فکر میکنی چقد جرئت داری؟

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع sara .s
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

پارسال خیلی کارامیکردیم :
پنچرکردن ماشین معلما
اعتراض ک دویدن معلمادورمدرسه راب دنبال داشت(یادم نیست کدوم سال بود)
کندن تخته برای گذشتن وقت
خیلی یادم نیست فقط همینایادم بودی بارم قبل ازامتحان رفتیم بیرون بستنی بخریم ک ازشانس ب من هیچ ندیدن ب غیرازمن
 
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

من که خیلی جات دارم
سال اول دبیرستان رفته بودیم اردو تو راه بستنی با طعم طالبی بهمون دادن دوستم مال خودش رو هم داد به من ن دیگه طاقت نداشتم پرتش کردم از پنجره بیرون افتاد تو ماشین مردئه دیدیم یکی هی بوق میزنه نگو مرده شلوارش بستنی ای شده بود! ناظممون اومد دعوا منم انگار نه انگار که کار منه
 
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

مانتوی دوستمو آتیش زدم. خیلی حال داد. سوسک بالای بچه ها انداختم :))
 
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

انقدر که هر از چند گاهی کله خر صدام میکنن!
تو مدرسه که هیچی توی انواع دعواها و موزمار بازی ها و ... ها من و یه دوست گرامی شونه به شونه هم شرکت داشتیم!
توی تمام شورش هایی که برعلیه مسئولین مدرسه صورت میگیره در صف اول هستم و خوب سابقه ی دعوا به خصوص با ناظم ها و معلم های دینی و عربی جزو سوابق درخشانمه!
و بیرون از مدرسه میتونم بگم از حیوانات و حشرات و .... اصلا و ابدا نمیترسم!
و کلا پا به پای پسرا توی اکثر موارد پیش میرم!
 
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

يه بار كژسول گذاشتيم رو بخاري...............اوه اوه يه بويي كرد :-&......ولي عوضش كلي خنديديم :))
 
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

شخصا آدم خیلی محتاطی هستم. خیلی جدی ام، ولی از یه چیز خیلی می ترسم : سوسک.
دلیلش هم یه اتفاقیه توی بچیگیم...
وگرنه قورباغه بازی و دنبال جک و جونورها دویدن زیاد انجام دادیم.
یادم هم نمیاد به معلم های عزیزم توهین کرده باشم که بخوام جزو دل و جرات بدونمش...! :)
 
  • لایک
امتیازات: Shery
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

انگار جراتم یکم زیاده!!
در این حد که ی بار تو دفتر مدیر وقتی مدیر و ناظم و معلم جغرافی که بر علیه ش شورش کردیم و امتحانش رو ندادیم بودن بعد گفته بودن دو نفر رو از بین خودمون انتخاب کنیم برن باهاشون صحبت کنن،بعد یکی از اون دو نفر من انتخاب شدم!!
بعد درحالی که 3 تاشون بحث رو کشیدن سمت اخلاقیات و اینکه ماها امسال ادب نداریم و اینا،
وقتی معلم جغرافی میگه(خطاب به مدیر):خانم فلانی اینم بگم که این مملکت به اندازه کافی دکتر و مهندس بی ادب داره دیگه به بی ادب تر از اونا احتیاجی نداره...
مدیره میگه:بله درسته.اصلا دلیلی نداره که اینا همشون دکتر یا مهندس بشن که...
من و آتوسا که تو دفتر بودیم: :| :-L X-(
بعد جوابی که از من قبل از بیرون اومدن شنیدن:شاید حرف شما درسته باشه و کسایی که الان تو این مملکت به یه جایی رسیدن رفتار و ادب درستی نداشته باشن ولی فکر نمیکنم از اوقتی که به دنیا اومدن اینجوری باشن!بالاخره تو جامعه یه سری رفتار هایی باهاشون شده و یه سری جهت گیری هایی کردن که الان شخصیتشون اینجوری شکل گرفته.نقش خانواده هم اونقدرا زیاد نیست چون اون فرد وقت خیلی کمی رو تو سنی که شخصیتش در حال شکل گرفتنه با خانواده میگذرونه.
آتوسا: :>
معاونمون: یعنی چی؟یعنی ما شما هارو اینجوری کردیم؟؟
من:نه من هنوز به مرحله ای نرسیدم که بخوام به خودم لقب دکتر یا مهندس بدم!منظورم اونایی بودن که خانم فلانی گفتن!
معاونمون: X-(
معلمه: :-L
مدیرمون: :-L :) :-L بچه ها دیگه برید سرکلاستون دبیرتون رفت!!
من و اتوسا: :> :> :> :> :>

و جالب تر اینه که کلا کادر با کلاس ما لجن!!!خیلی شیک میتونستن تلافی کنن!!! :-"
 
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

دعوا کردن با معلم پرورشی مون!
 
