• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

اعترافگاه!

پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف میکنم ک ازاین ب بعدهروقت تقلب نوشتم حداقل ی بارازروشون بخونم :( :(
دیروزامتحان تاریخ داشتیم من هیچی نخوندم حتی مینوشتمم بایکی حرف میزدم هیچی نفهمیدم تااین سوالاروسرامتحان پیداکردم پدرم دراومد ~X( ~X(میخواستم بشینم گریه کنم
اگرخونده بووم زودترتموم میشد :(
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا چن وقت پیش فکر می کردم منچ همون مار و پلّس. :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم هر بچه ای رو چ بزرگتر از خودم چ کوچک تر از خوم گازشون میزدم :))

اخی باید از پسر عمم ک ازم 5 روز بزرگ تره حلالیت بگیرم اونو بیشتر از همه کتک میزدمو و گازش میگرفتتم

هنوزم وقتی یادی از اون روزا میشه حس میکنم عمم میخاد خفم کنه :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از h@n!eh :
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم هر بچه ای رو چ بزرگتر از خودم چ کوچک تر از خوم گازش میزدم :))

اخی باید از پسر عمم ک ازم 5 روز بزرگ تره حلالیت بگیرم اونو بیشتر از همه میزدم

هنوزم وقتی یادی از اون روزا میشه حس میکنم عمم میخاد خفم کنه :))
منظور گازش میگرفتن ;))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم دوسال پيش يه بازي ـاي ـرو شروع كردم
فك ميكردم حالش گرفته ميشه
اوايلش هـر روز دروغ ، هـر روز تـو دلم ميخنديدم
اما الان بعد دوسال متنفرم از كارم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم
فکر میکردم تاپیک جرئت حقیقت یک تاپیک برای ثابت کردن جرئت هست :گریه
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم بچه که بودم فک می کردم دوریش توی اهویی دارم خوشگله یک کلمه مجزاست و من معنی شو نمی دونستم فک می کردم به قول معروف یک کلمه سادس و قابل تجزیه نیست
دوریش برایم مشکله.......
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا چند سال پیش(نمیدونم دقیقا 10 سال پیش یا 8 سال پیش)فکر میکردم ، پرادو همون پرایدبی صندوق هست.....!
 
.
 
آخرین ویرایش:
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا 5-6 سالگی فکر می کردم تهران یه جاست و ایران یه جای دیگه :D میگفتم مسافرت بریم ایران !! همون جایی که تیم ملی توشه :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم وقتی بچه بودم و کل شهرای ایران رو گشتم ، به همه می گفتم من کل دنیا رو گشتم :)) فک می کردم کل دنیاس :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

من بچه بودم فكر ميكردم خدا خونه و ماشين ميسازه برا آدما
بعد از مامانم پرسيدم
مامانم گفت:ديوانه كلي روشون پول داديم
از اونموقع به اين نتيجه رسيدم خدا چقدر پولداره كه اينهمه خونه ماشين فروخته ;;)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا پنجم دبستان، فکر میکردم وقتی میگفتند آب مایه ی حیاته، منظورشون اینه که آب مایعی است برای شست و شوی حیاط خونه /m\
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مي كنم بچه بودم فرق چپق با تپق رو نمي دونستم يه بار تو تلويزيون يه نفر رو نشون داد هي تپق مي زد و بابام گفت اين چقدر تپق مي زنه منم فكر كردم كه يارو به خاطر اين كه زياد چپق مي زنه اين طوريه
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که مودمم طبقه ی پایینه و اتاق من بالا...شبا که چت میکنم با گوشی یا تو نت میچرخم، اگه کسی مودمو خاموش کنه، دیگه نمیرم پایین روشنش کنم... :D
خب آخه 11تا پله است...
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم زمانی که داداشم به دنیا اومده بود(5 سالم بود) :-" پوشک هاشو میدزدیدم :))
می بردم واسه عروسکام :D
xمصرف پوشک عروسکای من از داداشم بیشتر بود :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم هر وقت پسر همسایمون بپر بپر می کنه تو اتاقش ک بالا سر اتاق منه منم برا انتقام گرفتن و تلافی بپر بپر می کنم تو اتاقم .... بیچاره پیر زن زیریمون!
:)) (< :-" :-[ :D خدا از سر تقصیرات هممون بگذره! B-)
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از just smile :
اعتراف میکنم بچه که بودم هر کی که ازم آب یا شربت میخواست یه قلپ ازش میخورم(جوری که نفهمه)بعد می بردم با احترام بهش میدادم:‏D

اعتراف می کنم امروز هم این کارو کردم!!!
البت واسه داداشم بود!!!
خو تشنم بود دیگه!!!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یه روز من زنگ مدرسه رو زدم بعد انداختم گردن دوستم.اونم 2نمره از نمره انضباتش کم شد.
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه ک بودم ی بار خواهرم گف برو اب بیار.....

منم روز قبلش باهاش دعوا کرده بودم....

برا تلافی....واییییی......منو ببخش خواهرم......برا تلافی 5 بار تو اب تف کردم.....اهههههههههه........اونم خورد.....

هنوزه ک هنوزه بش تگفتم......میترسم خب......
 
Back
بالا