اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم وقتی 6 سالم بود بالأخره رو بالــــــــا خَره میخوندم ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا به حال هیچ کدوم از قوانین سایت رو نخوندم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم به شخصه دیدم که برای ایمیل wwwگذاشتن !
خوبه بازم بذارید حداقل موجبات خنده ما فراهم میشه !

و همین طور هنوزم بالاخره اون گونه میخوانم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم اولا که وارد سمپادیا شده بودم فکر می کردم فقط برای پیام خصوصی دادن به بچه های و یکی از بزرگترین سوال هام این بود چطوری بعضی ها مثبت دارن و من ندارم .
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از YaSaMiN126 :
اعتراف می کنم وقتی 6 سالم بود بالأخره رو بالــــــــا خَره میخوندم ;D
من کتاب داستان که میخوندم کلمه "تمسخری" را "تمسی خره" tamsi khare میخوندم...
گوزن رو goozan میخوندم و الی الاخر..
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم امروز توی یه جشنی یکی لباس شان د شیپ رو پوشیده بود بعد همه بچه هااومده بودن باهاش عکس میگرفتن و اینا در حین عکس گرفتنشون اومدم از پشت شان د شیپ رو قلقلک دادمو فرار کردم >)
آخه چرا من اینقدر مرض دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 
پاسخ : اعترافگاه !

من علاوه بر اینکه گوزن رو goozan میخوندم، میوه رو هم miiyyooohhh (به همین غلظت و شدّت) میخوندم و تا یه سال تو کفِش بودم تا بالاخره فهمیدم که این همون میوه ی خودمونه.
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه که بودم فکر میکردم کولر گازی با گاز شهری (متان) کار میکنه :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

من تازه فهمیدم ممپاد یعنی چی :-" قبلا فکر میکردم مثل اینکه مثلا میگن خیار میار اینم مثه هموناس
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه که بودم فک می کردم اگه بچه ها به چرخ گوشت نزدیک شن چرخ گوشت اژدها میشه دست بچه ها رو میخوره :)) :)) :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

حالا لازمه ک ب اعترافم ک در دوران دبستان و جاهلیت ب بچه هامون میگفتم تو اون شیرا ک مدرسه ها میدادن و روشون نوشته بود افرین بر shama صد افرین بر shoma پوست ماهی وجود داره و همه از خوردنشون امتناع میکردن :-" یا مثلا ب ملت میگفتم ک اسمارتیز توش سوسکه B-)
 
پاسخ : اعترافگاه !

یه هفته پیش رفته بودیم ی مهمونی که ما هو اون جا دعوت بودیم و چند تا بچه 4 یا 3 ساله هم اون جا بودند .
یه پسری که سنش یا 3 یا 4 سال بود اومد جلود و به من گفت قفل گوشی خواهرم رو براش باز کنم (خواهرم زن داییش می شد ) (گوشیش هوشمند بود )
ما باز کردیم و اونم رکارش رو انجام داد کنار خودم . (هر جایی می خواست می رفت بازی می کرد نقاشی باز می کرد )
اعتراف می کنم که من 3 یا 4 ساله بودم نمی دونستم گوشی چیه که بخواهم باشش کار کنم . حتی 7 سالگی هم بزور گوشی بشمون می دادن
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که کارای بد زیادی انجام دادم فکر کنم دیگه خدا دوستم نداره همش بهش قول میدم بعد میزنم زیرش :-$ :-$ :-$ :-$
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که توی یه امتحان ریاضی که خیلیم پز بیستشو دادم به همه،یکی دو تا سوالو اصلا جواب نداده بودم ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دوس ددارم برم تواین قهوه خونه ها هستن که تو فیلما نشون میده پاتوقه خلاف کاراس توشم پره دوده یه چایی بخورم :-دی
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم یکی از دغدغه های ذهنی من این بود چه جوری این قوطی ها (که میزارن تو این دسته های توی مترو یا چه میدونم تو اتوبوس) چه جوری میشه در اوردش و ازش خورد! :-[
بچه شکمویی بودم من ! ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

بچه که بودم توی شعر اتل مت توتوله اونجاییش که میگه:یک زن کردی بستون امشو بزار ام قزی(قضی)
ام قزی رو فکر میکردم میگن ان گوزی :-" :-بیتربیوت
+منحرف هم خودتونین :P
 
پاسخ : اعترافگاه !

دو سال پیش ی مسابقات برنامه نویسی گذاشته بودن (بندر عباس ) مرحله ی آنلاین .
قبل از مسابقه یکی از بچه ها سایت مسابقه رو هک کرد و چند تا سوال رو برداشت .
اعتراف می کنم سطح امنیتش خیلی پایین که ی الف بچه می تونه هکش کنه
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یه سری چیزارو هیچوقت یادم نمیمونه
مثلن هیچوقت یادم نمیمونه تولد دوستم 19شهریوره یا21 ؟؟؟؟ :-?? :-??
 
پاسخ : اعترافگاه !

منم تا دیروز یکی از بزرگترین سوالام این بود که این کتاب فروشیایی که کتاب دسته دوم دارن خودشون لیست کتابارو دارن؟
مثلا ی کتاب بش بگب میگگه دارم یا باید بری دنبالش بگردی
 
Back
بالا