پاسخ : خاطرات شیرین از کلاس درس
تو اول دوم راهنماییمون نقشه های زیادی برای معلما داشتیم که شکست خوردیم
+مثلا یک بار یک عکس برگردونه ستاره گذاشتیم رو صندلی معلم ولی اشتباهی صندلی را ندادیم تو جا میزیش معلمه دید
+و یک بار هم در تلاش بودیم وسایل مختلفی بچسبونیم اما نشد دیه
در نتیجه امسال بی خیال شدیم
+معمولا در روز یک زنگ تفریح واسه پایکوبی و شاد شدن تو کلاس میمونیم!!!
من خودم موسیقی دانم یک چند تا از بچه ها دست میزنن و منو همراهی میکنن...دو سه نفر هم همیشه وسط کلاس و یک نفرو جای در کلاس میذاریم نگهبانی بده

بعد اگه دیگه واقعا به اوج برسن بچه ها میریزن وسط!!!
یک بار همینجوری کلا همه جوگیر شدن رفتن وسط به طوری که صندلی خالی بود!!!!
یکهو نگهبانه(پگاه) داااااااااااااد زد : شهمیـــــــــــــــــــــــــــــــری(معلم پرورشی)
-بچه ها پراکنده شید
بعد همه بچه ها نشستن!!!
خانم فسنقری (یک معلم دیگمون) اومد تو(با خودم گفتم که شهمیری نمیتونه باشه احتمالا پگاه حول شده یک چیزی گفته بشینیم سر جامون

)
بعد اومد تو کلاس اینجوری:
ماها:
گف:جدا اگه یکبار دیگه ببینم از نمره انضباط همه کم میشه!!!
بعد همون چند نفری که وسط کلاس بودن داشتن انکار میکردن میگفتن:ما نبودیم نشسته بودیم داشتیم درس میخوندیم
انکار میکردن همه کاراشونو خیلی ضلیع بود!!!
این خانم فسنقری با بچه های ما لجه ما هم باهاش لجیم!!! :P
اینقد اینو اذیت میکنیم که خدا میدونه این یک موردش بود
