ترجمه و مترجم

nimche

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
542
امتیاز
2,261
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
مدال طلای بیست و ششمین دوره‌ی المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی معماری و زبان و ادبی
پاسخ : ترجمه و مترجم

به نقل از mooket s :
منظورم اینه که یه سری جاها فقط میان معنی میکنن. دیگه اون زبانی که باید اصالت اثر رو حفظ کنه توش وجود نداره. منظور من این نیست که بی سوادن و یا حتی غلط معنی میکنن.منظورم اینه که ترجمه نمیکنن،معنی میکنن.
آورین
نمیونش آوردن کلمه ی "اما" وسط جملست!
طرف میگه:فلانی این کار را میکرد و فلانی اما فلان کار را میکرد!
احساس میکنن اما اوردن وسط جمله خیلی شاعرانست!
غلطه آقاجون!غلط!
 

ermia

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
260
امتیاز
886
نام مرکز سمپاد
HnschII
شهر
mashad
مدال المپیاد
ادبیات
دانشگاه
سوال خوبیه‏!‏
رشته دانشگاه
اینم سوال خوبیه‏!‏
پاسخ : ترجمه و مترجم

مترجما دیگه اون مترجمایی که باید باشن نیستن زیاد بارشون نیست هر کی یه چیزی بلد باشه یهو ترجمه میکنه زیبایی نوشته ملاک نیست دیگه براشون
 

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,362
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : ترجمه و مترجم

درباره ي رشته ي دانشگاهي ترجمه چي ميدونين؟
براي چه زبانايي هست اصن؟!
 

mandela_sarah

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
101
امتیاز
168
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
دانشگاه
تهران
پاسخ : ترجمه و مترجم

تا جایی که من میدونم، ادبیات انگلیسی ،آلمانی، فرانسه و ژاپن، اسپانیا و ایتالیا توی رشته های دانشگاهی هست. اما مثلاً ادبیات ژاپن اوضاع خوبی نداره و استاداش، استاد "ادبیات ژاپنی" نیستن. شرایط انگلیسی، فرانسه و آلمانی به مراتب بهتره چون متقاضی های بیشتری داره و شناخته شده تره. زبان های دیگه ای هم هست، اما من فکر نمیکنم بشه توی زیرشاخه ی ترجمه قرارش داد. کلاً که تا جایی که من میدونم اوضاعش (توی اون سه تا رشته؛ خصوصاً انگلیسی و فرانسه) زیاد بد نیست و آدم میتونه "مترجم" بیاد بیرون.
به نظر میرسه اول کاری میکنن که تسلط کامل روی یه زبان پیدا کنی. بعد وارد ریزه کاری هایی میشن مثل این که مثلاً ترجمه ی دقیق چیه و این قضایا. باقی کار هم که پای مترجمه. این که حس اون اثر رو بگیره توی حیطه ی کاری رسمی دانشگاه تعریف نمیشه. هرچند دانشگاه تا اندازه ای میتونه موثر باشه اما نهایتاً به اون آدم برمیگرده. باید ذاتاً آدم روشنی باشه! :D
 

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,362
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : ترجمه و مترجم

به نقل از mooket s :
تا جایی که من میدونم، ادبیات انگلیسی ،آلمانی، فرانسه و ژاپن، اسپانیا و ایتالیا توی رشته های دانشگاهی هست. اما مثلاً ادبیات ژاپن اوضاع خوبی نداره و استاداش، استاد "ادبیات ژاپنی" نیستن. شرایط انگلیسی، فرانسه و آلمانی به مراتب بهتره چون متقاضی های بیشتری داره و شناخته شده تره. زبان های دیگه ای هم هست، اما من فکر نمیکنم بشه توی زیرشاخه ی ترجمه قرارش داد. کلاً که تا جایی که من میدونم اوضاعش (توی اون سه تا رشته؛ خصوصاً انگلیسی و فرانسه) زیاد بد نیست و آدم میتونه "مترجم" بیاد بیرون.
به نظر میرسه اول کاری میکنن که تسلط کامل روی یه زبان پیدا کنی. بعد وارد ریزه کاری هایی میشن مثل این که مثلاً ترجمه ی دقیق چیه و این قضایا. باقی کار هم که پای مترجمه. این که حس اون اثر رو بگیره توی حیطه ی کاری رسمی دانشگاه تعریف نمیشه. هرچند دانشگاه تا اندازه ای میتونه موثر باشه اما نهایتاً به اون آدم برمیگرده. باید ذاتاً آدم روشنی باشه! :D
بعد برای اینکه آدم مثلاً ادبیات ژاپنی بخونه آشنایی اولیه با اون زبان لازم نیست ؟؟؟ :-?
 

