• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

اعترافگاه!

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می‌کنم نمی‌دونستم کفتر همون کبوتر بوده :D ؛ و دیزی همون آب‎گوشت. :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

یه تاپیک هست توی بخش کتب و مجلات:
[/size]
[size=1em]
xx.gif
نظرکلیتون در مورد رمان های ایرانی چیه؟
اعتراف میکنم از اون لحظه ای ک عضو سمپادیا شدم تا همین چند لحظه پیش میخوندم:نظر کلینتون در مورد رمان های ایرانی چیه! :D :O
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم شیش هف ماه پیش یکی از بچه ها بانگ گذاشته بود " مرا بکشید"(در راستای تاپیک کاربران سایت را بکشید)
بعد منم تازه یه کتاب جنایی رو تموم کرده بودم کلا تو فاز کشت و کشتار بودم
رفتم خیلی جدی بهش گفتم :تو وقتی تصمیم بگیری بمیری مردی لازم نی کسی بکشتت X_X
بانگش رو با اعراب برام نوشت " لطفا مرا بــِکشید " :-"
من دیگه صحبتی ندارم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی کوچیک بود م آلمان و چین و ژاپن رو عوضی میگرفتم حالا چرا نمیدونم؟
 
  • لایک
امتیازات: fteh
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اون صداهای دم صبح که از بلند گو دیروز میومد کار من بود که جای بلندگورو پیداکرده بودم درطول 6 ماه هر روز بهش دست میزدم وبالاخره تلاشهام نتیجه داد و وقتی که اینا بلندگو رو روشن کردن چنان صدایی داد که همه از خواب صبحگاهی بیدار شدیم تازه خودمم یادم نبود دوستم گفت این غلطو توکردی...و واسه همین کادر مدرسهاز صف پشیمون شد و اینو الان همه مدیون منن... :-" :-" :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

یک روز رفته بودیم mp3 بگیریم . 3 بار مدلشو عوض کردیم . بعدش دیدم که mp3 اش به درد من نمی خوره . خواستم برم پسش بدم . ولی از شانس بد از ارتفاع 20 سانتی متری افتاد رو زمین . بعدش وقتی روشنش کردم دیدم باندش کار نمی کنه . صداش رو بالا نیاوردمو با بابام رفتیم پسش بدیم . شانس آوردم که نگاش نکرد . اینگونه شد برای اولین بار به یکی نارو زدیم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می‌کنم چند روز پیش بدجوری تو خیابون خوردم زمین. :| بدجور. :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مي كنم چند ماه پيش كه با يكي از دوستام داشتيم مي رفتيم تولد، توي آسانسور خوردم به درش برگشتم سمت در و گفتم ببخشيد! :-" دوستان هنوزم كه هنوزه اين سوتي فجيع رو بهم يادآوري مي كنن.
اعتراف مي كنم سال سوم راهنمايي امتحان شيمي ميان ترم اول رو همراه با دوستم گند زديم. معلم شيميمون تصحيحش كرده بود، برگه رو بهمون داده بود تا نمره ها رو وارد كنه زنگ خورد گفت جلسه ي بعد بيارينش تا نمره بدم بهتون. منم برگه ي خودم و دوستمو برداشتم، اسكنش كردم و به هزار بدبختي نوشته ها روش پاك كردم تا بشه مثه برگه ي سفيد امتحاني، بعد دوتا پرينت ازش گرفتم و با دوستم با خيال راحت يه امتحان اپن بوك داديم. :-"
اعتراف مي كنم تا آخر همون سال هر اتفاقي كه مي افتاد سريع به مامانم خبر رساني مي كردم، همچين آدم لوس و تك بچه اي بودم. :-s
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از وقتی لایک حرف بزن برداشته شده دیگه انگیزه ای ندارم واسه حرف زدن! :D
البته پستام زیاد لایکم نمیخورد ولی خو خوب بود! :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از لـــیلــی :
اعتراف میکنم شیش هف ماه پیش یکی از بچه ها بانگ گذاشته بود " مرا بکشید"(در راستای تاپیک کاربران سایت را بکشید)
بعد منم تازه یه کتاب جنایی رو تموم کرده بودم کلا تو فاز کشت و کشتار بودم
رفتم خیلی جدی بهش گفتم :تو وقتی تصمیم بگیری بمیری مردی لازم نی کسی بکشتت X_X
بانگش رو با اعراب برام نوشت " لطفا مرا بــِکشید " :-"
من دیگه صحبتی ندارم
منم اعتراف ميكنم اوايل كه تو سر در سايت ميديدم نوشته(كاربران سايت رو بكشيد) من فكر ميكردم اينا مياي راه و روش ارائه ميدن
كه چه جوري يارو رو بكشن و لو نرن :|
بعدم كه رفتم تو تاپيك ديدم ملت هي عكس كشيدن فكر كردم قراره از عكس يارو به عنوان صفحه دارت استفاده كنن!!
:)) :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم خیلی ترسو و پر ادعام بی برو و برگرد
توانایی انجام کارایی رو که میخواستم انجام بدم نداشتم...
 
