پاسخ : حقیقت vs کاربرد (اثبات .... (فلسفه) خودکشی)
باشه.
در یک کلام هیوم میگفت تجربه گرایی و بس.هیوم میگفت تو وقتی به جسمی مشت میزنی و دردت میاید ایا سختی اون جسم رو تجربه کردی؟خیر تو فقط وجود اون جسم رو تجربه کردی.
این دقیقا حرف منه.یعنی من معتقدم تنها چیزی که واقعا هست وجوده.همین و بس.ماهیت وجود خارجی نداره.جالا چرا اینو میگم؟ببین ممکنه تو بگی من دارم میبینم جسمی قرمزه پس قرمز بودن اون جسم رو تجربه کردم پس ماهیت هم هست.خیر!تو قرمز بودن رو تجربه نکردی.چون مفهوم قرمز بودن صرفا یک مفهومه و غیر قابل تجربه.ممکنه ما بگیم ما هستیم اما گفتن این که من قرمزم اشتباه است.م3 این میمونه که تو توی کره ی زمین باشی و بخوای در مورد کره ی زمین نظر بدی.این غلطه.چون تو خودت تو زمینی همه چی برات نسبی میشه.باید بری تو فضا و از دور و خارج از زمین دربارش نظر بدی.
دقیقا ما همین وضع رو در مورد ماهیت داریم(ما وقتی خودمون تو تجربه باشیم نمیتونیم پیزی رو تجربه کنیم.ممکنه مثلا ما یه عینک قرمز به چشممون باشه.بدین ترتیب همه چی یک درجه به سمت قرمز میرن و ما حقیقتش رو نمیفهمیم)بگذریم از حرف بارکلی که گفت ما چون در وجودیم نمیتوانیم درباره ی وجود نیز بحرفیم
حال هیوم میگوید ما نمیتوانیم وجود چیزی را مرکب در نظر بگیریم.چرا که ما نمیتوانیم در یک دم چند چیز را با یک تجربه(حتی با این فرض که تجربه هم درست باشد)تجربه کنیم.پس گفت تصویر بسیط درست است و تصویر مرکب قابل تجربه نیست.(ولی گفت که لزوما غلط هم نیست)مثلا شما میگی سیمرغ همچین موجودی با این مشخصات است.ایا سیمرغ را تجربه کرده ای؟یا فقط چند صفت را با هم ترکیب کرده ای که شده سیمرغ؟
به همین ترتیب هیوم گفت تصویر خدا تصویری مرکب است.پس هیچ گاه قابل تجربه نیست و ممکن است واقعا وجود داشته باشد و ممکن هم است تنها مانند سیمرغ تنها وهم باشد.ولی این را هم گفت که ایا ما عدم وجود خدا را تجربه کرده ایم؟و گفت خیر.پس ممکن هم هست که خدا باشد ولی ما هیچ گاه به وجود یا عدم وجودش نمیرسیم.به اشخاصی مانند هیوم که معتقدند وجود یا عدم وجود خدا را نمیتوان اثبات کرد لاادری میگویند.
ضمنا هیوم گفت ما حق نتیجه گیری جمله ی تجویزی(باید و نباید)از جمله ی توصیفی(است بود و هرچه که موجود را شرح میدهد)نداریم.مثلا:افراد خواهان برکناری من از ریاست جمهوری زیاد است.من باید از این سمت کناره گیری کنم(در حالی که این جمله لزوما در درست نیست)
پس گفت این احساسات ما است که گفتار و کردار ما را تعیین میکند و نه عقل و اعتقادات ما
پس در یک کلام:ما بر حسب نیاز هامان زندگی میکنیم و نه برحسب عقایدمون