ترس دوران بچگی..!

  • شروع کننده موضوع meli
  • تاریخ شروع

Lora

کاربر جدید
ارسال‌ها
0
امتیاز
66
نام مرکز سمپاد
Farzanegan
شهر
Neverland
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : ترس دوران بچگی...!

×از آرایشگر مردی که موهامو تو دو سالگی با توطئه داییم کچل کرده بود. (از بازه 2 تا 7 سالگی از جلوی مغازش که کنار خونه مادربزرگم بود می دویدم.)

×از همه ی انواع حشرات حتا مورچه.
 

هولدن

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
886
امتیاز
12,236
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : ترس دوران بچگی...!

اون موقعاک تازه هیتمن اومده بود داییم بازی میکرد منم ب شدت میترسیدم :)) البته بعدها عاشقش شدم :D
 
ارسال‌ها
2,126
امتیاز
23,689
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
97
پاسخ : ترس دوران بچگی...!

ینی واقعا منم که از نون خشکی می ترسیدم؟ :rolleyes:
تازه از عروسم می ترسیدم :D
 

سپيده

3pide gh :-"
ارسال‌ها
104
امتیاز
774
نام مرکز سمپاد
فرزانگان6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشكي گيلان
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : ترس دوران بچگی...!

از دكتر رفتن :))
اروم سرفه ميكردم كسي نفهمه مريضم :-" مثلا تب داشتم در حد مرگ بي حال بودم پا ميشدم بازي ميكردم اداي سالم هارو در مي اوردم :-"
 

hanita.ard

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,843
امتیاز
26,210
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
....
سال فارغ التحصیلی
99
دانشگاه
قزوین
رشته دانشگاه
شیمی محض
هیچوقت از یه چیز خاص نمیترسیدم بچه خوبی بودم ...
ولی وقتی یه بار تخم مرغ میخوردم
بابام بهم گفت اینا تو شکمت جوحه میشن بعد تکون میخورن
منم همیشه فک میکردم هر تخم مرغی ک خوردم تو شکمم جوجه میشه بعد چون اونا گرسنشون بشه غذا ندارن دل و روده من میخورن من میمیرم
هنوز ک هنوزه سر اون بحث من تخم مرغ نمیخورم ...
 
ارسال‌ها
3,466
امتیاز
70,217
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب:)
شهر
تهر
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علامه طباطبایی
رشته دانشگاه
روان شناسی
از علی صالحی میترسیدم :|
توی یه برنامه ای کچل بوده مثکه ، بعد از اون کچل می دیدم جیغ می زدم :|
 

suicide

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
248
امتیاز
1,672
نام مرکز سمپاد
سمپاد
شهر
تبریز
یادمه تا 3-4 سالگی از علی صادقی و فتحعلی اویسی میترسیدم :))

بعدش دیگه از هیچی نمیترسم <':
به جن و روح و اینچیزام اعتقادی ندارم :P
از همین تریبون اعلام میکنم اگه هس بیاد منو بخوره :P
چند بار شبا تو تنهایی تلاش کردم با این روشایی که تو نت هس... روحی جنی چیزی احضار کنم ... ولی هیچ اتفاقی نیفتاده ...هیچکس نیومده... =((~X(
چقدر تنهام تنهام تنهام :-"
 

Radikal_2002

عزازیل
ارسال‌ها
265
امتیاز
1,037
نام مرکز سمپاد
یکی از مدارس سمپاد گیلان(شرق)
شهر
گیلان
سال فارغ التحصیلی
1400
من از خودم (سید ابراهیم رئیسی) میترسیدم. از این میترسم که خودمو اعدام کنم=))
 

Leo

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,579
امتیاز
21,915
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1399
موقع خواب از این میترسیدم که اسمیگل(همون گولم.ارباب حلقه ها) از توی پنجره بیاد و منو خفه کنه :|
جالبه این تنها ترسم بود! نه از تاریکی میترسیدم نه از ارتفاع و نه از هیچ موجودی!(البته هنوزم همینه :-")
خدایی این ترسناک نیست؟ :
http://s9.picofile.com/file/8294905326/IMG19390668.jpg
 
ارسال‌ها
38
امتیاز
226
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
لاهیجان
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
هیچی ...
دانشگاه
آزاد
رشته دانشگاه
مهندسی
من بچه بودم ;;) موقع خواب میترسیدم یکی بیاد دستمو قطع کنه واسه همین زیر پتو قایم میکردم دستمو :D
 

..زهرا..