mandela_sarah

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
101
امتیاز
168
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
دانشگاه
تهران
پاسخ : ترجمه و مترجم

چرا خب. زبان رو یاد میدن توی دانشگاه. حتی کسی که ادبیات فرانسه هم میخونه زبان فرانسه رو توی دانشگاه یاد میگیره. اما طبیعتاً برای این که حاصل کارش یه چیز خوب و قابل تامل باشه باید زمان و انرژی بیشتری صرف کنه نسبت به کسی که آشنایی قبلی با اون زیان داشته. این ها حاشیه ست. با کار کردن و بعد یه مقطع زمانی تا اندازه ای حل میشه. البته فکر میکنم...
 

نسترنگار

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,367
امتیاز
7,066
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱ تهران
رشته دانشگاه
پزشکی بهشتی
پاسخ : ترجمه و مترجم

مترجم باید خودش خیلی کتاب خونده باشه تا بتونه از اصطلاح های درست استفاده کنه
سواد مترجم هم خیلی مهمه. مثلا خانوم ویدا اسلامیه که هری پاتر ها ر و ترجمه کردن، اصلا با مترجم های دیگه این مجموعه کتاب ها قابل مقایسه نیستن!
 

Arghavan S

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,191
امتیاز
17,151
نام مرکز سمپاد
---
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0
پاسخ : ترجمه و مترجم

مترجم خب خیلی موضوع مهمیه توی ترغیب فرد به خریدن کتاب ! اگه من مترجم کتابی ُ نشناسم احتمالش خیلی کمه که بخرمش ؛ ولی مترجمای خوب و شناخته شده ، معمولا ً چیزهایی رو ترجمه میکنن که ارزش خوندن داره . مثلا ً "مونته دیدیو ، کوه خدا" . من اصلا ً نویسنده ای به اسم "اری دلوکا" نمیشناختم ؛ ولی چون مترجمش مهدی سحابی بود خریدمش و کلی هم راضی بودم ازش .

بعد اینکه ، مترجم باید یه جورهایی خودشم نویسنده باشه ! یعنی همونجوری که بالا گفتن بقیه ، ترجمه "معنی کردن ِ صرف" نیست . ترجمه یعنی همون اثر رو دوباره بنویسی ، ولی به یه زبون دیگه . که خب خیلی سخته ! اینکه لحن نوشته رو درک کنی و بتونی با کلمات زبون دیگه ای همون لحن و مفهوم رو برسونی کار آسونی نیست .

بعضی از مترجما ، بومی سازی میکنن مسائل / اسامی کتاب رو ! مثلا ً "تماشاچی محکوم به اعدام" ِ ماتئی ویسنیک ، اسامیش اسامی فارسیه . به نظرتون این بومی سازی ، خوبه یا بد ؟ اصلا ً چیز مهمی هست یا نه ؟ روی ارتباط برقرار کردن با کتاب تاثیری میذاره یا نه ؟ و از این چیزا دیگه :D

×زیرخاکی ;;)
 

nimche

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
542
امتیاز
2,261
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
مدال طلای بیست و ششمین دوره‌ی المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی معماری و زبان و ادبی
پاسخ : ترجمه و مترجم

