قدیمی‌ترین خاطره‌ای که یادتون میاد

zeynabgol

به گِلِ انجمن نِشَسته
کنکوری 1404
ارسال‌ها
3,968
امتیاز
44,192
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
من یادمه که یه چیز سردی دو طرف لپام جشبیده بود و یه باغچه بود و یه زن با روسری مشکی با یه آبکش پر لباس رد شد و با انگشتش زد به دماغم. حس نرم انگشتش سردی میله ها رو یادمه.


وقتی به مامانم گفتم گفت اونجا خونه مون تو خیابون ک. بوده و وقتی شش ماهم بوده از اونجا رفتیم و من عادت داشتم بخزم و صورتمو از لای نرده های طبقه بالا بدم بیرون و مامانمو که تو حیاط کار میکرد نگاه کنم
 

hypnos

کاربر فوق‌حرفه‌ای
کنکوری 1404
ارسال‌ها
829
امتیاز
15,284
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1404
مدال المپیاد
نقره‌ی ادبی
شاید قابل باور نباشه ولی من یادمه وقت شیرخواره بودم مامانم یه بلوز آبی رنگ داشت کنه بالاش بند بند بود . بعد من وقتی شیر می خوردم این بند هارو یادمه که هی می کشیدم پایین . وقتی بزرگتر شدم مامانم دیگه اونو نداشت ولی وقتی بهش گفتم که من یادمه اونو ، مامانم اینجوری شد:-?:-? :Oops: :Oops:
 

آدنوزین :)

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
889
امتیاز
19,874
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ١
شهر
اهواز
سال فارغ التحصیلی
1400
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
داروسازی
۳ سالم بود، با عمه م اینا رفته بودیم پارک و برای من یه بادکنک هلیومی خریده بودن، در حال چمیدن و خرامیدن توی چمنا بودم که بندش از دستم ول شد و رفت! تا وقتی که اندازه ی یه نقطه شد هنوز با غم نگاش میکردم! :")
یعنی الان اون اتم های هلیوم کجای این دنیان؟ :")
 

..Mehrab..

استــاد بـــزرگ
ارسال‌ها
578
امتیاز
9,668
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای 2
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
من قدیمی ترین خاطرم مال حدود 7یا 6 سالگیمه ک بابام داره باهام برف بازی میکنه و برف میزنه تو سر و صورتم :)
 

nafaass

کاربر فعال
ارسال‌ها
25
امتیاز
409
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1400
قدیمی ترین خاطره من مال زمان مهد کودکمه. اوایل همش کیفم رو دوشم بود چون مامانم اینا سفارش کرده بودن که مواظب وسایلت باش هرجا میرفتم کیفم رو دوشم بود(حتی یه عکس دارم از کلاسمون که کیفم کناردستمه(=
یه روز که تو حیاط داشتم ابنبات میخوردم زنبور نشست رو ابنباته و زبونم رو نیش زد.منم با گریه دویدم سمت خونه(خونمون نزدیک مهدکودک بود)از اون موقع چند بار فرار میکردم از مهد و وسط راه بابام منو برمیگردوند عادت شده بود برام...
---------------------------------------------------------------------------------------------
آدم خیلی وقتا میگه این اتفاق یادم میمونه هیچوقت فراموشش نمیکنم ولی بعد گذشت چند ماه انگار نه انگار که همچین حس و حالی رو تو زندگی تجربه کرده
 

Mehrasa~

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
180
امتیاز
1,933
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بابل
سال فارغ التحصیلی
1401
یادمه 5 سالم بود که تو مهدکودکمون یه دختره دستشویی کرد رو فرش :)) بعد ما همه رو متقل کردن به یه اتاق دیگه و خانواده اش براش لباس اوردن. فعلا دورترینش این بود چیز دیگه به ذهنم نیومد
 

Hami J

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
157
امتیاز
596
نام مرکز سمپاد
علامه حلی یک
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
مدال المپیاد
برنز نجوم
یادمه یه خوابی دیدم که وقتی بیدار شده بودم مدام میگفتم خواب " آهن بُر " دیدم :/
اونموقع 3 یا 4 ساله بودم
خیلی عجیب نشستم شکلشو کشیدم تا باور کنم خواب بوده و دیگه ازش نترسیدم :D
 

sp.ring

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
296
امتیاز
3,347
نام مرکز سمپاد
FRZ
شهر
Y
سال فارغ التحصیلی
1402
مدال المپیاد
دو مرحله 1 و دیگر هیچ
دانشگاه
لطفا منتظر بمانید
خب نمد چند ساله بودم
فیلمشو داریم فقط یادم نمیومد نشونم دادن
من عادت داشتم همه چیو بکنم
گلدون خونمون رو بابام پرورش میدادن منم برگشو میکندم
تو فیلم دارن بهم میگن جیزه و اوفه و ... منم نه میزارم نه بر میدارم رومیزیو میگیرم دستم به کارم که کندن برگای گلس ادامه میدم
بقیشم خنده ی خانووادس و جیغ من و ..
 

