هدف ماهم درمانش نیست.میخوایم انواع فوبیا و انواعش رو بشناسیم و ببینیم کاربرا چه فوبیایی دارن.به نقل از prabd.chess :
باید بهشون یاد بدین خودشون بفهمن نه اینکه بهش بگین فوبیاش چه نوعیه که!به نقل از ROzhiN :
یعنی حتماً باید رفت پیش دکتر ؟
نمیدونستم آدمایِ دیگه ایم اینطورین ...
فک کنم فوبیای مرگ خیلی شایع باشه .به نقل از نسترنگار :اون تجربه ی کودکی خیلی دقیقه!
من وقتی هفت سالم بود انگشتم رو با قیچی بریدم، و بریدگی خطرناکی هم بود، هنوزم که هنوزه از چیزای تیز میترسم.
فوبیا تا جدی نباشه که نیازی به درمان نداره که. حتی میشه به عنوان یه ویژگی خوب هم ازش استفاده کرد.
شایع ترسن فوبیا چیه؟ ترس از سوزن؟ :-s
چشمام درد میگیرن وقتی بهشون فک میکنم حتّی. 
لعـنتی بیست طبقه هم شده با پله میرم ولی با آسانسورا نمیرم 
فک میکنم ترس از ارتفاع باشه... مطمئن نیستم البته! فقط میدونم که خیلی بیشتر ازش صحبت شدهبه نقل از نسترنگار :
آهان...به نقل از fa.z :
...اگه نه بگین ادامه بدم!
خود گزاره ی"جواب سلام نگرفتن"کلی سرنخ دست روانشناس میده...من میتونم اینا رو از توش برداشت کنم"اعتماد به نفس پایین"..."ارضا شدن با غم"..."غرور"...مجددا!"جامعه گریزی"..."تصور انسان ناموفق داشتن انسان از خودش"...به نقل از fa.z :
و صفت دیگری که برایت یافتم!به نقل از fa.z :
:سرپوش گذاشتن...چرا؟...چون تا اسم ضعف آمد تو گفتی فکر نکنین فقط من اینجوریم ها! خیلیا اینجورین...
و نکته ی آخر!(حس معلم بودن بهم دست داده :-&):تقریبا همیشه ذهن ما سرپوش و بهانه میاورد برای نیاز اصلی...برای انگیزه ی اصلی...مثلا تو که میگی برای از اسپم در اومدن...به نقل از fa.z :
گویا اون یکی نکته ی آخر نبود!به نقل از fa.z :
...ولی این دیگه ایشالا آخریشه! ...یعنی توی ذهن من تعریف گوشکوب بسیار بسیار نزدیک به تعریف چکش است...