پاسخ : اعترافگاه !

امروز چند تا از بچه ها کتاب های دینیشون رو روی هم گذاشتن . بعدش کم کم کتاب های یک ردیف جمع شد . (کتاب منم از زیر دستم کشیدن)بعدش نفر آخر ردیف که یک آدم ... بود گفت چکار کنم . گفتیم بده به کناری . اونم رفت کرم هاشو جلوی معلممون ریخت و یک رژه جلوش رفت . اونم کتاب هامون رو گرفت . یک صر به همه مون داد . بعدش هنوز هم که هنوزه کتاب هامون رو نداده
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دوم راهنمایی سره کلاس کلاس کامپیوتر با اعتماد به نفس اومدم بحرفم بجای icdl گفتم Adsl :-" =))
بچه ها نفهمیدن اما معلمم ضایعم کرد :(( :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم فکر میکردم دو تا قرآن داریم یکی مجید یکی کریم، بعد مجیدو بیشتر دوست داشتم من ;;)
گویا خیلیا اینطوری بودن :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اره اره!
من میدونستم 2 تا قران نیست و یکیه اما مجید رو بیشتر دوس داشتم!
فکر کنم تاثیر کارتون مجید دلبندم هس :d
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می‌کنم صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شم بزرگترین دغدغه‌م اینه که الان چه جوری از خیابون رد شم :-" :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یه بار بچه که بودم پفکامو با تف چسبوندم به هم، بعد عمم تازه نامزد کرده بود و شوهر عمم خونه ما بود. برگش گف به منم پفک بده! منم از اون پفک ساده هام تعارف کردم، گیر داد اون بزرگه رو میخوام! حالا منم روم نمیشه بگم تفیه! آخرش مجبوری دادم بهش! همین که گذاشت دهنش گف پس این چرا خیسه؟؟؟ منم گفتم تفی بود! :))
یه عموی فوق العاده وسواسی دارم (در حدی که از سر سفره پا میشه قاشق چنگال و حتی خیارشورو میشوره! :| ) یه بار بچه که بودم خونه ما بود، منم داشتم ساز دهنی میزدم. گفت برو بشورش بده منم بزنم! منم حوصله نداشتم تا آشپزخونه برم، رفتم از اتاق بیرون سازدهنی رو لیس زدم تفی کردم خیس شه که مثلا شستم! عموم نفهمید ولی بعدا پیش خودش اعتراف کردم! حالا بگذریم که چه عواقبی داشت!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می‌کنم بچه که بودم یکی از تفریحات سالمم ( :-" ) این بود که وقتی نون‌خشکی از کوچمون رد می‌شد، می‌دوئیدم می‌شستم کنار پنجره‌ی آشپرخونه‌مون که رو به کوچه بود و با همون لحن خودش هرچی می‌گفت رو تکرار می‌کردم :)) نگاه حیرونش هنوزم که هنوزه کابوس شبای تارمه :-" =))

+ خبیث هم عمه‌تونه :-" :))
 
پاسخ : اعترافگاه !


پارسال اسهال گرفته بودم(گلاب به روتون خیلی شدید بود :D ) رفتم دکتر , دکتر پرسید مشکلتون چیه منم هول شدم گفتم اسهال به روتون گلاب دارم بعد که فهمیدم چه سوتی دادم تو مطب جلوی خندمو گرفتم ولی تو ماشین معنی روده بر شدنو فهمیدم :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم که از وقتی که 15 ساله شدم . خودم لباس هامو می شورم
 
Back
بالا