اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم جلوی مرغ مینای دختر خالم یه فحش زشت دادم اونم یاد گرفت :o :-[همون موقع بابا بزرگ دختر خالم اومد تو اتاق این مرغ از اونجایی که خیلی باهوش بود و دقیقا میدونست اسم هر کدوم از ما چیه برگشت گفت بابا بزرگ... این بیچاره هم فک کرد ما یادش دادیم بگه بابابزرگ... و دعواشد ولی آخرش باکلی شرمندگی و خجالت و آب شدن تو زمین گفتم که تقصیر من بوده و قضیه حل شد ولی تا یک سال از خجالتم خونشون نرفتم :-[
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اندر کف دختر همسایه اونطرفیمونم!!! 8-^ 8-^ 8-^ :-[ :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم با تمام بداخلاقیاش دوسش دارم!!

(ذهن های منحرف بچه خواهرمو میگم)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم با توجه به پستام، زیاد پیش میاد که در انتظار بن شدن باشم...

نصف پستامم که حذف میشن فوری..

قبلا هم سابقه بن و اخطار و فحش و ...از طرف مدیرا زیاد داشتم =)) :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دست شویی معلما این جوریه که وقتی میری توش اول رو شوییه بعد دو متر اونور تر در دست شوییه یعنی اگه کسی گیر کنه اون تو بمیره هم کسی نمیفهمه منم وقتی مدیرمون رفت دست شویی در رو روش قفل کردم در دومی رو هم روش قفل کنم بیچاره 5 - 6 ساعت تو یه جای یه متر در یه متر مونده بود =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))

اعتراف میکنم رو صندلی استاد المپیادمون سس قر مز و سفید و خردل ریختم بیچاره شلوترش سفید بود وقتی بلند شد پشتش رو کرد به ما کلاس تر کید :-& =)) =)) =)) =)) =))

اعتراف میکنم حتی یه جلسه سر کلاس آمار نبودم :o :o همش رو پیچوندم رفتم تو حیاط مدرسه ;D بچه ها هم یا برام تو دفتر حضور غیاب غیبت نمیزدن یا یه جوری میپیچوندنش دیگه =)) =)) =)) =))

اعتراف میکنم یه بار تو کیف معلم ریاضیمون یه موش گذاشتم =)) =)) =)) وقتی دستش خورد بهش نمیدونین چه جوری جیغ کشید =)) =)) =)) =)) =))

اعتراف میکنم سر کلاس تو یقه دوستم 5 تا خر خاکی انداختم بیچاره تقریبا مرده بود دیگه =)) =)) =)) =))

اعتراف میکنم یه دفه شلوار پسر خالم رو جلو همه دختر خاله پسر خاله ها کشیدم پایین :-[ آخه شرط گذاشته بودیم با هم :-[ منم قبول کردم چون میدونستم اگه ببره این کار رو نمیکنه :)) یه زیر شلواری عروسکی پاش بود :)) ما که تر کیده بودیم =)) =)) =)) اونم خجالت میکشید شلوارش رو بکشه بالا =)) =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم یه بار درس نخوندم امتحان داشتیم بعد تموم شدن امتحان برگه رو گذاشتم تو کیفم! :P :P :-[ :-[
معلمه داشت خودشو می کشت از خجالت گم کردن برگه ام!!! :)) :)) =)) =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم که هنوز که هنوزه است باب اسفنجی و موش و گربه نگاه می کنم خیلی باحالن
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم این بالایی رو دیدم هی گفتم چرا به جای خرگوش نوشته خرهوش؟
ده تا نظریه دادم مثلن شاید "گ" کیبوردش خراب بوده یا به این زبون لوسا نوشته یا... بعد از یه ربع تازه فهمیدم ینی چی... :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميکنم بچه که بودم فک ميکردم مشهد که شبه, تهران روزه... =)))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یه بار تو صندلی معلممون سوزن ته گرد کار گذاشتم ;D بیچاره وقتی نشست صورتش شد لبو بعدش همین طورنشست :o یه چند دقیقه گذشت دیگه تحملش تموم شد گفت بچه ها من میرم بیرون الان میام ;D این وقتی رفت منم سوزن رو از تو صندلیش در آوردم بچه ها هم در حال گاز گرفتن دیوارا بودن =)) =)) =)) وقتی برگشت تو کلاس دیگه نشست روصندلی =)) =))
اعتراف میکنم کلاس دوم ابتدایی صندلی معلما چوبی بود داشتیم با بچه ها بازی میکردیم صتدلی رو انداختیم پایش شکست :o ما هم ترسیدیم صندلی رو یه جوری گذاشتیم که معلمه نخواد بکشتش بیرون و همون جوری بشینه روش پایش رو هم گذاشتیم زیرش =)) =)) =)) بنده خدا معلممون یکم تپل بود جاتون خالی ندیدین چ جوری خورد زمین =)) =)) =)) کل وجودش گچی شد =)) =)) =))
اعتراف میکنم یه بار به یه گارسون رستوران پیشنهاد ازدواج دادم :o :o آخه هر 4 دقیقه میومد سر میزمون میگفت خانوما چیزی لازم ندارن؟؟؟ :-L :-L منم اعصابم خورد شد بهش گفتم اگه
قصد ازدواج داره درخدمتم :)) :)) بیچاره دیگه نیومد =)) =)) =)) =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم چندین سال پیش فکر میکردم گوجه سبز اگه برسه میشه گوجه فرنگی! :))
بد تر از اون فکر میکردم چاغاله بادوم و بادوم دو تا درخت جدا میوه ی متفاوت از هم هستند ;D

