گند های دوران كودكی

lovely_mahsa

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
141
امتیاز
529
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان مشهد
شهر
مشهد
پاسخ : گند های دوران كودكی

دختر خالم یه جوجه داشت که خیلی خیلی دوسش داش یه روز که رفته بودم خونشون افتادم دنبال اون جوجه ی بد بخت میگفتم جوجو واستا میخوام بوست کنم جوجو واستا که ناگهان واستاد و زیر پام له شد و بنده خدا به دیار باقی شتافت هنوزم صدای له شدن دل و رودش تو گوشمه عذاب وجدان دارم طفلک دختر خالم انقد گریه کرد......
 

elahe17

کاربر فعال
ارسال‌ها
50
امتیاز
91
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهر خودمون:-"
پاسخ : گند های دوران كودكی

من بچه که بودم با داداشم و پسر عموم میرفتیم در باک بنزین ماشین عمومو باز میکردیم و کبریت روشن میکردیم و مینداختیم توش،بعد کبریت که خاموش میشد غش غش میخندیدیم =)) =)) =)) یه بار عمم اومد کارمونو دید نزدیک بود از حال بره :))
 

MHD.H

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
789
امتیاز
1,069
نام مرکز سمپاد
علامـه حلـی
شهر
تهران
مدال المپیاد
كامپيوتر ، فيزيك (در حال مطالعه)
دانشگاه
ایشالله صنعتى شریف
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : گند های دوران كودكی

من بچه بودم یه حلقه بدلی خریدم بعدش جعبه ی حلقه مامانمو پیچوندم و حلقه رو گذاشتم توش و بردم به خواهر زنداییم گفتم : با من ازدواج میکنی ؟ قول میدم خوشبختت کنم
اونم گفت :آره عزیزم

فوقع ما وقع :-"
 

melika.m.r

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
540
امتیاز
1,889
نام مرکز سمپاد
دبیــرســتانِ فرزانگانِ یک
شهر
تــــهران!
دانشگاه
خدا بخواد ، تهران .
پاسخ : گند های دوران كودكی

باو من که بچه بودم ( 5 ـُم دبستان ! :-" ) رفته بودیم تبریز ، خونه یِ یکی از فامیل ـا . بعد شب که شد ، ما بچه ها پاشدیم که بریم بگردیم اون دور ُ بر خیرِ سرمون. رفتیم رو پشتِ بومِ خونه یِ همسایه ها . بعد نگو این مدلِ خونه هایِ اینا ، ایجوریِ که یه خونه ـس ، بعد حیاطِ بقلی ، بعد دوباره خونه . خلاصه ! ما پاشدیم رفتیم بالا پشتِ بوم ُ شروع کردیم به دویدن ازین ور به اون ور. بعد من نمی دونستم مدلِ خونه هایِ اینا رو ، مثِ تامُ جری دویدم دویدم دویدم یهو دیدم رسیدم به یه جایی که زیرِ پام خالیِ ُ تاریک . ینی با صورت پرت شدم پایین ـااا! اگه دستم ُ نگرفته بودم جلو صورتم ، قشنگ آسفالت می شدم ! آقا ما افتادیم تو حیاطِ خونه بقلی. بعد حالا از یه طرف دست ُ پام درد می کردن ، از یه طرف ـم حس می کردم افتادم تو یه جایی که دیگه راهِ برگشت نداره ! ( بچه بودم خُ ! :-" ) حالا اهالیِ اون خونه ـه که من افتادم تو حیاط ـش اومدن بیرون به حالتِ :O که این چیه از آسمون افتاده تو خونه یِ ما ؛ منم جیغ ُ داد که ماماااااان ! بیا من ُ ببـــــــر! :(( :(( اصن یه وضعی ! :-" دستم که تا 2هفته پُکیده بود ، پاهام ـم کلا" زیاد یارایِ حرکت نمی داد ن! :-" خُ به هر حال 2طبقه خونه رو به صورتِ ناگهانی افتاده بودم پایین ، بیچاره اعضایِ بدنم تو شُک بودن تا چند وقت ! :D از اون موقع هروقت فامیل ـا منُ می بینن ، می گن ملیکا می یای بریم رو پشتِ بوم بازی کنیم !؟ ;;) :)) منم کلا" به حالتِ L-:+ :-"+ :-[ در میام ! :D
 

bahar.b.e

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
94
امتیاز
299
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
دانشگاه
در آینده بهتون میگم.
رشته دانشگاه
این نیزبه آینده واگذار میشه
پاسخ : گند های دوران كودكی

تو خونه ی ما برای این که برین تو پارکینگ و جای انباری ها باید از یه سراشیبی برین پایین.

