آرزوی دوران بچگی!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع armitaa
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
یه مدت افسردگی داشتم که چرا منم به عروسی ننه بابام دعوت نکردن:| اره ارزوم این بود که منم دعوت می کردن خووو:))
 
ما ارزو هامونم مثل ادم نبود.ارزوم اين بود كه تك تك خلافكارا رو خودم دار بزنم!اونم تو دوران مهد كودك!
البته يكى ديگه از ارزو هام اين بود كه يه موجود كوچيك باشم و بى اينكه ديده بشم اين ور و اون ور برم از چيزاى كوچيك رد شم!

واقعا الان يادم افتاد چه دورانى داشتم!آه...
 
بچه بودم دوست داشتم بزرگ ترین نقاش تاریخ بشر بشم #_#
ولی خب بیخیال الان اصلا هیچ حسی ندارم...
 
بچه بودم عاشق پاتیناژ بودم! *.* البته هنوزم آرزومه... (:
آرزوم بود بالرین بشم.
آرزو داشتم آدم کوچولو ها رو پیدا کنم.
آرزو داشتم ساعت برنارد داشته باشم.
 
ارزوم بود خلاف کار بشم... :rolleyes:چون تو فیلما خیلی ادمای خفنی بودن...
ارزوم بود یه چند ماه تو جنگل گم بشم...:D
ارزوم بود پسر بشم، چون تو مهد کودک هی بهم گیر میدادن که با پسرا بازی نکن... دخترای مهدمون لوس بودن (البته الانم بعضی وقتا دلم میخواد پسر باشم):rolleyes:
یکی دیگشونم این بود که شمشیر زن بشم (اون کارتون باربی های شمشیر زن):))
و در نهایت این که با خره توی شرک دوست بشم... :-"
 
دلم میخواست شوالیه بشم بعدش فهمیدم زره شون سنگینه تازه سپرم دارن و باید تو گروه بجنگن دلم میخواست ازین جنگجوهای خفن بشم که تنهایی میجنگن و یه شنل خفنم دارن که کلاهش اومده رو صورتشون:| بعد به نظرم رسید اگه کماندارم باشم و چاقو پرتاب کنم میتونم با کمترین میزان خسارت با افراد بیشتری مبارزه کنم:| بعد گزینه داشتن یه سگ گنده که به جای اسب سوارش بشم هم اضافه شد و همیشه برام سوال بود که حیوان نجیب مورد نظر گرگ باشه یا سگ؟
بعد یه مدتم دلم می خواست مثل اسپایدرمن یه قهرمان گربه ای باشم (نه اونی که فیلمشو ساختن ترسناک تر و خفن تر، اون زیادی سکسی بود :|) آره میخواستم یه شنل سیاهم داشته باشم که شبانه وقتی همه خوابیدن برم تو محله های خلاف و وقتی یه جنایتکار داشت جوان مظلومی رو با چوب بیسبال کتک میزد بهش حمله کنم و فرد مظلوم رو نجات بدم:| حالا یه طوری برنامه میریختم انگار تو نیویورک یا تگزاس زندگی می کنم:|
آره بعدش گزینه ی نینجا شدن هم اضافه شد هرچند که همیشه برام سوال بود نینجا یا رنجر؟
 
دوست داشتم یه باستان شناس خفن شم برم کلی گنجای گنده گنده پیدا کنم...
(وی رو تن تن به شدت کراش داشت:D8->)
 
از داشتن توانایی های تمام فیلم ها و برنامه کودک های تخیلی که بگذریم :D (از جمله هری پاتر و بن تن )
دوست داشتم خلبان شم :D><
 
میدونم شاید بنظرتون خیلی مسخره باشه ولی...
تقریبا بزرگترین آرزوم در کودکی؛قبولی در مدرسه تیزهوشان و نمونه دولتی بود

همیشه فکر میکردم اگه بهش برسم؛خوشبخت ترین دختر دنیام
اما دیدم چیز خاصی نبود:/

تا ۵ سالگی آرزوم این بود با کفش اسکیت؛دوچرخه سواری کنم بدون چرخ کمکی
به اونم رسیدم؛زیاد خوشحال نشدم
 
اولاش داشتن یه خواهر کوچیک تر بود ارزوم:) که نشد و الان دیگه جزو ارزوهام نیست

بعدش هم پزشک شدن:) از بچگی علاقه خاصی به این رشته داشتم و دارم
یکی دیگه از ارزوهامم داشتن خونه شکلاتی بود:) یا پر از سک سک:) یادش بخیر
 
وای من ی ارزو داشتم هی هم تکرارش میکردم همه میخندیدن
اونم این بود که میگفتم میخوام فوق تخصص جراحی قلب کودکان بشم
اصلا نمیدونم از کجا میگفتم اینو:))
آرزو بر کودکان عیب نیس ولی :-"
 
یادتونه بین هر برنامه کودک یه بچه کارتونی بود پرده میرفت کنار نوشته بود برنانه بعدی مثلا سند باد، بعد اون بچه هه پاها و دستاشو تکون میداد پرواز میکرد با اهنگی مثل: دورودو، دودو، دورودو،دودو...


ارزوم بود مثل اون پرواز کنم! چندین بار هم تلاش کردم که منجر به شکستن انگشت شست پام شد...
 
آرزوم این بود که مثل باقی بچه ها باشم.
آرزوم بود معمولی باشم. : )))))
 
بچگیام آرزو داشتم رو صندلی که میشینم پاهام به زمین برسن و آویزون نباشن:))
 
خیلی دوست داشتم یه خونه چند مرتبه داشته باشم. مثلا با دخترعمه ام که حرف میزدیم میگفتم وقتی بیایید خونه من٬طبقه اول حمومه اونجا اول تمیز میشید.طبقه دوم لباس میپوشید. و در اخرین طبقه عین شاهزاده ها میایید میشینید . هعی یادش بخیر
---------------------------------
یه ارزوی دیگه هم داشتم. ارزو داشتم بزرگترین پرورشگاه دنیا رو بسازم و به بچه های بی سرپرست کمک کنم تا به چیزی نیاز نداشته باشن.
بچه بودم چه میدونستم زمانی میرسه که من خودم هم به زور بتونم خرج خودمو دربیارم:)
 
Back
بالا