پاسخ : سانحه!
سانحه شدید نه ولی 3 تا تصادف داشتم و به احتمالا الان که دارم اینا رو تایپ میکنم زنده ام
1. تو ماشین بودیم یک ماشین که در فرعی عمود بر مسیر ما در حال حرکت بود زد به ما .
خدا رو شکر جایی خورد که کسی چیزیش نشد. دلم برای آقایی که زد به ما خیلی سوخت.
آتش نشان بود میگفت من که شغلم اینه نباید باعث چنین حوادثی بشم.
2. رفته بودم همراه مادرم کفش بخرم . از اون جایی که حوصله خرید البسه و اقمشه و احذیه
رو ندارم بعد از خرید کفش به مادرم که میخواست همینطوری اجناس رو ببینه گفتم که میرم خونه
همون جلوی مغازه که داشتم میرفتم اونور خیابون یه ماشین تقریبا از روی کناره ی پام رد شد
بنظرم بیچاره اصلا نفهمید. من هم از درد روی جدول بین دو خط خیابون ولیعصر نشستم( رفته بودیم بالای ونک
آدیداس) بالا خره لنگ زنان خودمو رسوندم پایین ونک سوار اتوبوس شدم رفتم خونه . مادرم زودتر رسیده بود نگران شده بود
خلاصه رفتیم دکتر و عکس انداختیم. شکستگی بود و گچ گرفتیم. معلم ریاضیمون (فرزاد فتاحی) که آدم جالبیه
سرکلاس این بحث رو مطرح کردکه چرا هیچکس از اون همه آدمی که اونجا بودن ودیدن من پامو گرفتم رو جدول خیابون نشستم
به من کمک نکردن(به نوعی آغاز این بحث مربوط به منه نه قتل سعادت آباد)
3. ررفته بودم مدرسه برای ثبت نام خزعبلات به درد نخور تابستونی برگشتنی
سوار تاکسی شدم راننده عزیز تو پاسداران اونم جاهی خیلی باریک وشلوغ ویراژ میداد و
لایی میکشید تا بالاخره برای اینکه به یه ماشین نزنه رفت تو جدول کنار خیابون وتابلوی سر کوچه
من چون عقب بودم خدارو شکر خیلی چیزیم نبودفقط یک مقدار کبودی و اینها روی پیشونی و ساق پا . تف به ریا ولی اون روز
روزه داشتم بعد از تصادف که اومدم اونر خیابون یهو چشام سیاهی رفت. آمبولانس هم اومد چون خانومی که جلو
نشسته بود اوضاعش خیلی خوب نبود سرش خورده بود به شیشه که اونم خیلی چیزیش نشد اما یه کم زخمی شد.
اولین بارم بود که سوار آمبولانس شدم!