من بچه بودم و تازه اومده بودیم اینجا. بعد همه با سوار دو چرخه از اون سراشیبیه می رفتن پایین. منم گفتم حتما راحته دیگه. سوار سه چرخه (همون سنگینه که نشد از بالکن پرتش کنم) از سراشیبی رفتم پایین.
یه ماشینم جلوی سراشیبی پارک بود. منم حواسم نبود که باید بپیچم. :-" :-" مستقیم رفتم زیر ماشین گیر کردم. آخرش خالم (همونی که پاسخ نامشو داغون کردم) اومد به دادم رسید.
 

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
گندهای دوران کودکی

کوچکول بودم تو رورواک و اینا
بعد حسین و من تو حیاط بودیم
حسین رورواک منو هول میداده
یهو چرخش گیر میکنه من چپه میشم
حسینم بدو بدو میره تو خونه تو اتاقش
من تو حیاط دماغ بر زمین چسبیده گریه میکردم و اینا
مامانم میاد می بینتم
بغلم میکنه، حسین میاد میگه مامان آجی چش شده؟چرا دماغش زخمه؟:گریه
مامانم :هیچی افتاده
حسین: مامان مواظبه آجیم باش
من: گریه کنان(حسینه پددسگ)




ها ها یادم اومد
من عاشقه صدای جوجه بودم
ی ضبط گنده خریده بودیم
باندای گنده و اینا
بعد حسین و مسعود میگفتن سارا سارا از تو باند صدا جوجه میاد
من گوشمو میچسبوندم به باند اونا ی آهنگو با صدای بلند پلی میکردن
:((




وااای ی بار گفتن
سارا اگه با سرعت بدوئی طرف دیوار ازش رد میشی
منم خر
بدو بدو طرف دیوار چسبیدم به دیوار
بعد گفتن نه باید سریعتر بدوئی:-(
باز دوباره چسبیدم=((
 

mh.darya

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
597
امتیاز
3,794
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب
شهر
تهران
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
مهندسی معدن
پاسخ : گند های دوران كودكی

3-4سالم بوده که دایی مامانم ازدواج میکنه،دفعه اولی که مامان بزرگم اونا رو با کل فک و فامیل پاگشا میکنه از پنجره اویزون شده بودم و به مهمونا خوش امد گفتم:
-سلام سلام کثافتا!!!!! :D
-خونواده: X_X :-ss X_X
-مهسا: :D :D :D
-مامان دختره:خب مهسا س دیگه!!!!
(از اون بچگی هم...! :D)
 

atousa.a

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
153
امتیاز
3,063
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ری
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : گند های دوران كودكی


به نقل از mh.darya :
3-4سالم بوده که دایی مامانم ازدواج میکنه،دفعه اولی که مامان بزرگم اونا رو با کل فک و فامیل پاگشا میکنه از پنجره اویزون شده بودم و به مهمونا خوش امد گفتم:
-سلام سلام کثافتا!!!!! :D
-خونواده: X_X :-ss X_X
-مهسا: :D :D :D
-مامان دختره:خب مهسا س دیگه!!!!
(از اون بچگی هم...! :D)

آفرین مهسا خانم..
همین طوری پیش بری موفق میشی.. :D :D
 

Elnaz.gh

دختر پرتقالی
ارسال‌ها
121
امتیاز
659
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
كرج
پاسخ : گند های دوران كودكی

گند خاصي نزدم :D
فقط ديواراي خونمون با نقاشي هاي من زيبا شده بود ;;)من كلا علاقه و اعتقادي به كاغذ نداشتم و همه ي نقاشيام رويه ديوار بود يادمه يه بار يه چيزي كشيدم بعد رنگش كردم :-" خيلي خوشگل شد :D
يه بارم نوشته بودم الناز با"ز"برعكس(از چپ به راست) :>بنده كلا بچه بودم نميتونستم الناز رو درست بنويسم :D
 

شقایق س.

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
5,954
نام مرکز سمپاد
فرزانگان - فرزانگان ناحیه یک
شهر
زابل - کرمان
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
فردوسي مشهد
رشته دانشگاه
مترجمي زبان فرانسه
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه روز گل دونای خونه عممو شکوندم :-"راحت
یه روز بلوز پسر عممو تو بازی پاره کردم :D
یه روز کاری کردم که یخچال و ماکروویو خونه ی عمم از بالا افتادن پایین :))
.
.
توجه کنین:من همه ی این کارا رو تو یه روز ، به تنهایی انجام دادم :D
کسی هم بهم نگفت بالا چشت ابروئه :P :>
 

mostafa.m

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
15
امتیاز
35
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی(1)
شهر
تهران
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه بار خونه مادر بزرگم(بچه بودم)تمام کفشای مهمونا رو پرت کردم پایین حتی کفش خودمو :D
 

L.E

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
980
امتیاز
6,736
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 ِ تهران
شهر
تهران
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه بار منو برده بودن پارک بعد رفته بودم بالای سرسره!

