اعترافگاه!

زﮩرا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
706
امتیاز
8,252
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
کِرمان
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
کرمان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اون صداهای دم صبح که از بلند گو دیروز میومد کار من بود که جای بلندگورو پیداکرده بودم درطول 6 ماه هر روز بهش دست میزدم وبالاخره تلاشهام نتیجه داد و وقتی که اینا بلندگو رو روشن کردن چنان صدایی داد که همه از خواب صبحگاهی بیدار شدیم تازه خودمم یادم نبود دوستم گفت این غلطو توکردی...و واسه همین کادر مدرسهاز صف پشیمون شد و اینو الان همه مدیون منن... :-" :-" :-"
 

m.r.jazini

محمدرضا جزینی زاده
ارسال‌ها
181
امتیاز
837
نام مرکز سمپاد
دبیرستان دوره دوم علامه حلی
شهر
بم
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
یبار شیمی
دانشگاه
kmu ( علوم پزشکی کرمان )
رشته دانشگاه
دندون
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : اعترافگاه !

یک روز رفته بودیم mp3 بگیریم . 3 بار مدلشو عوض کردیم . بعدش دیدم که mp3 اش به درد من نمی خوره . خواستم برم پسش بدم . ولی از شانس بد از ارتفاع 20 سانتی متری افتاد رو زمین . بعدش وقتی روشنش کردم دیدم باندش کار نمی کنه . صداش رو بالا نیاوردمو با بابام رفتیم پسش بدیم . شانس آوردم که نگاش نکرد . اینگونه شد برای اولین بار به یکی نارو زدیم
 

Luna H.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
468
امتیاز
2,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گنبدکاووس
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی مازندران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می‌کنم چند روز پیش بدجوری تو خیابون خوردم زمین. :| بدجور. :|
 

روژين م.ك

کاربر جدید
ارسال‌ها
1
امتیاز
4
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان ٢ شيراز
شهر
شيراز
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مي كنم چند ماه پيش كه با يكي از دوستام داشتيم مي رفتيم تولد، توي آسانسور خوردم به درش برگشتم سمت در و گفتم ببخشيد! :-" دوستان هنوزم كه هنوزه اين سوتي فجيع رو بهم يادآوري مي كنن.
اعتراف مي كنم سال سوم راهنمايي امتحان شيمي ميان ترم اول رو همراه با دوستم گند زديم. معلم شيميمون تصحيحش كرده بود، برگه رو بهمون داده بود تا نمره ها رو وارد كنه زنگ خورد گفت جلسه ي بعد بيارينش تا نمره بدم بهتون. منم برگه ي خودم و دوستمو برداشتم، اسكنش كردم و به هزار بدبختي نوشته ها روش پاك كردم تا بشه مثه برگه ي سفيد امتحاني، بعد دوتا پرينت ازش گرفتم و با دوستم با خيال راحت يه امتحان اپن بوك داديم. :-"
اعتراف مي كنم تا آخر همون سال هر اتفاقي كه مي افتاد سريع به مامانم خبر رساني مي كردم، همچين آدم لوس و تك بچه اي بودم. :-s
 

mobina7

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
538
امتیاز
1,554
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بهشهر
دانشگاه
دانشگاه مازندران
رشته دانشگاه
حسابداری
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از وقتی لایک حرف بزن برداشته شده دیگه انگیزه ای ندارم واسه حرف زدن! :D
البته پستام زیاد لایکم نمیخورد ولی خو خوب بود! :-"
 