به نقل از ارغوان اس. :
بعضی از مترجما ، بومی سازی میکنن مسائل / اسامی کتاب رو ! مثلا ً "تماشاچی محکوم به اعدام" ِ ماتئی ویسنیک ، اسامیش اسامی فارسیه . به نظرتون این بومی سازی ، خوبه یا بد ؟ اصلا ً چیز مهمی هست یا نه ؟ روی ارتباط برقرار کردن با کتاب تاثیری میذاره یا نه ؟ و از این چیزا دیگه :D
بذارین حرفتون رو گسترش بدم و به جای بومی سازی،نظرم رو راجع به "امانت داری" بگم.
خب همه میگن که امانت داری چیز بسیار خوبیه و کتاب خارجی باید مثل ناموس مترجم باشه و امانت دار باید باشه و اینا...
ولی خب بعضی "بی ناموسیها"یی هم شده که از قضا بسیار هم خوب از کار در آمده اند.
برای مثال همین "تماشاچی محکوم به اعدام" نشر نی که اسامی رو فارسی کرده.
ولی درخشان ترین بی ناموسی ترجمه متعلق به مترجم پیشکسوت،نجف دریابندری هستش و در کتاب ممنوعه ی "چنین کنند بزرگان" (از نشر مرحوم تجربه).درین کتاب دریابندری با تمام قدرت به ناموس خود تاخته و اصلا بعضی از قسمتها را حذف و بعضی چیزها را از خود نوشته و به آن اضافه کرده و نتیجه،یکی از بینظیرترین ترجمه های طنز شده است که البته به نوعی بهتره بگیم کتابهای طنز چون کار جناب دریابندری ترجمه ی خالی نبوده.برای واضح شدن میزان زیبایی ترجمه یک مثالی میزنم از جایی که فکر کنم داشت راجع به کلوئوپاترا حرف میزد و چنین نوشته بود که "او به رتق و فتق امور،به خصوص به فتق امور میپرداخت" که خب این قسمت را جناب دریابندری از خود در آورده و احتمالا شوخی ای که در اصل کتاب آورده شده و اگر ترجمه میشد،نمک و مزه ی خود را از دست میداد را حذف و شوخی خودش را جایگزین کرده.
حسین یعقوبی هم از بهترین مترجمان طنز ماست اما اگر به ترجمه های او دقت کنید میبینید که بعضی جاها،شوخی های خارجی را عینا ترجمه کرده و حاصل برای خواننده ی فارسی زبان گنگ و نامفهوم است.
پس به نظر من حکم کلی دادن درباره ی ناموس و اینکه ناموس پرستی کلا خوب است و اینها،کمی ناعادلانه است و بهتر است موردی بحث بشود!
 

behradv

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
183
امتیاز
958
نام مرکز سمپاد
علّامه حلّی تهران
شهر
تبریز و تهران
دانشگاه
دانشگاه تورنتو
رشته دانشگاه
علوم مهندسی
پاسخ : ترجمه و مترجم

به نقل از ارغوان اس. :
بعضی از مترجما ، بومی سازی میکنن مسائل / اسامی کتاب رو ! مثلا ً "تماشاچی محکوم به اعدام" ِ ماتئی ویسنیک ، اسامیش اسامی فارسیه . به نظرتون این بومی سازی ، خوبه یا بد ؟ اصلا ً چیز مهمی هست یا نه ؟ روی ارتباط برقرار کردن با کتاب تاثیری میذاره یا نه ؟ و از این چیزا دیگه :D

به نظر من خیلی کار خوبی نیست. شاید اگه این کار درست انجام بشه توی درک خواننده و برقرار کردن ارتباط راحت تر تأثیر بذاره، ولی ممکنه زحمات احتمالی نویسنده رو بر باد بده! منظورم از زحمات احتمالی، تلاش های بعضی از نویسنده هاست که توی انتخاب نام شخصیت هاشون به کار می برن. خوب به هر حال بعضی از اسم ها هستن که یه حس خاصّی تو بیشتر خواننده ها ایجاد می کنن، یا ممکنه شبیه اسم یه شخص واقعی معروف یا شناخته شده باشن که قراره شخصیت اصلی شبیه اون باشه. مثلاً یکی می خواد یه داستان ایرانی بنویسه، بعد توش یه شخصیت مخرّب و ویرانگر داره! اگه اسم اون رو بذاره چنگیز به فرض، خیلیا ممکنه به خاطر چنگیز مغول راحت تر اون شخص رو به عنوان شخصیتی مخرّب تصور کنن، تا این که اسمش رو بذاره بهراد مثلا ;;) :D! بعد اگه این اسم تو یه زبان دیگه بومی سازی بشه، ممکنه این حالت خاصّش رو از دست بده...

