اعتراف می کنم وقتی ابتدایی بودم، یه انباری داشتیم من توش از این گازای کوچیک و آرد و شکر و تخم مرغ و اینا قایم کرده بودم هر وقت با مامانم دعوام می شد فرار می کردم می رفتم اونجا واسه خودم شیرینی درست می کردم
اعتراف میکنم من امروز گچ رو پرت کردم تو سر معلم
اعتراف میکنم من بودم که با لوله خودکار و ماش زدم تو سر سرایدار مدرسه. بنده خدا گریه اش گرفت... 2 روز هم نیومد مدرسه.در این حد شدید بود.
اعتراف میکنم تو بخش تقویم نوشته کلیک برای مشاهده همه
من فک میکردم این یه شخصه چقدرم فحشش دادم که این چند تا اکانت ساخته هی تاریخ تولدشو تو روزای مختلف زده
امروز کلیک کردم روش ببینم این کیه که ...
کلیک برای مشاهده منو ببخش
از همین جا اعتراف میکنم با اینکه دزفول رفتم میدونستم خوزستانه ولی با این حال چند وقت بود همش میگفتم آخه کجا میتونه باشه حتی یه مدتی فکر میکردم میشه سمت شمال غرب کشور
بعد از مامانم میپرسم با یه نگاه پر معنی میگه خوزستانه دیگه