سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mhmmdshirazi
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

به نقل از هامـون :
حالا که موضوع حاتم‌ه این سوالی که ذهنمو درگیر کرده بپرسم، نظرتونو بگین.
حاتم چرا همّیشه پیرهن مشکی می‌پوشه؟:/
فکر کنم جوابشو اوندفعه خودت گفتی :|
این یعنی اسپم محسوب میشه کامنتت :D
 
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

به نقل از darya.f :
چهرتو توصیف کن:)) من همه مسولارو دیدم:))

همه که لباس آبی بودیم، ریش نسبتا بلند داشتم با عینک! در مورد مسائل پدر مادر دانشجویی و اینا صجبت میکردم تو همه اتاقا، اگه شمارت ۱ تا ۲۰ بود که خودم از اول تو اون اتاق بودم اگه هم نه تو تمام اتاقا بودم :)
 
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

به نقل از هامـون :
حالا که موضوع حاتم‌ه این سوالی که ذهنمو درگیر کرده بپرسم، نظرتونو بگین.
حاتم چرا همّیشه پیرهن مشکی می‌پوشه؟:/
زن و بچش تو تصادف فوت کردن. :-؟

آقا تو صحن دیگه جای راه رفتن نیست.تو رو خدا زوج و فرد بیاین دانشگاه.آدم نفسش می مونه تو راه. :/
 
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

به نقل از |..invisible..| :
همه که لباس آبی بودیم، ریش نسبتا بلند داشتم با عینک! در مورد مسائل پدر مادر دانشجویی و اینا صجبت میکردم تو همه اتاقا، اگه شمارت ۱ تا ۲۰ بود که خودم از اول تو اون اتاق بودم اگه هم نه تو تمام اتاقا بودم :)
خب دیدی دیگه منو:)) ردیف دوم نشسته بودم همون کلاس 1تا 20..عینکی بودم چقد ادرس دادن سخته:)) تازه امروزم باز دیدمت تو دانشکده :D تیشرت تیره پوشیده بودی..تازه شمارتم گفتی فیک شده:)))
 
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

به نقل از darya.f :
خب دیدی دیگه منو:)) ردیف دوم نشسته بودم همون کلاس 1تا 20..عینکی بودم چقد ادرس دادن سخته:)) تازه امروزم باز دیدمت تو دانشکده :D
عه؟ خب چرا وقتی گفتم شماره دانشجوییتونو بگید مامان باباتونو بگم چیزی نگفتی پس :|
یه ندا بده فردا حالا ;)
 
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

به نقل از |..invisible..| :
عه؟ خب چرا وقتی گفتم شماره دانشجوییتونو بگید مامان باباتونو بگم چیزی نگفتی پس :|
یه ندا بده فردا حالا ;)
اومدم بگم یهو رفتی بیرون:)) باوشه فردا از 1.5 تا 5 دانشکده خودمون کلاس دارم :D
 
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

جوجه‌ها بیاین به عنوان یه ترم‌پنجیِ مسن حول محور دانشکده نصیحت‌تون کنم. :‌))) به حرف سید هم گوش ندین. :‌))
 
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

به نقل از ارغوان :
جوجه‌ها بیاین به عنوان یه ترم‌پنجیِ مسن حول محور دانشکده نصیحت‌تون کنم. :‌))) به حرف سید هم گوش ندین. :‌))
خب بیا نصیحت کن:))..بیچاره سید..چرا؟ :))
 
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

به نقل از هامـون :
حالا که موضوع حاتم‌ه این سوالی که ذهنمو درگیر کرده بپرسم، نظرتونو بگین.
حاتم چرا همّیشه پیرهن مشکی می‌پوشه؟:/

هم اتاقی ترم پیشم میگفت از خونش میگفت. یه چیزی بود در حد خونه ی توی کانجرینگ ((((: .
زنش سرطان گرفته بچش تو دریا غرق شده مامانش هم تصادف کرده یا یه همچین چیزایی فک کنم ((: .

خیلی به کاست بنده خدا ناموسا دلم نمیومد اذیتش کنم.
 
