهای حیاط نقاشی کنیم و همه پذیرفتن.چشمتون روز بد نبینه بارنگ روغن شروع کردیم رو دیوارهای سفید نقاشی کشیدن.وقتی نقاشی کشیدن اونا تموم شد من هنوز درعالم خودم بودمو داشتم نقاشی میکردم که یهو در باز شد و مادربزرگم اومد تو وقتی دیوارو دید بنده خدا وحشت کرد یه ان :-ss. وهمه شروع کردن به دعوا کردن من هرچی گفتم بابا به خدا من تنهایی اینارو نکشیدم باور نکردن.اون نامردا هم(دختر عمهودختر عموهام)هیچی نگفتن (<. ای روزگار یه سطل رنگ سفید -آب- دستمال-قلمو به من دادنو گفتن باید دیوارو مثل روز اولش کنی ای خدا تا ساعت 12 شب داشتم رنگ میکردم و اون نامردا از پشت پنجره بهم میخندیدن :( :( :( :( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :)) :)) :)) :)) :))
منم پشت دستمو داغ کردم که دیگه نبوغمو اینطوری بروز ندم(اخه هیچ کدومشون به خاطر نقاشی های قشنگم ازم تشکر نکردن. :( :()
همین کارو میکنن بچه نبوغش ازبین میره دیگه!!!!!!!!!!!!!!
 

blackparastoo

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
106
امتیاز
190
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

من دوسال و نیمَم بود که داییم عروسی کرد و اینا !
تو همون مراسم عروسیشون ، وختی سر سفره ی عقد بودن و خانواده ها یکی یکی میرفتن با عروس و داماد عکس بندازن ، نوبت ما شد و منم که به زور یه جا نگهم داشته بودن ، تلپی خوردم به این آینه ای که وسط سفره‌س و آینه افتاد شیکس ! :))
مامانم هم عصــــبی ! منو از اون اتاقه پرت کرد بیرون ، بغل عمه‌م ! :D
بعد ظاهراً فرداش که رفتن پول آینه رو حساب کنن ، صاحب سالن گفته که باید برید عیــــن همون آینه رو بگیرین بیارین ! :-\
خلاصه یه جوری سر و تهشو با پول هم آوردن و همه چی ختم به خیر شد ! :D

نتیجه ی اخلاقی :
شبا ساعت نُه برین مسواک بزنین و بخوابین .
میوه نخور نشسته ، رویش مگس نشسته ، اول بشور با دقت ، بعداً بخور با لذت !

:-" :D
 

goooogooooli

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
476
امتیاز
557
نام مرکز سمپاد
فرزانگان تهران!
شهر
تهران
مدال المپیاد
زیست.........................دوستان می گن برو شیمی ولی من از شیمی بدم میاد!
رشته دانشگاه
دندان پزشكي
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

چند روز پیش!رفته بودم شهربازی :D
یه وسیله دیدم بدجوری چشمامو گرفت :P
رفتم سریع بلیط گرفتم وسوار شدم! :D وسیله 4نفری بود ولی بقیه می ترسیدن سوار شن من رفتم فقط :D شجاعتم هم گل کرده بود :-"
رفتم سوار شدم :D نامرد از پشت چرخوند 4یا 5 بار پشت سرهم با سرعت نور به صورت ملغی منو چرخوند :D چشمتون روز بد نبینه!هرچی جیغ بود نثارشون کردم :D اخرش منو اوردن پایین :D (;
دستام یخ زده بود :D

در زمان طفولیت هم گویا بابای بی چاره م رو مجبور می کردم برقص :D اهنگ می خوندم اون بی چاره هم باید می رقصید :D
یا مثلا برای اینکه درس بخونم بابام رو مجبور می کردم وسط هال(بین کلی ظرف کریستالی) :D با توپ کشی باهام والیبال بازی کنه :D گویا اسم تیمهامون هم تیم مرغابی ها واردکها بود :)) :D
 

3ggerman

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,718
امتیاز
1,411
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
المپیاد ریاضی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

الان بابامو دیدم یاد یه گندی افتادم!
بچه بودم! بابام خواب بود! یه نگا بش انداختم دیدم چه قد زشته!!! :D ( پدرجان مرا حلال بنما! :D )
با عقل نصفه نیمم این چیز میزا مامانمو ( :D ) برداشتم صورت پدر گرامو رنگی کردم حسابی! سرش گل سر زدم و ... اما! ناخوناش! لاک قرمز :-"
از قضا بعد از خواب ناز باس میرفت سرکار / استون هم نداشتیم در خانه! :D اول با قند تلاش کردن! نشده ===> خودش رفته داروخونه :-"
خیلی خر بودم!
 