در مورد این اسم شخصیتا، یه نکته ای هم که هست اینه که وقتی کتابی معروف می شه، ملّت معمولاً شروع می کنن به تجزیه و تحلیل نکات خیلی ریز. یکی از این نکات ریز همین اسم شخصیت هاس، و وقتی ملّت شروع به تجزیه و تحلیل اسامی می کنن، بعضی وقتا به نتایجی می رسن که ممکنه حتّی به ذهن نویسنده خطور نکرده باشه، ولی واسه خودشون جالبن به هر حال! مثال می زنم:
هولدن رو که می شناسید ( >:D<)، هولدن کاولفیلد. ملّت بعد از تجزیه تحیلیلاشون در مورد ناتور دشت به این نتیجه رسیدن که ممکنه این اسم نمادین باشه! هولدن کاولفیلد تو انگلیسی اینجوری نوشته می شه:

Holden Caulfield​
کلمۀ 'Caul' ظاهراً به معنی غشایی نازکه که سر نوزاد رو در بدو تولّد می پوشونه. علما به این نتیجه رسیده ن که Holden Caulfield می تونه شبیه این خونده بشه:

Hold-on Caul-field​
چیزی که ممکنه سمبلی از تلاش های هولدن برای حفظ بی گناهی و خلوصش، حفظ نابیناییش در برابر دنیای اطرافش باشه [nb]منبع[/nb]...
:| ... خوب البتّه خسته هم نباشن و نتایج جالبیه، ولی آیا واقعاً؟! یعنی واقعاً سلینجر منظورش از انتخاب این اسم این بوده؟! خوب تصمیم گیری در اون مورد با ما نیست و به خودش مربوطه که چنین منظوری داشته یا نه، ولی به هر حال اگه این اسم تو یه زبان دیگه بومی سازی باشه، احتمالاً دیگه چنین برداشتی نمی شه ازش کرد. مثلاً اگه تو ترجمۀ فارسیش می شد، اصغر مثلاً، اینجوری نمی شد دیگه.

یکی دیگه از ویژگی های یه کتاب که ممکنه طی فرآیند بومی سازی دستکاری بشه، مکان ها و موقعیت جغرافیایی داستانه. شاید مترجم سعی کنه از مکان های متعلّق به کشور خودش استفاده کنه. البته من خودم چنین چیزی ندیده م، ولی مسلّماً اگه مترجمی اسامی رو بومی کنه، باید در پی اون مکان رو هم بومی کنه دیگه، اصولاً! بازم به نظرم کار درستی نیست. نویسنده اگه خوب بخواد به فضای داستانش رسیدگی کنه، مکانش رو هم زیرکانه انتخاب می کنه، حتّی اگه اشارۀ مستقیم به ویژگی های اون شهر یا روستای خاص نشه. شهرها و کشورها هم واسه خودشون به واسطۀ قدمتشون، تاریخشون، و فرهنگشون، حال و هوای خاصّی دارن، ویژگی هایی دارن که حتّی اگه تأثیر مستقیم توی داستان و رخداداش نداشته باشه، تو پس زمینۀ خواننده می تونه تأثیرگذار باشه. بازم مثال می زنم:
شکسپیر به این معروفه که هیچ وقت از انگلیس خارج نشده، با این حال خیلی از نمایشنامه هاش بیرون از انگلیس اتّفاق میفته. خوب دلیل این چی می تونه باشه؟ چرا کسی که خودش جایی رو غیر از انگلیس ندیده، باید توی داستاناش از کشورای دیگه استفاده کنه؟ یه دلیلش می تونه آب و هوای جوّی اون منطقه باشه. کشور اسکاتلند کلّاً هوای دلگیری داره، هواش گرفته و بیشتر اوقات بارونی و ابریه. چنین فضایی می تونه خیلی تو تراژدی ای مثه مکبث تأثیرگذار باشه. بازم ادّعا نمی کنم منظور شکسپیر از این انتخابش همین بوده باشه، ولی چنین برداشتی "میشه" از انتخابش کرد.