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

من ي بار تخته ي مدرسرو از جاش كندم و شكوندمش(البته با هم كاري دوستام )كلي بدن درد گرفتيم ولي مي ارزيد چون تخته وايت برد ي دونه بيشتر تو مدرسه نداشتيم اونم پايش شكسته بود ي هفته اي تك و توك كلاس داشتيم كسي هم بهمون شك نكرد چون تختمون پيچ شده بود به ديوار و قديمي بودطي يك اقدام چند هفته اي اين كارو كرديم!از اونجايي كه به ما ميگن تيز هوش ي جوري برنامه ريزي كرديم تخترو با كمك معلممون شكونديم!!!جووووووووووووووون خودم راست گفتم ما اينيم ديگه ;D
 
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

من جدیدا با جرئت شدم دیشب سه تا مورچه بالدار کشتم
دعوا با معلم پرورشی که جرئت نمیخواد من هر روز باهاش دعوا میکنم (:|
 
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

اونقدي جرئت دارم كه جلو خالم تققق ميزنم تو گوش دخترخالم(كوچيكه)
يا اينكه باداداشام ي تنه مبارزه ( جنگ فيزيكي) ميكنم و پيروز ميدان ميشم :>
تازه عروسمون با اينكه از من بزرگتره ولي ازم ميترسه :> :P
 
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

اینقدر جرئت دارم که با معلم زبانم کل میندازم
 
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

دعوا با معلم پرورشی که چیزی نیس که.......تو اردوی مشهد چسب بریزی تو کفش ی معلم دیوونه و اینا جرئت میخواد.......تازه معلمه هم دیوونه باشه و بیاد رو لب یکی از بچه ها آب جوش بریزه هم ی طرف........البته چسبه باعث شد کفشش سوراخ شه....... >) >) >)

+این کار بچه هامون بود........

جرئت من اونجا بود که ناظم اومد گفت برید ی کمک کنید وسایل رو بیارید......منم گفتم به من چه.....کارگر بگیرید ببرید.......ی کم با لحن تندتر >) >) >) >)

و یکی دیگه هم این که شبی که فرداش هم المپیاد داری و هم مسابقه رباتیک!!! و روباتت هم هنوز آماده نباشه.......نصفه شب تا بوق سگ!!!! تو نماز خونه بشینی با بچه ها PES بازی کنی.......... تا ساعت 3-4.........
 
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

نه که فک کنيد شجاعما نه!
هميشه قصدم فقط يه شوخي سادس،اما خب مث اينکه...!
چنوقت پيش سر يه شوخي ساده در شيشه اي اتاق مشاورمون شکست!من نشکستم خودش شکست!! :دي
حياط پشتي مدرسمون يه سري خار داره،من فقط ميخواستم مدرسمون قشنگ بشه همين!نميدونم چيشد که زيرشون فندک گرفتم! اينه که ديگه آتيش سوزي شد!!:دي
يه بارم اول راهنمايي يه سري ترقه و به هرحال...!
فک کنم بقيشو يادم بياد ميگم!!
 
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

یه بار ناظممون پاش اوف شده بود(بس که جفتک میندازه)بهم گفت یه سری کاغذو ببر پخش کن گفتم به من چه وظیفه من نیس ک :P :Pتازه یه بارم وقتی ممعلممون پشت در باز بود یه چی بهش گفتم شنید اومد سر کلاس چپ چپ نگا کرد رفت ;D ;D ;D
 
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

یه بار سر صف پشت سر معاونمون واستاده بودم اداشو در میاوردم یهو دید بچه ها دارن میخندن برگشتو... :-"

یه بارم تو راهنمایی دبیر هنرمون یه چیزی گف بهش گفتم لطفا در حد خودتون حرف بزنید...! B-)

سر کلاس ادبیات اونم با دبیر بداخلاق و میز اول:دوز بازی میکردیم...!! :-??

واسه اعتراض یکی از امتحانا دبیره خیلی چونه میزد گفتم:شما خودتون هنوز این مطلبو نفهمیدید به من چه؟!! :-$
 
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

من یبار که با خودم گوشی برده بودم مدرسه خودشم تو مدرسه ما آوردن گوشی ممنوع هستش ....
این مدیر ما فهمید که من گوشی آوردم نمی دونم کدوم یک از بچه های احمق رفته بود لوم داده بودش....
مدیر ما به بابام زنگ زد منم پیشش بودم برگشتم به مدیرمون گفتم زنگ بزن بابای من که بهم چیزی نمیگه ...
ما هم که ساعت 3 برگشتیم خونه مامان و بابا هر دوشون این شکلی X-( >)
 
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

زیاد ;D
یه بار از دست یه دبیرمون اعصابم به هم ریخته بود ;)
بعدش مامانم رفته بود پیشش داشتن حرف می زدن ;D
(منم که کلا اعصاب واسم نمونده بود) رو به مامانم:
مامانی فک کنم تو شخصیتت بیشتر از این حرفاس که با همچین آدمایی حرف بزنی ;D =))
اون دبیر بیچاره هم یخ شد از خجالت بعدش چیزی نگفت ;D
یه ماه بعدش طرف بازنشسته شد ;D
از اون موقع تا حالا هنوز ندیدمش :))
 
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

چه کارای باحالی =D> ما که کارامونو زیرزیرکی انجام میدیم مثلا دوستمو مجبور کردیم مقنعه ی معاونمونو بکشه یا یکی دیگه رو مجبور کردیم خودشو محکم به معاونمون بزنه!
راهنمائی که بودم میخواستم با دوستام که تو تیم بسکتبال بودن برم سالن واسه مسابقاتو تشویقشون کنم ولی نمیذاشتن ~X(خلاصه با حمایت دوستان و معلم ورزشمون یواشکی سوار مینیبوس شدم و معاونمون نفهمید از مدرسه خارج شدم و کلا اون روز پرید! :)
همین امشب با معلم فیزیکمون اس ام اس بازی خیلی توپی کردم فضا خیلی عاطفی شده بود داشت گریم میگرفت :))
بازم اگه بود میگم حالا ;)
 
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

نه من جرئتم کمهُ همه جاعم اعتراف میکنم....کار اشتباه خیلی میکنم اما برا اینکه تو مخمصه نیفتم سریعا عذر خواهی میکنم :-" :-"
 
Back
بالا