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ ...

ماله شادی رو خوندم یاده یه چیزی افتادم

کوچولو که بودم بابام داشته TV نگاه میکرده
منم شونه ور میدارم موهای بابامو شونه میکنم
بعدشم شونهه تو موهای بابام میمونه(از این شونه کوچولوا)
بابامم میره بیرون یه عالمه میچرخه :D
بعدش که میاد خونه مامانم بهش میگه
تا چند وقت بیرون نمیرفته
 

dr.eniac

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,641
امتیاز
7,852
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
دانشگاه
علوم‌پزشکی مازندران
رشته دانشگاه
دندان‌پزشکی
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

خواهر كوچولوم تازه ياد گرفته بود بشينه منم 5-6 ساله بودم .
مامانم تو آشپزخونه بود منم تو اتاق بچه
انگشت شصت خواهرمو ميگرفتم ميكشيدم سمت بالا طفلك چپه ميشد :D بعد ميدويدم به مامانم ميگفتم بدو بيا كه بچه چپه شد {-8
مامانم ميومد نازش ميكرد بوسش ميكرد بعد كه ساكت شد ميرفت توي آشپزخونه
منم دوسه بار اون كارو تكرار كردم :D
مامانم هر بار ميومد بچه رو ساكت ميكرد
بار بعدي كه اين كارو كردم تا برگدم بدوم سمت آشپزخونه يهو خوردم به مامانم :D
بقيشو خودتون حدس بزنين........ #-o :-"

ولي خدايي خيلي باحال بود ميفتاد ميگفت تلپ :P :D
 

Milad96

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
158
امتیاز
6,685
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 3
شهر
تهران
دانشگاه
صنعتي شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر-نرم افزار
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

من 4 سالم بود رفتیم خونه مامان بزرگم اینا.هر از گاهی گربه های کوچه میومدند اونجا.مامان بزرگم اینا هم بهشون استخون غذایی یا چه میدونم دنبه گوشت از این چیزا بهشون میدادند.
یه دفه ما که اونجا بودیم گربه ها اومده بودند.بعدش اونجا یه در شیشه ای بود که به صورت افقی(در های چینی ها رو دیدی ولی شیشه ایش)باز بسته میشد.بعدش بابابزرگم رفتش بهشون غذا بده منم پشتش رفتم و در شیشه ای رو بستم.بعدش گربه ها که بابابزرگم رو دیدند ذوق کردند و پریدند جلو تر.آقا من ترسیدم یهو!فک کردم میخوان بیان چنگ بندازند به من.برگشتم دودیدم حالا شما فکر میکنید چی جلویه منه؟درست میگید در شیشه ای!!!!!!!!!!من دودیم بعدش اصلا" حواسم نبود که در شیشه ای جلومه!چون شیشه اش تمیز بود و معلوم نمیشد که الان بسته است.رفتم و خوردم به شیشه بعدش شیکوندمش از اون ور اومدم بیرون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! :O :O :O :O بعدش فکر میکنید اثر این فاجعه فجیع چی بود؟دستم قطع شده؟پام قطع شده؟اعصابم قطع شده؟نه!فقط 6 تا بخیه روی پام خورد! :O یعنی قاعدتا" الان میلادی اینجا نباید پست میداد اگه خدا کمکم نمیکرد.چون من(اون موقع=بچه 4 ساله)شیشه رو شکوندم(نه با پا!با کل هیکلم.) و اومدم بیرون و فقط پام 6 تا بخیه خورد!!!بعدشم که پشتم رو نیگا کردم دیدم شیشه مثل گیوتین شکسته شده بود.یعنی واقعا" خدا بهم رحم کرد!

پ.ن اگه فکر میکنید دروغ میگم باید بگم که گرفتن امتیاز یه پست اینقدر ارزش نداره که به خاطرش دروغ بگم.

