اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که بیش از %10 از پستام تو سمپادیا ساخته ذهنمه و حقیقت ندارن ;D(مثه خودم X_X)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم دانش آموزان سال پیش دانشگاهی مدرسه ما خیلی گشنه اند .امروز (چهارشنبه) مدرسه ما ناهار می داد . بعدش سال چهارمی
ها خجالت نکشیدن و اومدن مدرسه
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا چند سال پیش هروقت این کلمه رو میدیدم" فریدونکنار" میخوندمش farid o nekar
بعد با خودم میگفتم چرا اسم یه دختر و پسر رو نوشته رو تابلو؟!؟!؟! ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

جاتون خالی داشتم امروز هنوز تموم نشده میدیدم یه کارشناس آورده بودن درباره ی علل آرایش کردن در دانشگاه ها صحبت میکرد یه حرفای خنده داری میزد اصلا روحیه ام شاد شد
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم به چیزی نیاز پیدا کردم که به شدت باهاش مخالفم.چیزی که اگه تو خیابون ببینم رومو میکنم اون ور. چیزی که تا هفته ی پیش ازش متنفر بودم.چیزی که به موقعیتم،تو اجتماع،تو خونواده،تو مدرسه یا هرجای دیگه لطمه میزنه ولی بهش نیاز دارم چه کنم؟
 
پاسخ : اعترافگاه !

شب اخر تو اتوبوس که داشتیم برمیگشتیم یک بسته پاستیلو خیلی شیک 3تایی(با ایس و عاطی) خوردیم :-" :-" صداشم در نیوردیم ;D
اصن مگه ما پاستیل داشتیم؟ :-wهان؟ :-w
تهمت میزنن به ادم :-"پاستیل چیه اصن؟ :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم . تا سال دوم راهنمایی به کاپوت ماشین کامپوت می گفتم
 
پاسخ : اعترافگاه !

بنده با 15سال سابقه نسبتا درخشان زندگی در دنیا هنوزم اگه تاب ببینم باید سوار شم کودک درونم فعاله مگه چیه
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم امشب که حرم رفتم به نتیه ی عجیبی رسیدم.
هر وقت که دلم میگیره و میرم حرم ،یه اتفاق عجیب می افته.
مثلا امشب برف اومد،در حالی که سری قبل هم همین اتفاق افتاد که دو سال پیش بود
شاید به نظر تو مسخره باشه و لی یرای من خیلی جالبه که هر وقت با این اوضاع میرم حرم همچین اتفاقی میوفته
 
پاسخ : اعترافگاه !

میگه که " ای دشمن ار تو سنگ خاره ای من آهنم "
بد من تا الان به اینجای شعر که میرسید ولومو پایین میاوردم و "ای دشمن از تو سنگ خار میهن آوردم " رو ویز ویز میکردم!!! :-"
هیچوختم سوال پیش نیومد برام که اینی بلغور میکنی ینی چی :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

از همینجا اعتراف میکنم کپسول آموکسی سیلین رو خیلی به سختی میدم بره پایین ، حتی مورد داشتیم کلا نتونستم بخورمش :-"
خدایی سخته خب :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هر وقت میبینم یکی مدیر انجمنُ ایناست تو سمپادیا فکر میکنم یه 5 سالی از من بزرگتره! :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

عاغا اعتراف میکنم عین سگ خوابم میاد ولی نمیدونم چه حکمتیه که نمیرم بخوابم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دیروز جور افتادم و خاکی شدم ک فک میکردم مامانم دیگه تو خونه رام نمیده یه دل سیرم دوستام بم خندیدن :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

فکر کنم منم نمیدونستم پدربزرگم چیکار بوده ;D

اعتراف ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اون اوایلی که فهمیدم فروم چیه به تابیک میگفتم تایبک :))
اعتراف میکنم هنوز که هنوزه با املای Forum مشکل دارم :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم كه نصف پستاي حرف بزنم كپي پيسته... :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم خیلی تو ذوقم خورد ....خیلی......
وقتی شندیم که خیلی خوب و مناسب نیستم.....
دارم می ترکم از فشار و غصه........
=====
من می خوام فیزیک بمونم و بخونم مدیگران هم نمی تونن جلومو بگیرن....
خداجون کمکم کن!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم..اگه اتم نبود شاید زندگی خیلی بهتر بود...اصلا بمن چه اتم چیه؟ توش چه زیر لایه های هستن؟...اوربیتال و....عدد کوانتومی و....
مام درسی به نام شیمی نداشتیم...می رفتیم تو حیاط خاله بازی می کردیم... ;D...دیگه دارم خفه میشم انقدر این شیمی نکته داشت :(( :((
 
Back
بالا