خلاصه این که به نظر من بومی سازی مترجم کار درستی نیست و بهتره ازش پرهیز بشه :D. فقط یه کار خوبی که شاید اگه مترجم کنه به کیفیت ترجمه ش اضافه کنه، اینه که توضیح مختصری در مورد اون اسم خاص یا مکان خاص، یا هر مسألۀ خاصّی که ممکنه برای مخاطب هم زبانش سخت تر قابل درک باشه، ارائه بده. البتّه این خودش هم کار سختیه، و خیلی مواقع واقعاً نمی شه تحلیلی از انتخاب نویسنده در مورد اسم های شخصیت هاش یا مکان جغرافیای داستان کرد، ولی اگه مترجمی موفّق به کشف این مسائل شد، بهتره به جای این که مستقیم وارد عمل بشه و خودش داستان رو دستکاری کنه، یه توضیح مختصر در موردش بده و رد بشه.
 

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ترجمه و مترجم

این همه برای قفسه کتابم تایپ کردم ٬ دلم نیومد با اندکی دخل و تصرف (!) این‌جا نگم ٬ یکی دو صفحه قبل ظاهرا بحث ترجمه‌ی شعر بوده این‌جا .

ادبیات غیر فارسی ٬ ترجمه‌شون خیلی مهمه ٬ خیلی ٬‌دیگه چه برسد به شعر . مترجم باید خودش شاعر باشه ٬‌ باید بفهمه که شاعر چرا از فلان عبارت استفاده کرده ٬ چی می‌خواسته بگه . و باید حتما یه ترجمه خوب از شعر بخونید .
مثلا یه نمونه‌ش شعر سرزمین بی‌حاصل از تی. اس. الیوت . توصیه‌ی من ترجمه‌ی جواد علاف‌چی از نشر نیلوفره . من ترجمه‌ی بهمن شعله‌ور از نشر چشمه رو هم خونده‌م ٬ ولی با این که جناب شعله‌ور بسیار مترجم نامداری هستن و به نقل از ویکی‌پدیای فارسی : " در ۱۸ و ۱۹ سالگی خشم و هیاهوی ویلیام فاکنر و سرزمین هرز تی‌ اس الیوت را ترجمه کرد که این دو هنوز از بهترین ترجمه‌های فارسی به شمار می‌روند " و با این که می‌گن مترجم خوبیه ٬ ولی من معتقدم که ایشون اصلا و ابدا نفهمیده چی ترجمه کرده . عنوان اصلی کتاب هست The Waste land که ایشون ترجمه کرده سرزمین "هرز" . و وقتی شعر ٬ مخصوصا قسمت آخر رو می‌خونی که از بی‌آبی می‌گه ٬ از خشک بودن علف ها و از شن و صخره می‌گه ٬ می‌فهمی که سرزمین "بی‌حاصل" خیلی بهتر مفهوم رو می‌رسونه تا هرز . دیگه ٬ یک نمونه‌ی دیگه‌ی گند زدن آقای شعله ور به شعر این‌جا هست :
That corpse you planted in your garden last year
Has it begun to sprout? Will it bloom this year?
که ترجمه‌ی آقای علاف‌چی این طوری هست :
آن جنازه‌ای که سال گذشته در باغت کاشتی ٬
آیا جوانه‌ای زده؟ آیا شکوفه می‌دهد امسال؟

و ترجمه آقای شعله‌ور این‌طوری :‌
لاشه‌اي را كه سال پيش در باغت دفن كردي،
آيا جوانه زدن آغاز كرده است؟ آيا امسال گل خواهد كرد؟

