اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم ک یه بچّم ک قبل از اینکه بخوا بزرگ شه ، پیر شده. :‏) [nb]بهترین تعبیر ِ زندگی ِ فعلی [/nb]
 
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از Ü شــیوا Ü :
اعتراف می کنم ک یه بچّم ک قبل از اینکه بخوا بزرگ شه ، پیر شده. :‏) [nb]بهترین تعبیر ِ زندگی ِ فعلی [/nb]

اعتراف مي كنم شما اگه نقشه ي شهرتو كه 17 ساله توش داري زندگي مي كني مرور كني ديگه اين اعترافو نمي كني خو تقصير خودته
+ضمنا يادت باشه سيلي نيست غازهَ س
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم
امسال اولین سالی بود که تو امتحان نهایی. شعر های ادبیات فارسی رو تقلب کردم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم تا چندی پیش فک میکردم "گوز پشت" درسته .... :-[
آخه اصن نمی چرخه گوژ گوژ گوژژژژژژژژژ ژژژژژژژژ ژژژژژژژژژژ ژژژژژژژژژژ ..... ! ;D

48.gif


اعتراف می کنم فک می کردم 4shared هس 4shit .... :-"
خب چی کار کنم بچه بودم درس نشنیدم ... ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

این خاطره مال یکی از دوستامه
یک روز دوستم برای خرید کفش به مغازه ایی رفته بود و یکی از افرادی که در آن جا مشغول به کار بود برای دوستم کفش میاره بعد دوستم گفت ممنون خودم کفش ها را می پوشم و بهد اون پسره جواب داد کی خواست کفش ها را پای شما کند من فقط بازشون کردم .هیچی دیگه این دوستمون تا الان دیگه پاشو تو اون مغازه نذاشته :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بعد مدتها 2روزه قضیه لایک دادن و اینارو فهمیدم :|

برای بازیهای والیبال بچه ها گفتن زن راه میدن تو سالن که بازی های ایرانو بریم؟ با کلی اعتماد به نفس گفتم اره اونام خیالشون راحت شد.کلیم قسم خوردم که خودم تو تی وی دیدم
بعد مدتها پی بردم اون بازی ای که من دیدم تو یه کشور دیگه بوده
و حواسم به حجاب نداشتن زنان حاضر در باشگاه هم نبوده :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اونی که به آقای X شونه رو ریش تراش هدیه داد من بودم ;D
حالا قضیش:
استاد المپیاد ریاضیمون همین آقای ایکس خیلی متاسفانه شلخته بودن [-( یعنی همیشه موهاشون شونه نشده و بلند بود و ریش شونم نامرتب و کثیف :-& :-& روز تولدش رو بهمون گفته بود که براش کادو بگیریم پررو( کلا 22 سالش بودا) منم نامردی نکردم و براش شونه و ریش تراش خریدم و یواشکی گذاشتم تو کیفش :-[ :-[ البته الان که بهش فکر میکنم میبینم چ کار زشتی کردم [-( [-( ولی خب میرزید دفعه بعد که اومد سر کلاس مرتب بود فک کنم شونه و ریش تراشش رو گم کرده بود ;D ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم در دوران طفولیت فکر می کردم " خودرو " اسم دیگه پژو هست :-"
بعد یه روز که داییم با پژوش اومده بود داد زدم ماشین دایی خودرو هست ;D :-"
هیچی دیگه مایه ی خنده ی اطرافیان شدم :-" :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دلم نمیاد تلافی کنم :-<
 
پاسخ : اعترافگاه !

من یه اعتراف کنم برم پی کارم؛
من نه از سوسک میترسم؛نه از مورچه نه عنکبوت، نه هیچی.
فقط از یچیز میترسم، خیلی هم چندشم میشه؛ اونم موشه! :>
سوسول و نازک نارنجی و ترسو هم خودتونید:|
از مارمولکم میترسم. :-"
هیچی دیگه؛همین!
 
پاسخ : اعترافگاه !

یکی از فامیلامون که کلاس هفتمشو تموم کرده تا چند روز پیش فک میکرد فرزاد فرزین عین کامران هومن دو نفره!

....
 
پاسخ : اعترافگاه !

[ دارم به خودم اعتراف میکنم که از اول حتی فکر رسیدن به چنین روزایی رو نداشتم..]


واعتراف می کنم این هفته آخری حتی ردبولم کاری از دستش بر نمیاد :-< :-<
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم چهارم ابتدایی امتحان مدنی مون یه سوال بود "اساس تشکیل خانواده چیست؟ " جوابشم می شد ازدواج! بعد من روم نشد بنویسم ازدواجو، نوزده و نیم شدم! یه همچین بچه ی باحیایی بودم من! :| :-< :>
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که من اونقدری که خیلیا فکر میکنن پسر خوبی نیستم...
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه که بودم ، برای اینکه بفهمم آیا واقعا این شامپوها که « چشمُ نمیسوزونه ؛؛) » چشمُ میسوزونه یا نه ، شامپوورو فرو کردم تو چشمم:))) :-"

سوزوند عاغا ، سوزوند :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم از وقتی تیزهوشان قبول شدم .ماهی بزور یک بار مسجد میرم .
بعضی موقع هایم میرم کار کامپیوتری دارم پیش چند تا از بچه مسجدیا
----------------------------
حالا دیروز میخواستم برای خدا! برم مسجد
رفتار مادرم:
-مامانم:رضا بگو چرا داری میری مسجد ؟دوباره چی خراب شده؟
-هیچی واقعا
-مامانم:خوب, چی سوال کامپیوتری داری؟
-دارم میرم نماز بخونم . راست می گم
-مامانم: :o :o :o :o :o
 
Back
بالا