الینا:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
506
امتیاز
4,672
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بابل
سال فارغ التحصیلی
1400
قدیمی ترین خاطره من فکر کنم ۳ سالگیم باشه که نقشه مهدکودکم رو یادمه و مدیر اونجا و دو تا هدیه ای که از اونجا گرفتم و اتاقی که توش پیانو داشت و ما شعر میخوندیم. مهد کودک عالیییییی بود، بهترین مهدکودکی که دیدم، مهد کودک بهشت. حیف تعطیل شد:-<
 
ارسال‌ها
652
امتیاز
12,276
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400
یکی از قدیمی ترین خاطراتم مربوط میشه به دوران مهدکودکم..یادمه خیلی مظلوم بودم و با هیشکی کاری نداشتم
یه روز که تکیه داده بودم به دیواره رو به رویی در کلاس و داشتم به بچه ها نگاه میکردم،یکی از پسرای شلوغ کلاس اومد و با لگد محکم زد تو شکمم
نمیدونم چطور شد ولی یادمه همونجا کنار دیوار افتادم و همه دور سرم جمع شدن..
مدیر زنگ زد به مامانم و مامانم اومد..اون لحظه حالم خیلی بد بود و داشتم از درد به خودم میپیچیدم..
یک سال تموم گاه و بی گاه شکم درد میگرفتم و اسیر دکترا بودیم..
چند روز بعد اون اتفاق مامانم رفت و با مامان اون پسر حرف زد که به پسرش بگه دیگه به من نزدیک نشه،ولی هیچ کدومشون به گردن نمیگرفتن که اون همچین کاری کرده..
و من هروقت این اتفاق میاد به ذهنم،فکر میکنم واقعا چرا همچین کاری باهام کرد؟؟..مگه چیکار کرده بودم:/
 

هـــدا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
494
امتیاز
10,399
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تربت جام
سال فارغ التحصیلی
1399
دانشگاه
هنر تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
شاید سه سالم بود...تو مهد کودک با دوستم زیر نیمکت داشتیم نارنگی و کتلت میخوردیم :)
 

plotter

توطئه گر مخفی
ارسال‌ها
117
امتیاز
1,174
نام مرکز سمپاد
frz
شهر
ard
سال فارغ التحصیلی
1402
ی
۳ سالم بود
روسری قرمز گل گلی کوچولومو باد برد :-s
یکیشم وقتی ۴ سالم بود اسباب بازی کوچولوم از پنجره ماشین افتاد وسط اتوبان بعدش یه تریلی از روش رد شد
 

zeynabgol

به گِلِ انجمن نِشَسته
کنکوری 1404
ارسال‌ها
3,968
امتیاز
44,192
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1404
تکراریه تاپیک
 

خِیزَران

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,882
امتیاز
38,230
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهر ستاره ها
سال فارغ التحصیلی
2020
نمیدونم دقیق چند سالم بود ولی احتمال زیاد میگم حول و حوش ۲ سال دو سال نیم بودم که اون موقع موهامو خرگوشی میبستن با یه سارافون سفید با گلهای آبی پررنگ.یادمه بقالی فامیلمون تو همون کوچه خانه مادربزرگ مادرم بود یادمه یه بطری نوشابه ازش گرفتم برگشتم ولی مطمئنم یسری جزئیات داشت این موضوع ولی خب یادم نیست به دلیل طفولیت/:
 
ارسال‌ها
545
امتیاز
13,660
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ard
سال فارغ التحصیلی
1400
دقیق یادم نیست ولی احتمالا وقتی سه یا چهار سالم بود واسه بابابزرگم اینا از یه شهر دیگه مهمون اومده بود
منم عین چی جلوشون هلو رو با وحشیانه ترین حالت ممکن میخوردم. خلاصه که خاله ام اومد کشون کشون منو برد:/
 

Asaliiiii

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
791
امتیاز
5,363
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه ۲
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1401
چهار سالم بود
تولد دو سالگی دختر خاله م
 
ارسال‌ها
859
امتیاز
8,138
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
نوروز 81 با دوتا خاله کوچیکم(متولد64 و55)رفته بودیم شمال؛ پوستِ چیپس و پفک هارو از پنجره ماشین پرت میکردیم بیرون و با جیغ میگفتیم:یادگاری
 
بالا