خب جناب شعله‌ور عزیز اصلا حس نکرده اون کلمه "لاشه"ای که به‌کار برده‌ ٬ خیلی گند زده تو شعر. لاشه اون‌طور که توی فارسی به‌کار می‌ره می‌تونه حتا به معنی لاشه‌ی یک سگ یا حیوون دیگه‌ای باشه ٬ ولی هیچ جا به جسد سگ نمی‌گیم جنازه !
و دیگه این که جناب شعله ور فکر می‌کرده وقتی شاعر فعل Plant رو به کار می‌بره ٬ و بعدش هم از شکوفه زدن و جوانه زدن حرف می‌زنه٬ منظورش دفن کردن بوده! واقعا منظورش کاشتن ِ جنازه بوده یا دفن کردن؟ همین که شاعر جنازه رو به "یک چیزی که می‌شه کاشت‌ش و شکوفه‌هم بزنه" تشبیه کرده ٬ جزو زیبایی‌های شعره که به لطف ترجمه جناب شعله‌ور از بین رفته .
و دیگه این که این شعر ٬ همه‌ش انگلیسی نیست و قسمت‌هایی به زبان‌های آلمانی و فرانسه داره ٬ که جناب شعله‌ور عزیز لطف کرده‌ن و اصلا این‌ قسمت‌ها رو ترجمه نکرده‌ن و همون طور آلمانی و فرانسوی وسط ترجمه‌ی فارسی گذاشته‌ن بمونه ٬ در حالی که آقای علاف‌چی اون قسمت‌ها رو هم ترجمه کرده و توی متن فارسی ٬ ایتالیک نوشته‌ن . البته خب اگه آلمانی و فرانسه بلد نبوده گناهی نداشته (!) ولی می‌تونسته از یکی دو نفر دیگه بخواد که این قسمت‌ها رو ترجمه کنن .
و دیگه این که ترجمه آقای علاف‌چی ٬ خیلی خوب وزن شعر رو به فارسی برگردونده ٬ قسمت پنجم (آخر) شعر ٬‌ توی ترجمه فارسی ٬‌ کاملا ریتم داره و خیلی خوب ترجمه شده ٬‌ می‌تونه از نظر وزن شبیه ِ شعرهای وزین فارسی به نظر برسه حتا .


و کلا موارد زیادی از این نوع دیده می‌شه بین مترجم‌های فارسی . مثلا یه نمونه عجیب و غریب دیگه ٬ کتاب "سرگذشت آهنگ‌سازان بزرگ" نوشته‌ی هارولد شونبرگ ئه که این کتاب رو خانم پرتو اشراق ( !!!!؟!!! :rolleyes: :rolleyes: ) متاسفانه ترجمه‌کرده . یه جا تو زندگی یکی از آهنگ‌ساز ها - جوزف هایدن - هست که پدر و مادرش می‌فرستنش به گومنازیوم (Gymnasium) که گومنازیوم یه نوع دبیرستانه تو نظام آموزشی آلمان ٬ که در صورتی که وارد این مدارس بشن بعدش می‌تونن برن دانشگاه . پیش‌دانشگاهی در واقع . بعد سرکار خانم اشراق عزیز ٬ این‌جا ترجمه کرده‌ن : پدر و مادرش او را به سالن ژیمناستیک فرستادند . =)) :-"
 

mandela_sarah

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
101
امتیاز
168
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
دانشگاه
تهران
پاسخ : ترجمه و مترجم

من هم فکر نمی کنم بومی سازی واقعا جواب بده برای ترجمه. به هرحال هر کتابی تو یه بستر اجتماعی و فرهنگی و ...نوشته شده و معلومه وقتی قراره "ترجمه" بشه، همه ی اون چیزی که قراره گفته بشه منتقل نخواهد شد. من اگه مثلا ببینم یه نفر اسم آدم ها یا ماه ها رو برداشته بومی سازی کرده همون جا کتابو می بندم. اصلا من درک نمی کنم که "چه اصراریه؟"
چیز دیگه ای که درباره ترجمه برای من سواله، مواقعیه که یه چیزی جلوته و می تونه بیشتر از یک معنی داشته باشه. یه معنی تحت اللفظی داره -که در بدترین حالت چندان هم بیربط نیست- و معنی های مجازی دیگه ای داره. شما خودتون کدوم رو ترجمه می کردید؟ اصلا وفادار موندن به متن برای شما یعنی چی؟
 

Arghavan S

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,191
امتیاز
17,151
نام مرکز سمپاد
---
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0
پاسخ : ترجمه و مترجم

توی اکثر مواردی که من دیده‌م که این جوری بوده‌ن - یه کلمه چند تا معنی داشته و همه‌ی معانی هم یه جوری مرتبط بوده‌ن به داستان و اینا - معمولا مترجم یکی از معنی‌ها رو که بیشتر از همه مرتبط بوده ترجمه می‌کرده و معانی دیگه رو توی پاورقی می‌آورده . این که خود کلمه رو دست‌نخورده بذاریم جلوی روی خواننده کار خیلی جالبی نیست و شخصا اگه باهاش مواجه بشم می‌بندم کتاب رو :D

