اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم سال اول راهنمایی من در حدی نخاله و عقب افتاده بودم که اگه میدم کسی داره تقلب میکنه یا حتی فوش میده میرفتم به مدیر میگفتم :> :|
خودم الان استاد فوش و تقلبم .
و میترسم که اونایی رو که لو دادم ... سر خودم بیاد :| :-$

وای الان که بش فک میکنم عرق شرم میریزم.. چقد بیشعور بودم ~X( ~X(

;;)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم از وقتی که به سن بلوغ رسیدم . خودم لباسام رو می شورم . قبلش ماهی یک بار خودم می شستم :-"
 
  • لایک
امتیازات: fteh
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم می دونم خعلی از افراد دور وبرم که با هم خعلیم خوبیم،پشت سرم چی میگن :-< X-( و کلا بهشون اعتمادی نیست :-s و کلا دنبال دوستی خوب و طولانی و اینا نیستن
ولی خب،آدم که نمی تونه تو مدرسه تنها باشه :-? پس به روش نمیاره :-<
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه که بودم فک میکردم کوها نقاشی بزرگین بعد از پشت پایه های بزرگی دارن که این طوری وایستادن!!!!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هی دارم به خودم دلداری میدم میگم نگران نباش کارا رو میتونی انجام بدی تو عید،بشین حال کن
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم که اوایل که اینجا عضو شده بودم ( حالا انگار کلن چند وقته اینجا اومدم ! ) بلافاصله بعد از آن شدن ، چک می کردم ببینم که تعداد امتیازام چقد تغییر کرده : ) بعدشم دوباره می رفتم همون پستمُ می خوندم ، یه بارم از روی خود ِ پست می دیدم امتیازامُ : )

+ اعتراف می کنم که هنوزم همین کارُ می کنم : P
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم در زمان جهالت و جوانی طرفدار جاستین بیبر بودم ، و الان وقتی یادش میفتم بسیار شرمنده میشم ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم هفته ي پيش اوني كه رفت زد به درخت كه روش پر آب بود و آبهاي روي درخت رو ريخت روي حاج آقا من بودم :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که تاحالا سه بار پسورد ایمیلمو یادم رفته...............اعتراف میکنم یک شنبه این هفته رفتم مدرسه دیدم تعداد بچه ها کمه، خواستم برگردم چون جایی کار داشتم اما در مدرسه بساته بود منم مجبور شدم جای رد شدن از خود در، از روی در برم بیرون و معلم هندسه هم چند متر جلوتر ببینم و اصلا به روی خودم نیارم............

اعتراف میکنم که من الآن دبیرستان نمونه دولتی میرم و فقط سال اول سمپادی بودم.....===> اخراج نشدمااااا خونمون عوض شد و مجبور شدم بیام نمونه وگرنه از خداشونم بود که تو مدرسه سمپاد باشم......
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که الان از شدت ناراحتی در حال ترکیدنم ولی کسی از قیافم اینو نمیفهمه ~X(
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم وقتی مهمونی میرم چون پوس کندن پرتقال برام سخته سعی می کنم برندارم ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

ابتدایی که بودم یه دوست داشتم که همیشه امتحانای ریاضیشو از رو من می نوشت...منم چون دوستم بود بهش چیزی نمی گفتم..
یه بار من20 شدم تو کلاس...ینی فقط من 20شدما..بعد یه دفه دیدم خانوممون گف که اونم 20شده..خو منم یه جوری شدم..تصمیم گرفتم 20رو از حلقومش بکشم بیرون B-)
امتحان ریاضی بعدی تموم سوالا رو غلط نوشتم دادم از روم نوشت ..همین که برگه شو داد همرو پاک کردم درستشو نوشتم:))
اونم0شد..ینی یه جورایی تمام20 نمرمو ازش گرفتم! =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم که سال دوم دبیرستان امتحان ترم دوم 15 نمره تقلب کردم و همش درست بود ولی با این حال نمرم شد 19. ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

وقتی که بچه بودم ، تلوزیون یه برنامه یی نشون می داد برای بچّه ها ، مجریه از این عروسکایی که توی دستشون می کنن ، تو دستش می کرد و به جای عروسکه حرف می زد و ... بعدش یه قسمت از برنامه هم بود که مجریه تنها بود و عروسکه تو دستش نبود . اعتراف می کنم که یکی از بزرگ ترین و لاینحل ترین مسائلی که اون زمان ذهن منُ درگیر کرده بود این بود که اگه اون عروسکه به دستش چسبیده ، چه جوری می کَنَدِش؟!! جراحی می کنه ؟!!! چرا از دست من عروسک در نمیاد ؟؟ و ...
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم . همین چند ماه پیش دوبار مسواک بابامو کردم تو دهنم و تا نصفه مسواک زدم بعدش فهمیدم مسواک بابامه . این آخرین بارم حواسم نبود وقتی مسواکم تموم شد فهمیدم مال بابامه . همون شبم بابام فهمید یکی با مسواکش مسواک زده . 8-| 8-| 8-|
(بخدا شبیه همن یک کمی)
 
پاسخ : اعترافگاه !

نميدونم بايد افتخار كنم يا بايد خجالت بكشم..
من امسال واس عيد هيچي خريد نكردم، بازم خوشبحال شما ك لباساي نو خريدين و ميپوشين،
و اميدوارم كه سالي ك پيش روست براي همه خوب باشه، ٩٢ ك خيلي بد بود..
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم به تازگی فهمیدم میگن:دوزاری من افتاد .....

قبلاً فک میکردم میگن:دوهزاری من افتاد =D> =D> =D> =D> =D> =D> :-" :-" ;D ;D ;D :)) :)) :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم برای اولین بار تو عمرم رفتیم مهمانی به مونا عیدی دادن ولی به من نه! :|
احساس میکنم خیلی بزرگ شدم! :-<
انقدر گفتم بابام به جای فامیلمون به من عیدی داد! :-"
ولی هنوزم دپم! :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم نمیدونستم قوه (همینایی که توی ساعت میذارن) یک واژه کرمونیه و یک ساعت داشتم با یه بنده خدایی دعوا میکردم که باتری با قوه فرق داری نری جایی بگی زشته :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از mshk :
نميدونم بايد افتخار كنم يا بايد خجالت بكشم..
من امسال واس عيد هيچي خريد نكردم، بازم خوشبحال شما ك لباساي نو خريدين و ميپوشين،
و اميدوارم كه سالي ك پيش روست براي همه خوب باشه، ٩٢ ك خيلي بد بود..

افتخار کن منم میشه گفت هیچی نخریدم
ازخریدمتنفرم X-(


من اعتراف میکنم ک دیگه اراده ی قبلیوندارم :(
 
Back
بالا