اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که من تا اول دبیرستان فک میکردم دانشگاه شبانه ینی دو شیفتس و شب میرن و دقیقا همین تفکر رو دوست من تا همین 2-3 هفته پیش (موقع انتخاب رشته) داشت هنوز :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم که...

بچه که بودم سریال مریم مقدس می داد بعد اینکه مریم باردار شد و همه مردم باهاش بدرفتاری می کردن و اینا من که نمی فهمیدم قضیه چیه همیشه می ترسیدم منم مثل مریم مقدس یه دفعه ای حامله شم ،بعد کلی دعا می کردم که حامله نشم :-[ ;D ;D

آقا اصلا تا یکی دوسال درگیر بودم ناجوووووررر!! ;D :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

شما که خوبین من فکر می کردم همون وقتی که می رن آزمایش خون می دن و اینا،خوناشون می ره توی هم بعد بچه دار می شن.
از همون اول من علمی فکر می کردم ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم چندوقت پیش مامانم ماهی درس کرده بود
بعدبهم گف حواست بهشون باشه تاکاملاسرخ شن
مامانم رفتن بیرون منم رفتم پانت ;D
نمیدونم چقدربعدیه دفعه دیدم ازتوی ماهیتابه داره د؟دبلندمیشه ;D
سریع رفتم خاموش کردم گازو
نمیدونستم چی بگم ب مامانم
ولی ظهرموقع خوردن همه تعریف کردن مخصوصامامانم
;D
منم هیچی به روی مبارک نیوردم
;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی با یه بچه تنها میشم ازشدت علاقه کتکش میزنم ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می‌کنم تا چند وقت پیش فکر می‌کردم قیمت گزاف یعنی ارزون ;D :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم :|
یه روز پسر خالم اومده بود کرمان برای انجام کاری(شیراز زندگی می کنن) صب من زودتر از خواب بلند شدم مامانم گفت چایی درس کن و صبحانه آماده کن منم رفتم نوشابه ریختم تو فلاسک بعد پسر خالم دیرش شده بود تندی چایی ریخت گف این مال چند روز پیشه اینقد سیاه شده :)) :)) منم هیچی نگفتم :>
تازه شکر هم ریخت توش باورتون نمیشه نون پنیر با نوشابه شیرین خورد :-& (گفتم الان یه طوریش میشه ) می گف چرا یه مزه ای میده فک کنم چایی ها موندن زیاد (من =)) ) یینی تا این حد این بشر مشنگِ :-??


دیگه عاغا من نتونستم جلو خندمو بگیرم قضیه لو رفت بعد پرسید میشه بگی فقط چی به خورد من دادی :-w
من =)) :-?? اولش فقط نوشابه خودت شکر ریختی توش
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا قبل از مسابقه ی شعرخوانی فکر میکردم "کهربا" دختره :-" تازه هنوزم گاهی ک اسمشو میبینم و حواسم نیس فک میکنم دختره :-"
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم فکر میکردم زن و شوهرا به خدا میگن و دعا میکنن بعد خدا یه بچه تو دل خانومه میکاره! من مثل شما دانشمند نیسم از همون اولم معنوی فکر میکردم :-" :)) :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

این" روغن پالم هست" که میگن کارخونه ها تو مواد لبنی شون میریزن
اعتراف میکنم اصن نمیدونم چه طوری خونده میشه ! :-[ :-[ :-[
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه که بودم فک میکردم آخر همه ی فوتبالا باید پنالتی بزنن و حین اون 90 دیقه ای که برام کاملا بی معنی بود، 10-20 بار از اعضای خانواده میپرسیدم پس کِی پنالتی میزنن؟ :| و همیشه جواب این بود که میزنن،یه کم دیگه.
و واقعا یادم نیست بهم گفته بوده باشن که قرار نیست پنالتی زده بشه،شاید فک میکردن خیلی میخوره تو ذوقم.شایدم هر بازی اون موقه دیده بودم به وقت اضافه رفته بوده و به نظر میرسیده به پنالتی بکشه.

اعتراف میکنم تا همین 1 سال و خورده ای پیش فک میکردم "استفان بولتزمن" یک نفره. و تا همین عید، "لِین اِمبدن" رو "لِیلِندِن" تلفظ میکردم،تا وقتی به صورت مکتوب دیدم کلمه رو.
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه که بودم هر وخ مامانم نبود
میرفتم کفشایه پاشنه بلندش رو میپوشیدم بعد باشون رو الکی راه میرفتم همش. :-"
بعد تِق تِق میکردن شاد میشدم :دی
اصن حس ِ بزرگ بودن بم دست میداداااا، فقط یه بار اینقد با یکی از کفشا تِق تِق کردم که پاشنه ش شکست یهو ;;)
نتیجه خیلی ناگوار بود که دیگه ترک کردم این کارو :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم سه سال جوری زندگی کردم که جای ای کاش های زیادی واسه خودم گذاشتم :-<
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم کلی شبها رو گرسنه خوابیدم چون حوصلم نمیشده این همه راه برم طبقه پایین تو اشپزخونه یه چیزی بردارم بخورم :| :| :-"""" ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هیچوقت قدرت اینو ندارم ک برم و اعتراف کنم!!!

به نقل از N.KH :
این" روغن پالم هست" که میگن کارخونه ها تو مواد لبنی شون میریزن
اعتراف میکنم اصن نمیدونم چه طوری خونده میشه ! :-[ :-[ :-[

Palm میخونن
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بچه که بودم فکر میکردم جاده یه جایی تموم میشه ...همون جا آسمونم تموم میشه... بعدچون بهم میگفتن خدا از آسمون بزرگتره فکر میکرم اونجا خدارو هم میشه دید ;D ;D ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دوتا دختر توی سایت هستن که هی دلم میخواد بهشون پ.خ بدم: آخه تو چرا اینقده خوبی؟8-> اما روم نمیشه. :<
و اعتراف میکنم یه دختری توی سایت هست که توی دوست دارم میتونستم از تک تک ح بزناش نقل قول کنم بنویسم: جاست شات آپ:|
 
Back
بالا