یه چیز دیگه‌ایَم که می‌شه درباره‌ش بحث کرد ، ترجمه‌ی اسامی خاصّه . یه مثال دم‌دستی می‌زنم ؛ توی کتاب‌های هری پاتر خانم اسلامیه کلمه‌ی «جان‌پیچ» رو معادل «هورکراکس» در نظر گرفته ، یا «دیوانه‌ساز» رو معادل «دیمنتور» . برای این کار احتمالا یه مقدار زیادی کلمه‌هه رو باید ریشه‌یابی کرد و اینا ؛ سوال من اینه که اصلا به زحمتش می‌ارزه که این کار انجام بشه ؟ چه قدر برای خواننده مفیده که با کلمات این جوری - و نه اصل کلمه - مواجه بشه ؟ کار خوبی هست یا نه ؟ و از این سوالا دیگه ...
 

mandela_sarah

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
101
امتیاز
168
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
دانشگاه
تهران
پاسخ : ترجمه و مترجم

من هم نوشتن اصل کلمه رو به عنوان یه آلترناتیو در نظر نگرفتم. :) فقط گاهی واقعا نمیشه تصمیم گرفت که کدوم "مرتبط"ه. این جوری انگار داری یه چیزی رو از خواننده می گیری! چیزی که خودش قرار بوده از متن بفهمه رو داری به زور بهش می فهمونی...نمیدونم! فکر کنم اینم باید موردی بحث بشه.
اسامی خاص هم...درباره ی هری پاتر، من خودم با "دیوانه ساز" خیلی بیشتر ارتباط می گرفتم تا با دمنتور. به نظرم ریشه یابی و ترجمه ی این طوری واقعا بد نیست. چون اون حسی که "دیوانه ساز" در یک فارسی زبان ایجاد می کنه، "دمنتور" نمی کنه. اصلا "دمنتور" برای من یه کلمه ی خنثی است. انگار که مثلا اسم یه جونوری چیزی باشه. :D
 

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ترجمه و مترجم

.
 

Arghavan S

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,191
امتیاز
17,151
نام مرکز سمپاد
---
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0
پاسخ : ترجمه و مترجم

درباره‌ی اون جریان ویدا اسلامیه ، من هم موافقم باهاتون . :D

یه چیز دیگه . توی همون هری پاتر - الان جلوی دستمه ، هی دارم ازش مثال می‌زنم :د - شعرای گروه‌بندی رو که ترجمه کرده بود ریتم و وزنشون رو سعی کرده بود حفظ کنه ؛ ولی به قول بهراز بیشتر شبیه سرود مهدکودک شده بودن . بعضی مجموعه شعرها هم هستن که شعر رو یه متن ساده در نظر گرفته‌ن و ترجمه‌ش کرده‌ن و برای این که ظاهر شعر بودنش رو حفظ کنه توی چند خط تیکه‌تیکه‌ش کرده‌ن !
سوال من اینه که برای ترجمه‌ی شعر لازمه که مفهوم شعر رو ترجمه کنیم و بعد یه شعر جدید به زبون مقصد بسازیم ؟ یا ترجمه‌ی تحت‌اللفظی کنیم و سعی کنیم از کلمات قافیه‌دار استفاده کنیم تو ترجمه ؟ یا نه ، همینجوری راست‌راست شعر تحت‌اللفظی رو برداریم بذاریم جلوی خواننده ؟ کدومش بهتره به نظرتون ؟ ارزش ادبی کدوم بیشتره ؟ وفادار بودن به متن مهم‌تره یا آفرینش جدید شعر و از این حرفا ؟ ...
 

mandela_sarah

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
101
امتیاز
168
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
دانشگاه
تهران
پاسخ : ترجمه و مترجم

توی ترجمه ی شعر، علاوه بر کشمکش هایی که ممکنه سرمعنی و این حرفا وجود داشته باشه، مسئله ی دیگه ای هم هست؛ "فرم".
فکر نمی کنم این که برداری یه شعر دیگه تو همون مایه ها از خودت بنویسی دیگه اسمش "ترجمه" باشه.
به هرحال هر زبانی طی ترجمه یه سری محدودیت هایی داره. همیشه نمیشه به فرم وفادار موند. بستگی به اون شعره داره که می خوای ترجمه ش کنی دیگه. باید بار معنایی کلمه به کلمه شو بشناسی و حس کرده باشی و نزدیک ترین عبارت ها رو توی فارسی جایگزینش کنی. مسلمه که یه سری چیزها در ترجمه از بین میره، ولی میتونی "خوب" ترجمه کنی.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #78

marvelous

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,156
امتیاز
4,615
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۳
شهر
مشهد
مدال المپیاد
برنز بيست و هفتمين المپياد ادبی
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : ترجمه و مترجم