salamak

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
743
امتیاز
2,529
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين 1
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
المپياد زيست
دانشگاه
علوم پزشکی اصفهان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از لـــیلــی :
اعتراف میکنم شیش هف ماه پیش یکی از بچه ها بانگ گذاشته بود " مرا بکشید"(در راستای تاپیک کاربران سایت را بکشید)
بعد منم تازه یه کتاب جنایی رو تموم کرده بودم کلا تو فاز کشت و کشتار بودم
رفتم خیلی جدی بهش گفتم :تو وقتی تصمیم بگیری بمیری مردی لازم نی کسی بکشتت X_X
بانگش رو با اعراب برام نوشت " لطفا مرا بــِکشید " :-"
من دیگه صحبتی ندارم
منم اعتراف ميكنم اوايل كه تو سر در سايت ميديدم نوشته(كاربران سايت رو بكشيد) من فكر ميكردم اينا مياي راه و روش ارائه ميدن
كه چه جوري يارو رو بكشن و لو نرن :|
بعدم كه رفتم تو تاپيك ديدم ملت هي عكس كشيدن فكر كردم قراره از عكس يارو به عنوان صفحه دارت استفاده كنن!!
:)) :D
 

SR

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
604
امتیاز
1,158
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
00
مدال المپیاد
درست نخوندم به جایی نرسیدم
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم خیلی ترسو و پر ادعام بی برو و برگرد
توانایی انجام کارایی رو که میخواستم انجام بدم نداشتم...
 

m.r.jazini

محمدرضا جزینی زاده
ارسال‌ها
181
امتیاز
837
نام مرکز سمپاد
دبیرستان دوره دوم علامه حلی
شهر
بم
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
یبار شیمی
دانشگاه
kmu ( علوم پزشکی کرمان )
رشته دانشگاه
دندون
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : اعترافگاه !

امروز چند تا از بچه ها کتاب های دینیشون رو روی هم گذاشتن . بعدش کم کم کتاب های یک ردیف جمع شد . (کتاب منم از زیر دستم کشیدن)بعدش نفر آخر ردیف که یک آدم ... بود گفت چکار کنم . گفتیم بده به کناری . اونم رفت کرم هاشو جلوی معلممون ریخت و یک رژه جلوش رفت . اونم کتاب هامون رو گرفت . یک صر به همه مون داد . بعدش هنوز هم که هنوزه کتاب هامون رو نداده
 

mahzadi

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
109
امتیاز
196
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بابل
مدال المپیاد
شیمییی
دانشگاه
ان شالله سال بعد دانشگاه ته
رشته دانشگاه
ان شالله سال بعد داروسازی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دوم راهنمایی سره کلاس کلاس کامپیوتر با اعتماد به نفس اومدم بحرفم بجای icdl گفتم Adsl :-" =))
بچه ها نفهمیدن اما معلمم ضایعم کرد :(( :D
 

mohaddes

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
346
امتیاز
4,671
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بـنـاب
سال فارغ التحصیلی
94
اینستاگرام
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم فکر میکردم دو تا قرآن داریم یکی مجید یکی کریم، بعد مجیدو بیشتر دوست داشتم من ;;)
گویا خیلیا اینطوری بودن :))
 

mahzadi

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
109
امتیاز
196
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بابل
مدال المپیاد
شیمییی
دانشگاه
ان شالله سال بعد دانشگاه ته
رشته دانشگاه
ان شالله سال بعد داروسازی
پاسخ : اعترافگاه !

اره اره!
من میدونستم 2 تا قران نیست و یکیه اما مجید رو بیشتر دوس داشتم!
فکر کنم تاثیر کارتون مجید دلبندم هس :d
 

Luna H.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
468
امتیاز
2,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گنبدکاووس
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی مازندران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می‌کنم صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شم بزرگترین دغدغه‌م اینه که الان چه جوری از خیابون رد شم :-" :D
 

رعنــا

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
185
امتیاز
1,686
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابهر
سال فارغ التحصیلی
93
مدال المپیاد
شیمی.
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یه بار بچه که بودم پفکامو با تف چسبوندم به هم، بعد عمم تازه نامزد کرده بود و شوهر عمم خونه ما بود. برگش گف به منم پفک بده! منم از اون پفک ساده هام تعارف کردم، گیر داد اون بزرگه رو میخوام! حالا منم روم نمیشه بگم تفیه! آخرش مجبوری دادم بهش! همین که گذاشت دهنش گف پس این چرا خیسه؟؟؟ منم گفتم تفی بود! :))
یه عموی فوق العاده وسواسی دارم (در حدی که از سر سفره پا میشه قاشق چنگال و حتی خیارشورو میشوره! :| ) یه بار بچه که بودم خونه ما بود، منم داشتم ساز دهنی میزدم. گفت برو بشورش بده منم بزنم! منم حوصله نداشتم تا آشپزخونه برم، رفتم از اتاق بیرون سازدهنی رو لیس زدم تفی کردم خیس شه که مثلا شستم! عموم نفهمید ولی بعدا پیش خودش اعتراف کردم! حالا بگذریم که چه عواقبی داشت!
 