اعتراف میکنم تو دبستان سر یه بازی حساس دروازه بان بودم (شماره 1 کلاس! B-)) بعد توپ دستم بود همه پشتشون به من و دروازه بود. من اومدم توپ رو با پا شوت کنم سوتی دادم از بالا سر خودم رفت تو دروازه. بعد هیچکس ماجرا رو ندیده بود و در همون حال یکی از بچه ای منفور مدرسمون داشت از وسط زمین رد میشد. من داد زدم سرش که بیشعور! توپ خورد بهت رفت تو گل! :)) طرف فرصت نکرد جواب بده چون 10 نفر ریختن سرش بدبخت رو کشتن! :)) سال بعد مدرسه ـش رو عوض کرد به خاطر خیلی از دلایل ... 8-| نمیدونم ولی چرا وجدان درد ندارم؟ :|

ویرایش: دردش اومد! :|
 
پاسخ : اعترافگاه !

با دوستم داشتیم از کوچه رد میشدیم بریم سر کوچه باباشون بیاد دنبالمون. باباشون ایندفه سر کوچه منتظر نبود....بعد یهو یه ماشین از پشت سرمون اومد...تند تند بوق میزد!

منم یهو غیرتی شدم (آخه فک کردم از این مزاحمانی هستن که دس از سر دبیرستان دخترانه برنمیدارن!)...با صدایین نه چندان آرام...گفتم:مرگ!(به زبان ساده:you could feel that from your bones!..بعد ماشینه نگه داشت...بعد من دیدم یارو داره بیش از حد پاشو از گلیم فراتر میذاره...با دوستم ایستادیم...

[size=12pt]گویا ایشون بابای دوستم بودن! :-" :-" :-"
[/size]حالا مگه تو ماشین دس از معذرت خواهی برمیداشتم؟اصن آب شده بودم...

اینم از اعتراف بنده...
 
پاسخ : اعترافگاه !

ما یه معلم المپیاد جوونِ بدبخت داشتیم. زنگ تفریح بود، طی یک عملیات سری من رفتم جلو در مامور شدم که عاقا بیاد خبر بدم بعد یکی از دوستامم رفت کت ایشونو پوشید :))
خل وضع بودیما ینی :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

در راستای پست محدثه :))

سوم راهنمایی که بودیم یه معلمی داشتیم، بعد خواستیم سر به سرش بذاریم :دی وقتی تو دفتر آقایون ایشون تنها بودن و خواب گویا، یکی از بچه‌ها رو که یکم گیج می‌زد گول زدیم که برو آقای فلانی تو دفتر کارت داره. ;;) ایشون هم با شک رفت در زد این آقا معلم از خواب پاشد :))

روانی ؟! :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی از ی نفر راجب دو چیز نظر بپرسم ک کدومشو انتخاب کنم نمیدونم چرا اگ بگه اینیکی من اونیکی رو انتخاب میکنم ;;)

کل فک و فامیل میدونن دگ جواب نمیدن اگ نظر بپرسم :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم گوشی داااااشمو بر میدارم ب جاش ب دوست دخترش(استغفرا....!)جواب میدم یا بهش فوش میدم یا ی کار میکنم دعوا کنن =)) =)) =))
بعد داااشم میاد با قیافه ی عصبانی هر چی ب دخدره میگه من نبودم باور نمیکنه.....


پ.ن:حسودم خودتونین ;D

تازه هنوز هیشکی نفهمیده نصف ظرفای جهیزیه مامانمو بنده شکستم =)) =)) =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم راهنمایی که بودم زنگ تفریح یکی از بچه ها رفت دست شویی منم درو از پشت قفل کردم! بعد کلا یادم رفت و سرخوش زنگ که خورد رفتم سر کلاس! ریاضی داشتیم خانم گفت فلانی کو؟ من همچنان یادم نبود چی کار کردم !(خنگم خودتونید! :-" ) معلم درس داد و اینا، وسطای کلاس دوستم درو زد! پن همچنان سرخوش.. دیدم از دم در داره اشاره و نگاه و چشم غره! تازه یادم اومد! ولی خب بامرام بود هیچی نگفت به معلم!!!
پ.ن: بعدا فهمیدم دوتا از بچه های از دماغ فیل افتاده دبیرستانی نجات داده بودنش!
 
پاسخ : اعترافگاه !

من نقل قول میکنم از یکی از دوستام یعنی این خاطره مال خودم نیس :
دوستم تو دستشویی بوده یکی دیگه از دوستام هم (که اسمش ممده) تو دستشویی بوده بعد دوست من خاصه شوخی کنه گفته ممد یکی جواب داده بله یه فحش آبدار خیلی بد داده خانمان سوز داداه ! غافل از اینکه این ممد رفیقمون از دستشویی بیرون رفته یه ممد دیگه که از بچه های سال بالایی هست تو دستشوییه ! هیچی دیگه طفلک تا زنگ بعد از دستشویی بیرون نیومد ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بعضی وقتا من خیلی شجاعتر و با اراده تر و قویتر و وحشتناکتر و غیرقابل باورتر از چیزیم که همه میبینن....

در حدی که یه بار بخاطر یه دلیل خیلی کوچولو تو یکی از شلوغترین خیابونای شهر، بدون این که کسی متوجه بشه رفتم تو یه مدرسه، و یکی یکی پرونده های دانش آموزاشو نگاه کردم...
 
Back
بالا