یه چیز دیگه‌ایَم که می‌شه درباره‌ش بحث کرد ، ترجمه‌ی اسامی خاصّه . یه مثال دم‌دستی می‌زنم ؛ توی کتاب‌های هری پاتر خانم اسلامیه کلمه‌ی «جان‌پیچ» رو معادل «هورکراکس» در نظر گرفته ، یا «دیوانه‌ساز» رو معادل «دیمنتور» . برای این کار احتمالا یه مقدار زیادی کلمه‌هه رو باید ریشه‌یابی کرد و اینا ؛ سوال من اینه که اصلا به زحمتش می‌ارزه که این کار انجام بشه ؟ چه قدر برای خواننده مفیده که با کلمات این جوری - و نه اصل کلمه - مواجه بشه ؟ کار خوبی هست یا نه ؟ و از این سوالا دیگه ...

من فکر میکنم این بیشتر به مخاطب و نوع کتاب بستگی داره. :D مثلا یه کتاب فانتزی که گروه سنی نوجوان مخاطبش هستن بهتره که این اسامی ترجمه بشه. چون که یه عده زیادی از خواننده های کتاب زبان انگلیسیشون در حدی نیست که با کلمات اصلی بتونن ارتباط برقرار کنن. :D البته ترجمه وردها کار جالبی نیست، کاری که توی جام آتش کرد. فضای جادویی کتاب رو کم میکنه. مثلا میتونس معنی وردارو تو پاورقی بگه. اینجور استثنا ها البته نکات ظریفیه که مترجم باید دقت کنه بهشون. ولی واسه کتابای سنگین تر من به شخصه ترجیح میدم اسم اصلی نوشته شه و اگه توضیحی لازم بود پاورقی شه. :D
سوال من اینه که برای ترجمه‌ی شعر لازمه که مفهوم شعر رو ترجمه کنیم و بعد یه شعر جدید به زبون مقصد بسازیم ؟ یا ترجمه‌ی تحت‌اللفظی کنیم و سعی کنیم از کلمات قافیه‌دار استفاده کنیم تو ترجمه ؟ یا نه ، همینجوری راست‌راست شعر تحت‌اللفظی رو برداریم بذاریم جلوی خواننده ؟ کدومش بهتره به نظرتون ؟ ارزش ادبی کدوم بیشتره ؟ وفادار بودن به متن مهم‌تره یا آفرینش جدید شعر و از این حرفا ؟ ...

به نظر من بهترین گزینه اینه که متن اصلی شعر رو هم جلوش بنویسن. 8-> کتابایی هستن که توی دو ستون قسمتای شعری رو ترجمه کردن یه ستونش متن اصلیه. البته وقتی خیلی خوبه که زبون اصلی رو بلد باشی. در مورد کتابایی که اصلشون انگلیسیه عالیه. :D
 

Arghavan S

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,191
امتیاز
17,151
نام مرکز سمپاد
---
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0
پاسخ : ترجمه و مترجم

به نظر من بهترین گزینه اینه که متن اصلی شعر رو هم جلوش بنویسن. کتابایی هستن که توی دو ستون قسمتای شعری رو ترجمه کردن یه ستونش متن اصلیه. البته وقتی خیلی خوبه که زبون اصلی رو بلد باشی. در مورد کتابایی که اصلشون انگلیسیه عالیه.
ستونی که ترجمه‌س چه جوری ترجمه شده باشه خب؟ :د
 

mandela_sarah

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
101
امتیاز
168
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
دانشگاه
تهران
پاسخ : ترجمه و مترجم

فکر نکنم راه حل مشکل ترجمه ی شعر گذاشتن شعر اصلی صفحه ی کنار ترجمه باشه. این جوری انگار مترجم داره یه باری از روی دوش خودش کم می کنه و یه قسمتی از کارو واگذار میکنه به خود خواننده.
طرف خودش خیلی دلش بخواد میره پیدا می کنه شعر اصلی رو.
 
بالا