اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم
فکر میکردم تاپیک جرئت حقیقت یک تاپیک برای ثابت کردن جرئت هست :گریه
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم بچه که بودم فک می کردم دوریش توی اهویی دارم خوشگله یک کلمه مجزاست و من معنی شو نمی دونستم فک می کردم به قول معروف یک کلمه سادس و قابل تجزیه نیست
دوریش برایم مشکله.......
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا چند سال پیش(نمیدونم دقیقا 10 سال پیش یا 8 سال پیش)فکر میکردم ، پرادو همون پرایدبی صندوق هست.....!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا 5-6 سالگی فکر می کردم تهران یه جاست و ایران یه جای دیگه ;D میگفتم مسافرت بریم ایران !! همون جایی که تیم ملی توشه ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم وقتی بچه بودم و کل شهرای ایران رو گشتم ، به همه می گفتم من کل دنیا رو گشتم :)) فک می کردم کل دنیاس :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

من بچه بودم فكر ميكردم خدا خونه و ماشين ميسازه برا آدما
بعد از مامانم پرسيدم
مامانم گفت:ديوانه كلي روشون پول داديم
از اونموقع به اين نتيجه رسيدم خدا چقدر پولداره كه اينهمه خونه ماشين فروخته ;;)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا پنجم دبستان، فکر میکردم وقتی میگفتند آب مایه ی حیاته، منظورشون اینه که آب مایعی است برای شست و شوی حیاط خونه /m\
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مي كنم بچه بودم فرق چپق با تپق رو نمي دونستم يه بار تو تلويزيون يه نفر رو نشون داد هي تپق مي زد و بابام گفت اين چقدر تپق مي زنه منم فكر كردم كه يارو به خاطر اين كه زياد چپق مي زنه اين طوريه
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که مودمم طبقه ی پایینه و اتاق من بالا...شبا که چت میکنم با گوشی یا تو نت میچرخم، اگه کسی مودمو خاموش کنه، دیگه نمیرم پایین روشنش کنم... ;D
خب آخه 11تا پله است...
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم زمانی که داداشم به دنیا اومده بود(5 سالم بود) :-" پوشک هاشو میدزدیدم :))
می بردم واسه عروسکام ;D
xمصرف پوشک عروسکای من از داداشم بیشتر بود ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم هر وقت پسر همسایمون بپر بپر می کنه تو اتاقش ک بالا سر اتاق منه منم برا انتقام گرفتن و تلافی بپر بپر می کنم تو اتاقم .... بیچاره پیر زن زیریمون!
:)) >) :-" :-[ ;D خدا از سر تقصیرات هممون بگذره! B-)
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از just smile :
اعتراف میکنم بچه که بودم هر کی که ازم آب یا شربت میخواست یه قلپ ازش میخورم(جوری که نفهمه)بعد می بردم با احترام بهش میدادم:‏D

اعتراف می کنم امروز هم این کارو کردم!!!
البت واسه داداشم بود!!!
خو تشنم بود دیگه!!!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یه روز من زنگ مدرسه رو زدم بعد انداختم گردن دوستم.اونم 2نمره از نمره انضباتش کم شد.
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه ک بودم ی بار خواهرم گف برو اب بیار.....

منم روز قبلش باهاش دعوا کرده بودم....

برا تلافی....واییییی......منو ببخش خواهرم......برا تلافی 5 بار تو اب تف کردم.....اهههههههههه........اونم خورد.....

هنوزه ک هنوزه بش تگفتم......میترسم خب......
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مي كنم بعضي از چيزايي كه تو قسمت خاطرات مي نويسم رو خودم الكي بال و پر دادم و پياز داغشو زياد كردم B-)
حالا يه جور نگاه مي كنه انگار خودش اينجور نيست
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم گوشیم خراب بود، یه روز گوشی داییم دستم بود، 856 تا اس ام اس داشت، همشونو خوندم... :-"

یه بارم تو کامپیوتش یه پوشه دیدم به اسم "مدارک" و رفتم توش دیدم چه مدارک جالبی بود...چت اسکرین چتاش، صدای ضبط شده ی بعضیا، ویدوئوی ضبط شده اسکایپ و...چیزای تو این مایه ها... :-"

بعضی اس ام اسا و مدارک، خیللللللیییییییییی +18 بود... :-"

کنجکاو بودم خب.. :-[
 
پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف میکنم اگه کاریو که کردم بگم ازین جا پرتم میکنن بیرون و هیچکی وقتی مردم سر خاکم نمیاد

دِن تصمیم گرفتم که نگم چیکار کردم X_X X_X X_X
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تو چایی مدیرمون یه تیکه از قلب گوسفندی که تشریح کرده بودیم انداختم :-&اونم خوردش :-&فقط نمیدونم چرا نفهمید یه چیزی تو چاییش بوده آخه خیلی هم کوچیک نبود ;D
اعتراف میکنم در پشت بوم مدرسه باز بود منم از فرصت استفاده کردم رفتم رو لنز همه دوربینا آدامس چسبوندم :))
اعتراف میکنم پارسال برگه امتحان ترم دینی رو کش رفتم و بین بچه ها سوالاش رو پخش کردم همه 20 شدیم >) به من چه ؟هیشکی تو دفتر نبود ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم به دختر خاله دوسالم یاد دادم بگه shame on you رفتیم توی مغازه به پیرمرده می گه shame on you
پیرمرده جواب می ده : منم همین دخترگلم منم تورو دوست دارم =)) =)) =))
 
Back
بالا