همون زهرا
ارسال‌ها
217
امتیاز
2,213
نام مرکز سمپاد
فرز III
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
95
از خاله م!!!!
خیلی بی رحمانه س میدونم ولی چون بچه هاش خیلی شر بودن همه ش دعواشون میکرد و منم ازش میترسیدم :-"
 
ارسال‌ها
205
امتیاز
2,305
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
tehran
سال فارغ التحصیلی
97
دانشگاه
آزاد لاهیجان
رشته دانشگاه
پرستاری
از رعد و برق و صداش
و از گربه
و ارتفاع
 

ناتانائیل

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
246
امتیاز
381
نام مرکز سمپاد
علامه حلی ۱(حاج ترابی)
شهر
اراک
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی اراک
رشته دانشگاه
پزشکی
از دوتا مرد که دارن باهم حرف میزنن و میرن
فک میکردم میخوان بدزدنم:D

پاسخ : ترس دوران بچگی...!

من الانش بطور جد از آواتار خودم و متين ميترسم
خصوصن از آواتار خودم (در ابعاد بزرگ)
خيلي وقته شبا از آيينه ميترسم
بچه بودم فك ميكردم مامان بابام جادوگرن و مامان باباي اصليم نيستن
چون بچه دار نميشدن منو از مامان باباي خودم ك فقير بودن گرفتن بزرگ كنن
هميشه از روبرو شدن با مامانه اصليم ميترسيدم
احساس ميكردم شبا مياد تو اتاقم ك بهم واقعيتو بگه
ولي هميشه هم فك ميكردم مامان بابام جادوگراي مهربوني اند
روي در خونمون ي نقطه زرد بود
فك ميكردم چشم ي گرگه
و هميشه فك ميكردم پشت در خونمون چن تا گرگ نشستن
تو خونمون ٣ تا موجود ديگه زندگي ميكردن ك ازشون خيليييي ميترسيدم (خيالي بودن يحتمل)
يكيش ي زنه بود ك شبا ميومد دم در اتاقم سرشو خم ميكرد منو نيگا ميكرد و لبخند ميزد
يكيش ي مرده بود ك وسط خونمون وايميستاد و هرجا ميرفتم نگام ميكرد
يكيش هم يه بچه بود ك پشت در اتاق مامانمينا وايميستاد
كلن بچگي خوبي نداشتم با اين ترسا
واقعن عذاب ميكشيدم
حتي الان ترسيدم دوباره از يادآوريشون
خب حق داشتید این چیزایی رو که گفتید منم تو همین سن ازش :D
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:

Zahra_a

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
859
امتیاز
9,404
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
99
رشته دانشگاه
داروسازی
یادم نمیاد والا
یادمه تا 3-4 سالگی از علی صادقی و فتحعلی اویسی میترسیدم :))

بعدش دیگه از هیچی نمیترسم <':
به جن و روح و اینچیزام اعتقادی ندارم :P
از همین تریبون اعلام میکنم اگه هس بیاد منو بخوره :P
چند بار شبا تو تنهایی تلاش کردم با این روشایی که تو نت هس... روحی جنی چیزی احضار کنم ... ولی هیچ اتفاقی نیفتاده ...هیچکس نیومده... =((~X(
چقدر تنهام تنهام تنهام :-"
هر جا هوا باشه جنم هست:| (بلانسبت عین چی میترسم از این جور چیزا ولی خیلی علاقه دارم:rolleyes::rolleyes:)
 

Leo

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,579
امتیاز
21,915
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1399
راستش من از دعوا خیلی خیلی میترسم و تپش قلب میگیرم :))

پ.ن: البته همیشه همه ی دعوا هارو میزنم و تا حالا کتک نخوردم :| :| :|
 

suicide

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
248
امتیاز
1,672
نام مرکز سمپاد
سمپاد
شهر
تبریز
یادم نمیاد والا

هر جا هوا باشه جنم هست:| (بلانسبت عین چی میترسم از این جور چیزا ولی خیلی علاقه دارم:rolleyes::rolleyes:)
جن که ترس نداره :-"

مکالمه دو جن در نیمه شب :

جن اولی : فیلم دختر بدون آرایش 2 رو دیدی ؟؟

جن دومی : آره خیلی وحشتناکه .. وقتی دیدم تا دو هفته فکر میکردم یه دختر بدون آرایش پشت سرمه !!

جن اولی : به نظر من وجود ندارن .. خرافاته ...

جن دومی : اصلا بیا بخوابیم .. از این حرفای ترسناک نزنیم
 
آخرین ویرایش:

miena.m

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
656
امتیاز
8,129
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
اسفراین
سال فارغ التحصیلی
1399
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
فناوری اطلاعات سلامت
اینستاگرام
بابام :)
 
بالا