بعد یه خانومه رو صندلی نشسته بود داشت سیگار میکشید!

بعد من از اون بالا هوار می زدم:خانومه سیگار نکش مــــی مـــــیری!

ولم نمی کردم!

مامانمم از خجالت دیگه آفتاب پرست شده بود هی رنگ عوض میکرد!

منم اون بالا بودم دستش بهم نمیرسید خفم کنه! :D
 

elvator

مهمان
پاسخ : گند های دوران كودكی

من 9 سالم بود و جاهل بودم
هیچی حالیم نبود که
خام بودم
یه بار گوشیِ پسر عمم رو برداشتم یه شماره گرفتم و دیدم یه زنه برداشت ، هل شدم
نمیدونستم چی بگم
یهو گفتم :

خانوم با من ازدواج میکنی ؟

با این حالت --> ;;)

بعدشم خانومه مهربون بود قطع کرد و هیچی نگفت و من از این حالت " :-ss " به این حالت " #S-: " تغییر حالت دادم ;;)
 

backslash

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
114
امتیاز
552
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
شهر
قم
پاسخ : گند های دوران كودكی

1بار که سه سالم بود میخواستیم از خونه ی مامانجونمینا برگردیم منم که خونمون دو تا خیابون بیشتر اونطرف نبود و راهو بلد بودم(از بس رفته بودیم و برگشته بودیم)گفتم مامان من میرم خدافظ و کفشامو میپوشیدم
بعد بابام گفت باشه خدافظ که خوشحال شدم کلی
دویدم طرف خونه که از اونا زود تر برسم از یه خیابون بزرگ هم با دو رد شدم و رسیده بودم خونه دیگه حدودا سر کوچمون بودم که یهو دیدم بابام با موتور اومده دنبالم...بنده خدا رنگ به رخسار نداشت!شده بود عین گچ سفیده سفید
گفتم چی شده؟ گفت زهر مار نشوندم رو موتور برگشتیم خونه مامانجونم بعد با قیافه هایی عجیب و غریب مواجه شدم که تا حالا ندیده بودم
مامانجونم از بس ذکر کفته بود لباس خشک شده بود حدودا خلاصه داشتن سکته میکردن...و backslashکوچولوشون برگشت به خونه و قصه ی ما به خوبی به اخرش رسید
من یه کوچولوشو بیشتر یادم نیست ولی مامان بابام بعدا برام تعریف کرده بودن
 

backslash

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
114
امتیاز
552
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
شهر
قم
پاسخ : گند های دوران كودكی

اینم یه گند دیگس که داشتم میمردم حیفه نگم :D
5سالم بود که یه فشنگ رو گذاشته بودم تو دهنم (هنوز زده نشده بودو بابام از قبل نگهش داشته بود)باش بازی میکردم
که ی دفعه بابام یه چیزی گفت مردم از خنده داشتم میخندیدم که گلوله پرید تو گلوم سرخ سیاه بنفش کله پا ببخشید من همینجور داشتم رنگ عوض میکردم که بابام پاهامو گرفت بالا و کلم اومد پایینو مامانم میگفت ای وای بچم مرد تلف شد سقط شد از بین رفت خفه شد خلاصه هر چی از دهنش در اومد بارمون کرد
بعد همینجوری کله پا بودم که فشنگ رفت پایین تو شکمم یعنی رفت بالا :D
بعد بردنم بیمارستان گفتن عکس بگیره عملش کنیم در بیاریمش عکس رو که گرفتن دکتره گفت الحمدلله بد جور نرفته پایین بهش کره بدید بخوره بعدا خودش میاد بیرون :D
هر وقت میخندیدم عموم میگفت نخند گلوگه داغ میشه یهو از یه عضوی از بدنت شلیک میشه و ...
(;
 

bahar.b.e

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
94
امتیاز
299
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
دانشگاه
در آینده بهتون میگم.
رشته دانشگاه
این نیزبه آینده واگذار میشه
پاسخ : گند های دوران كودكی

این مال من نیست مال خواهرمه. بچه بود بعد خالم حقوق گرفته بود اومده بود خونه ی ما. حقوقشم گذاشته بود تو یه پاکت. پاکت رو هم گذاشته بود روی میز. بعد خواهر من رفته بود توش 2 تا تراول 50ی برداشته بود انداخته بود تو قلکش. کل خونواده بسیج شده بودن ای تراولا رو پیدا کنن. بعدا که دیگه همه ناامید شده بودن مامانم ازش پرسید که: سارا تو که تراولا رو برنداشتی؟ خواهرم گفته بود: چرا، من برداشتم. آخه ازینا تو قلکم نداشتم.
 

