اعترافگاه!

Diyar

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
514
امتیاز
1,489
نام مرکز سمپاد
shahid beheshti
شهر
بجنورد
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم قبلنا فک میکردم دنده ماشین ترمز دستیه تا پنجم ابتدایی هنوزم تو غفلت بودم! :D
 

Aramesh_Z

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
601
امتیاز
8,245
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امام رضا (ع)
شهر
لاهیجان
سال فارغ التحصیلی
96
رشته دانشگاه
دامپزشکی
پاسخ : اعترافگاه !

اینجا انجمن خاطراته
خاطره = چیزی ک قبلا اتفاق افتاده و حالا به هر دلیلی یادتونه
پس لطفا پستایی ک راجب الآنتونه ندین
پستای با این مضمون حذف شدن
 
  • لایک
امتیازات: Diyar

fteh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
636
امتیاز
4,893
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
خوزستان
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم میترسم کبریت رو روشن کنم...تا حالا هم هر وقت خواستن یادم بدن نشد که نشد...

بابام میگه دست ترس رو از پشت بستی!
 

ayda tak

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
201
امتیاز
1,349
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5
شهر
تهران
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی دریا-کشتی سازی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هنوزم وقتی توخونه ایم ماکارونیو با دست میخورم ;;)
 

captane

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
10
امتیاز
27
نام مرکز سمپاد
شهیدبهشتی یاسوج
شهر
یاسوج
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم....
بعضی وقتا میرفتم اتاقم درس بخونم بی خبری سرم تو گوشیم بود یا هم میذاشتم خانواده محترم برن بعد برم بخوابم B-)
هنوزم از حرف زدن با دخترا میترسم ~X(
 

HELEYA

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
8
امتیاز
98
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ی جایی همین نزدیکیا
دانشگاه
مهندسی فناوریهای نوین قوچا
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : اعترافگاه !

ابتدایی ک بودم تومسیر مدرسم یه خونه بود ک زنگ درش نسبت به بقیه زنگها پایین تر بود و من آرزوداشتم ی بار اون زنگو بزنم :D
اعتراف میکنم بالاخره ی بار اینکارو کردم بعدشم تاخونمون فرارکردم :D :D :D
 

آیدا :)

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
858
امتیاز
2,639
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امام رضا(ع)
شهر
لاهیجان
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم اون اوایل که کاربر جدید بودم فکر می کردم هر کی یه مدت طولانی نیاد سمپادیا میشه خاک انجمن خورده :-"
فکر می کردم مثل خاک خوردن وسایله مثلا :))

آرامش : منم منم :))
 

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,602
نام مرکز سمپاد
َ
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هیچقت نفهمیدم چرا rihanna رو مینویسن "ریحانا" نه "ریهانا"
 
  • لایک
امتیازات: fteh

shaylin

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
150
امتیاز
1,323
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
khorasan
پاسخ : اعترافگاه !

چرا همه گیر دادن ب یحانا بدبخت؟
اعتراف میکنم پارسال ک لباسشوییمون تا ی ماه خراب شده بود مامانم لباسامو نمیشست
منم ک اصن کاری :D
صبح ک میرفتم مدرسه لباسامو مینداختم تو تشت بعدش ی کیلو تایدم روش
ساعت 2 ک برمیگشتم اگه حوصله داشتم لباسامو درمیاوردم
اگه نداشتم ساعت 12شب اینا....
ینی اصن دستمو نمیزدم
فقط میذاشتم تو ابو تاید شناور باشن...

تنبلم خودتی در ضمن :-w
 

No-Enemy

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
215
امتیاز
430
نام مرکز سمپاد
حلی 4
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
تکنولوژِی پرتوشناسی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که تا چند روز پیش (!) به ابجد هوز میگفتم Abjad Hooz! :))
 

ali_de457

KilaaliK
ارسال‌ها
159
امتیاز
334
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
رشته دانشگاه
پزشکی
اینستاگرام
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم فکر میکرئن اینستاگرام نرم افزار عکاسیه