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

امروز به ترمکی بودن خودم پی بردم :-<
اول که اشتباه رفتم سر یه کلاس استاد نمیومد میخواستم برم، یدفعه یکی گفت اشتباه اومدیم کلاس ابوریحان 1هست بعدرفتیم و اینا وسط درس دادن از یکی پرسیدم صلواتیه دیگه گفت نه صداقت[nb]مرد یا زن بودن صلواتی رو نمیدونستم اخه [/nb] بعد سریع اومدم بیرون سرکلاس صلواتی که هیچی نمیفهمیدم آخر کلاس هم بودم از اونجایی کور تشریف دارم تخته رو هم نمیدیدم بعد دیگه ترجیح دادم با موبایلم کار کنم!
از کلاس 2 ساعته 30 مین رفتم فقط :/
اینم اولین جلسه ریاضی یک من :/

دانشکده برق و مکانیک خیلی مزخرفه :|
 
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

روایت داریم که هنوز ارواح آدم‌هایی که توی هزارتوی مخوف ساختمون ابوریحان گم شده‌ن و مرده‌ن، شب‌ها میان بیرون و دانشجوها رو haunt می‌کنن. بله.

× با مارال ریاضی۱ دارین؟ من ناراحت‌تون م به شخصه.
 
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

به نقل از ارغوان :
روایت داریم که هنوز ارواح آدم‌هایی که توی هزارتوی مخوف ساختمون ابوریحان گم شده‌ن و مرده‌ن، شب‌ها میان بیرون و دانشجوها رو haunt می‌کنن. بله.

× با مارال ریاضی۱ دارین؟ من ناراحت‌تون م به شخصه.
:)) :))
نه با صلواتی :-"
 
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

توی ابوریحان خیلی ها روی بدنشون نقشه فرار از ابوریحان رو خالکوبی میکنن
اونروز کارگردان prison break هم باهام تلفنی صحبت میکرد میخاست پادرمیونی کنم season جدیدو تو ابوریحان بسازن
 
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

به یک دانشکده کامپیوتری ۹۴ ای جهت پاسخ به چندتا سوال نیازمندم.بچه ها دریغ نکنین،هر کسی بود پ.خ بده حتما حتما حتما.
 
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

به نقل از آرشــــــــ هاشمی :
فکر کنم جوابشو اوندفعه خودت گفتی :|
این یعنی اسپم محسوب میشه کامنتت :D
اونی که گفتم حاتم نبود، شیرعلی شهرضا بود!
ببین آرش خودت لو دادی که درست به حرفام گوش نمی‌کردی:))

به نقل از Scarecrow :
زن و بچش تو تصادف فوت کردن. :-؟

به نقل از gaucho :
هم اتاقی ترم پیشم میگفت از خونش میگفت. یه چیزی بود در حد خونه ی توی کانجرینگ ((((: .
زنش سرطان گرفته بچش تو دریا غرق شده مامانش هم تصادف کرده یا یه همچین چیزایی فک کنم ((: .

خیلی به کاست بنده خدا ناموسا دلم نمیومد اذیتش کنم.

ای‌بابا. ای‌بابا.
 
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

به نقل از هامـون :
اونی که گفتم حاتم نبود، شیرعلی شهرضا بود!
ببین آرش خودت لو دادی که درست به حرفام گوش نمی‌کردی:))
من اصولا ب فاعل ها کاری ندارم ب فعل و مفعول کار دارم :D
بهرحال دوستان کسی دوست نداره صحبت های شمارو بشنوه برید تلگرام :))(اشاره ب شخصی ک امیرکبیری باشه نداره مخاطبش ازین دانشگاه نیست)
 
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

من این حجم از پیچیدگی را نمیپسندم.
#من_نیز_در_ابوریحان_گم_شدم
 
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

بچه ها بیاین براتون تور ابوریحان گردی بزارم :))) بعد دو سال من الان یک ابوریحان شناس واقعی ام بجز اینکه تا الان طبقه 6 و پشت بوم رو نرفتم 8-^
 
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

من فقط به شرطی میام که بریم پشت بوم سلفی بگیریم با هشتگ : هر امیرکبیری یک سلفی ابوریحانی
 
پاسخ : سمپادی‌های دانشگاه امیرکبیر

جدی چه جوری تو ابوریحان گم میشین ؟! :D :-"
 
  • لایک
امتیازات: scare
Back
بالا