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : گند های دوران كودكی

خونه مادرجونم بودیم من ۴سالم بود
بچه های خالمم بودن
(هم سن و سالیم)
بعدش شب کناره هم رو زمین به ردیف خوابیدیم چارتایی
پسرخالم سابقه شب ادراری داش ،ما ۳تا نه ولی
صب شد بلند شدیم دیدیم همه رو همیم اتاقم بوی جیش میده
مادرجونم فهمید یکیمون جیش کرده نشست گف بچه ها بیاین ی بوس بکنمتون
ما رفتیم بغلش یکی یکی
دید نه همه بو جیش میدن فهمید اونی که جیش کرده رو همه جیشیده :D =))
بعد باید پیدا میشد فرده جیش کرده ،اصرار داشتن الکی که پیدا شه :سوت
بعد گفتن تو شلوارامون بو کنن هر کدوم بو جیش میده یعنی اون جیش کرده
یکی یکی میرفتن جلو کشه شلوارو میکشید مادرجونم بو میکرد
کشو ول میکرد
من آخری بودم
" من تو خودم جیش کرده بودما "
بعد رسید به من رفتم رو ویبره گفتم من برم دستشویی؟ :اس
مادرجونم فهمید گف برو حموم بدو بدو :))
بعد چون همه جیشی شده بودن ۴تایی رفتیم
"تر و خشک باهم میسوزن "
 

Masih-j

کاربر فعال
ارسال‌ها
66
امتیاز
382
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای 2
شهر
اصفهان
پاسخ : گند های دوران كودكی

کوچیک که بودم ما یه دونه از این شورلت قدیمی بزرگا داشتیم بعد می شد بین راننده و سرنشین یه نفر بشینه من هم همیشه اونجا می شستم . خلاصه یه بار وسط جاده بودیم من آدرنالین خونم زد بالا گرفتم فرمون را به صورت وحشتناکی پیچوندم :)) شانس آوردیم ماشین سنگین بود بابام تونست کنترلش کنه :D
------------------------------------------------------------
در یک جریان دیگه من داشتم تو حیاط دوچرخه سواری می کردم که دوباره این آدرنالین خونم زد بالا :D و از ته حیاط با سرعت به طرف باغچه رفتم ... این باغچه ما هم حالت پلکانی داشت شانس اوردم که به تیغ های این درخته گیر کردم با سر رفتم توگل های باغچه که کنارش سنگ بود :D
-----------------------------------------------------------
یه بار در دوران کودکی نزدیک تولدم بود بعد قرار بود اون روز بریم آرایشگاه موهامو کوتاه کنم .... از اونجا که من از بچگی شم اقتصادی داشتم یه قیچی برداشتم رفتم جلو آینه و موهامو کوتاه کردم یعنی گند زدم به موهام :D بعد هم خوشحال از اینکه حالا مامان و بابا تشویقم می کنن رفتم گفتم من موهامو خودم کوتاه کردم که نخوایم پول آرایشگاه بدیم :))
 

kasandan s

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
340
امتیاز
1,871
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
دانشگاه
پردیس فرهنگیان مشهد
رشته دانشگاه
علوم تربیتی
پاسخ : گند های دوران كودكی

یه بار وقتی که همه فک میکردن بزرگ شدم :Dمنوتنها وگذاشتن وخودشون رفتن خارج شهر منم گفتم بیام بشینم ولباسام رو اتو بکشم سیمشو زدم به پریز بهدنظرم عوض شدکه برم پیش دوستم ولی ...وقتی برگشتم جزدود چیزی دیده نمیشد..بدبختی اینه که دقیقا روهمون فرشی ذوب شده بود کهمامانم خیلی دوست داشت.. :-??بقیشم خودتون حدس بزنین دیگه :))
 

*M.M*

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
781
امتیاز
4,463
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : گند های دوران كودكی

بچه بودم کباب را خیلی دوس داشتم!!! :D

یکروز مهمون داشتیم غذا هم کباب بود...مامانم ظرفشو آورد گذاش وسط سفره بعد همه مردا توی حال بودن سفره تو پذیرایی و خانما هم تو آشپز خونه :-"

از موقعیت استفاده کردم رفتم وسط سفره نشستم به خوردن کبابا :D

حاالا همشو هم نخوردما از هر کدوم سر و تهش یک گاز زده بودم :D

مامانم که اومد منو دید پرید جلوم از رو سفره برم داش :>

منم که اینجوری: /m\

مامانم هم عصبانی شده بود مثه چی :-w

ولی اینقد حال داد که نگو :D
 
بالا