راستی این گند من مثل گند های بقیه نیست.چون من بیشتر به اعصاب بقیه گند زدم تا به خودم. :D
 

samin159

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
91
امتیاز
134
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 شیراز
شهر
sh!r@z
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

سلام به همه:
یه بار مت شستم رو گذاشتم رو جای لامپ چراغ خواب اتاقم بعد زدمش تو برق تا خودم جای چراغ روشن شم...خودتون دیگه بقیشو بخونین... :D
روزگاری داشتیما...
 

rezvan

کاربر فعال
ارسال‌ها
36
امتیاز
15
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
مدال المپیاد
فیزیک.شیمی.زیست.عربی.ریاضی.ادبی.همگی...
رشته دانشگاه
مهندسی آبیاری گیاهان دریایی
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

بچه که بودم
حدودا 4-5 سالم بود
یه روز رفته بودیم خونه یکی...
از این کارتهای i love you بود اون موقع وا میکردیش آهنگ عشقولانه میزد!...نمی دونم الانم هست یا نه :-? در هر صورت ...پسر خانواده واسه عشقشون از اونا خریده بودن ...(البته پدر و مادره از وجود این خانوم عشقه خبر نداشتنا :D ) بعد منم باهاش رفتم تو اتاقش گفتم اون چیه؟ گفت یه چیز خوشکل...گفتم چی کار میکنه؟گفت آهنگ میزنه...داد دستم که ببینمش...گفتم مال توه؟گفت نه!گفتم مال کیه؟گفت فلانی!گفتم فلانی کیه؟گفت فلانی فلانیه دیگه... :-?خلاصه به عقیده خودش خرمون کرد...منم که نفهمیدم :D
نه خو خداییش نفهمیدم! :D رفتم تو پذیرایی ...وایسادم ،بلند گفتم مامان فلانی کیه؟گفت چی؟ :O (آخرشم نفهمیدم قضیه چی بود که مامانم متعجب شد؟! :-? )به هرحال...
صاب خونه گفت این اسمو از کی شنیدی خاله؟گفتم فلانی(این فلانی پسر خونوادست)...
بعدشم شروع کردم کل دیالوگا رو تعریف کردن...
اون وقت نمیدونید تو خونه چه زلزله ای شد؟ :D
ولی آخرش به هم رسیدن P:>
 

Blest Girl

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
262
امتیاز
2,202
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1391
رشته دانشگاه
هوش مصنوعی و رباتیک
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

من بچه بودم شدیدا به ترشی و قره قروتو الوچه و اینا علاقه داشتم(الان هم همین طوری ام)،همیشه هم هر چی میدیدم توهم میزدم که یکی از ایناس میخوردم!!!!
یه دفعه رفته بودیم حنا بندون(حنا بندون دختر همسایه مون بود،یادش بخیر)-اون موقع من 3-4 سالم بود-بعد اینا حنا اوردن طبق رسم.من و دوستم هم که چند ماه ازم بزرگتر بود کنار هم بودیم،دو تامون هم فکر کردیم که قرقروتو الوچه و این چیزاس!!!!بنابراین صبرو جایز ندونستیم!!! و شروع کردیم خوردن،اه....انقدر تلخ بود که ما دو تا دهنمون رو شستیمو اب خوردیم باز هم مزش تو دهنمون بود،دیگه تقریبا گریه ام گرفته بود...
تا اخر مراسم حالمون بد بود....
 

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یکیش این بود که داشتم با کبریت بازی میکردم از دستم افتاد فرار کردم نصف باغ بابابزرگم سوخت. :(
 

معین جیگر

کاربر فعال
ارسال‌ها
37
امتیاز
37
نام مرکز سمپاد
مدرسه عادی میرم! سمپادی نیستم:))
شهر
زیرگنبد کبود!
مدال المپیاد
بیکارم؟
دانشگاه
هرده کوره ای که شد شد!
رشته دانشگاه
تا چی بتونیم بزنیم:دی
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

برف که اومد افتادم یاده این ماجرا:
یه بار بچه بودم5 سالم بوده تخس! (درسته؟) بعد میپرم تو خیابون از رو زمین برف بر میدارم گلوله می کنم پرتاپ میکنم هوا بعد میخوره تو سر یه خانومی (< (< :D (< (<
حقش بوده (< (< :D
 
بالا