پ.ن:خیلی خوبه اینجا :))
 

happiestchemist

ملکه ی شیشه ای
ارسال‌ها
2,802
امتیاز
9,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
4d
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
دارم.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از incognito :
اعتراف میکنم از بچگی چشام می بستم تمرین نابینایی میکردم دستام میاوردم جلو راه میرفتم :|
هنوزم تو خلوت همچین کارایی میکنم ;))
اینو گفتی من چقدر خجالت کشیدم :(( من تا سوم دبیرستان میکردم این کارو، الان یهو یادم اومد، حتی تو مدرسه چند روز این کارو میکردم. X_X چقدر زشت ،،وای من چه جوری روم میشد واقعا?? ^#^
 

Sagittarius

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
157
امتیاز
222
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کرج *شعبه ندارد*
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : اعترافگاه !

به نقل از No-Enemy :
اعتراف میکنم که تا چند روز پیش (!) به ابجد هوز میگفتم Abjad Hooz! :))

ینی خیلی مسخرس که من الانم فک میکنم همینجوری تلفظ میشه؟ :))

منم اعتراف میکنم بچه بودم فک میکردم سر نماز که میرن سجده مهر میخورن!
خو چه بدونم اون پایین چیکار میکنن D-:
 

NiXi

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
137
امتیاز
534
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
آمل
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
روزی روزگاری زیست..
دانشگاه
بابل
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم اول ابتدایی که بودم،امتحان املای ترم دو نمی دونستم نوک روباید چه جوری بنویسم؟باید "و" رو بنویسم یا نه؟یواشکی کتاب بخوانیمم رو باز کردم از روش نوشتم...(کلا نود درصد تقلبام از رو کتاب بودن...) (<
 

A.H.Z

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
83
امتیاز
201
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
خرّم آباد
دانشگاه
علوم پزشکی اصفهان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : اعترافگاه !

من در حضور همه شما اعتراف میکنم در زمان کودکی بزرگترین ناقض حقوق حیوانات بودم... :D
نوک غلط گیر رو میکندم و اونو آتیش میزدم...مایع محتوی هم وقتی آتیش میگرفت در حکم ماگما عمل میکرد...منم اون رو بالای لونه مورچه ها میبردم و میگفتم: وضعیت قرمز... :-[ وضعیت قرمز... :-[ هواپیما های دشمن حمله کردند...پناه بگیرید...تکرار میکنم..... (< (<
بعدشم اون غلط گیر آتشین رو روی سر اون مورچه های بد بخت مینداختم و بلافاصله به هر کدومشون ک برخورد میکرد درجا جزغاله میشد :(( :(( :((
و حتی یکبار هم ی سوسک بزرک و زنده رو با چسب به وسط ی برگه کاغذ چسبوندم و با غلط گیر دورش ی دایره درست کردم.... :-\ :-\ و بعدش ی دونه کبریت رو روشن کردم و در حالی ک به شاخک هاش زل زده بودم اون دایره رو آتیش زدم و بعد از چند ثانیه خود سوسک هم بخار شد... :(( :(( و جای شما خالی نباشه ی بوی بدی بلافاصله به مشامم رسید #-o #-o آره بوی سوسک سوخته :-& :-& :-&
البته بعد از اون دوران دیگه از این کارا نکردم و نمیکنم... B-) B-)
 

Mahsa_76_gh

کاربر جدید
ارسال‌ها
0
امتیاز
588
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : اعترافگاه !


اعتراف میکنم در برابر دلم آدم ضعیفی هستم ... خیلی ضعیف!!! =((
 

آیدا :)

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
858
امتیاز
2,639
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امام رضا(ع)
شهر
لاهیجان
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم هیچ کدوم از سلام هایی رو که بقیه می گفتن به مامانت برسون رو نرسوندم :-" :))
 

usboy

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
424
امتیاز
1,679
پاسخ : اعترافگاه !

بچه كه بودم ميگرفتم چند تا تخم مرغ رو با ماست قاطي ميكردم ميريختم تو چاه

دقيقا هدفم از اينكار يادم نيست
فقط يادمه ميكردم اينكارو
فكر كنم به سوسك ها غذا ميدادم به اين وسيله

بعد هروقت سكه پيدا ميكردم،ميكاشتمش تو گلدون
هر روزم بهش آب ميدادم ولي سبز نميشد :(
 
بالا