ارسال‌ها
2,309
امتیاز
63,827
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می‌کنم بچه که بودم یکی از تفریحات سالمم ( :-" ) این بود که وقتی نون‌خشکی از کوچمون رد می‌شد، می‌دوئیدم می‌شستم کنار پنجره‌ی آشپرخونه‌مون که رو به کوچه بود و با همون لحن خودش هرچی می‌گفت رو تکرار می‌کردم :)) نگاه حیرونش هنوزم که هنوزه کابوس شبای تارمه :-" =))

+ خبیث هم عمه‌تونه :-" :))
 

TheBest444

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
89
امتیاز
73
نام مرکز سمپاد
حلی3_علامه طباطبایی ادونس
شهر
طهران
رشته دانشگاه
فیزیک نوین _ علوم کامپیوتر
پاسخ : اعترافگاه !


پارسال اسهال گرفته بودم(گلاب به روتون خیلی شدید بود :D ) رفتم دکتر , دکتر پرسید مشکلتون چیه منم هول شدم گفتم اسهال به روتون گلاب دارم بعد که فهمیدم چه سوتی دادم تو مطب جلوی خندمو گرفتم ولی تو ماشین معنی روده بر شدنو فهمیدم :D
 

m.r.jazini

محمدرضا جزینی زاده
ارسال‌ها
181
امتیاز
837
نام مرکز سمپاد
دبیرستان دوره دوم علامه حلی
شهر
بم
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
یبار شیمی
دانشگاه
kmu ( علوم پزشکی کرمان )
رشته دانشگاه
دندون
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم که از وقتی که 15 ساله شدم . خودم لباس هامو می شورم
 

zahra-E

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
381
امتیاز
1,452
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی کرمان
رشته دانشگاه
داروسازی
تلگرام
پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف میکنم ک ازاین ب بعدهروقت تقلب نوشتم حداقل ی بارازروشون بخونم :( :(
دیروزامتحان تاریخ داشتیم من هیچی نخوندم حتی مینوشتمم بایکی حرف میزدم هیچی نفهمیدم تااین سوالاروسرامتحان پیداکردم پدرم دراومد ~X( ~X(میخواستم بشینم گریه کنم
اگرخونده بووم زودترتموم میشد :(
 

big_bang

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,105
امتیاز
5,518
نام مرکز سمپاد
فرزانگـا(') امیــ(')
شهر
نجف آباد
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
اقتصاد
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا چن وقت پیش فکر می کردم منچ همون مار و پلّس. :-"
 

shiz

HanieH
ارسال‌ها
178
امتیاز
829
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نشد :-<
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم هر بچه ای رو چ بزرگتر از خودم چ کوچک تر از خوم گازشون میزدم :))

اخی باید از پسر عمم ک ازم 5 روز بزرگ تره حلالیت بگیرم اونو بیشتر از همه کتک میزدمو و گازش میگرفتتم

هنوزم وقتی یادی از اون روزا میشه حس میکنم عمم میخاد خفم کنه :))
 

Forough

::باران::
ارسال‌ها
545
امتیاز
2,261
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
ارومیه/ تبریز
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه تهران
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از h@n!eh :
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم هر بچه ای رو چ بزرگتر از خودم چ کوچک تر از خوم گازش میزدم :))

اخی باید از پسر عمم ک ازم 5 روز بزرگ تره حلالیت بگیرم اونو بیشتر از همه میزدم

هنوزم وقتی یادی از اون روزا میشه حس میکنم عمم میخاد خفم کنه :))
منظور گازش میگرفتن ;))
 
بالا