اعترافگاه!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Ham!D ShojaE
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : اعترافگاه !


اعتراف میکنم یه زمانی بابام سر کارمون گذاشته بود میگفت زیر یکی از اون 2 تا درخت آخر باغچه گنجه و ما هم عین - - - زمین رو زیر و رو میکردیم .بعدها فهمیدم بابام از پشت پنجره بهمون پوزخند میزده [-( و ماهم هم چنان مشغول بودیم .... ;D
گاهی هم میگفتیم شایدم یکی قبل از ما دزدیتش ... =))
خلاصه اینکه ،بعد یه مدت از قید گنج گذشتیم ..... ;D

اعتراف میکنم به جای گنج ،الان داشتم مینوشتم "جنگ"..... ;))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا دوم ابتدایی خوابیدن واسم خیلی سخت بود! (هنوزم همینطوره کلآ با خواب مشکل دارم!) بعد بابام واسه اینکه خوابم ببره یه نوار مایکل جکسون واسم خرید هر شب گوش میدادم تا خوابم ببره!!! کم کم پدربزرگم هم معتاد شد به مایکل!

با beat it و smooth criminal خعلی حال میکردم...

خانواده هنری اصن ;D :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم بشدت از امشب ميترسم،آخه سرماخوردم بايد برم دكتر ;))
دعاكنيد آمپول ننويسه :(( :(( :((
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم امتحان هایه زبانمو بیست شدم ولی هنوز نمیدونم his یا her یا him چین ؟ ماله مردن یا زن؟؟؟ در این حد....!!!!!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تابستون سال پیش تا صبح بیدار میموندم بعد حدودا ساعت 7 صبح میرفتم پیش مامانم بهش میگفتم نمیدونم تازگیا چرا صبح زود بلند میشم حالا خوابم
رفته میرفتم تا ساعت 12 میخوابیدم.
2.اعتراف میکنم کلاس پنجم که بودم با دوستام شیشه دفترو شکوندیم بعد تا دیدم مدیرمون اومد از جلو دفتر فرار کردم
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از 5 سالگی به بعد آمپول نزدم :دی
اعتراف میکنم کلا تو عمرم 3 تا آمپول زدم :دی
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اول- دوم ابتدایی که بودم وقتی میرفتیم خونه ی یکی از فامیلامون تو شهریار، تو ورودیش نوشته بود "به شهر شهید پرور شهریار خوش آمدید" من فک میکردم اونجا شهریه که شهید "پرور شهریار" اونجا به دنیا اومده واسه همین اسم اونجارو گذاشتن شهریار ;D
بعد یه بار متوجه شدم خیلی از شهرا که ما میریم تو ورودیش نوشته "به شهر شهید پرور ... خوش آمدید" فک مبکردم ما چقد شهید داشتیم که اسمشون "پرور" بوده!! ;D :-[
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم ک :
اینقده ک بعد از باشگاه و دویدن و اینا با تن عرقی0 :-& )اومد و نشستم پای کامپیوتر صندلیه کامپیوترم بوی گند گرفته و پارچه ی روش چسبیده ب اون مواد داخلیشو جدا نمیشه م3 جورابی ک 1ماه نشوری
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تا یه سال پیش نمی دونستم :دی یعنی چی هرجا میدیدم تا یه نیم ساعت رو معنیش فکر میکردم
آخرش از استادم پرسیدم
کلی بهم خندید
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی سوم راهنمایی بودم خیلی بچه ی شری بودم و ناظممون رو خیلی اذیت کردم
به عنوان مثال 4 - 5 بار با انگشتم چیزای بدی بهش نشون دادم :-" (البته ندیدشا)
انضباطم شد : خوب :P
خب چیکار کنم تازه طرز کار انگشتو یاد گرفته بودم 8-} :P
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یه بار با پاشنه کفش 10 سانتی زدم تو پای پسرعموم ببینم واقعا پسرا دردشون میاد یا نه؟؟؟؟؟

اعتراف میکنم یه بار مامانم مهمونی داد یکی از غذاهاش آش بود و تو حیاط بار کرده بود...رفتم سرک کشیدم درشو باز گذاشتم.گربه افتاد توش من صدامو درنیاوردم .هنوزم که هنوزه کل فامیل نمیدونن و همیشه ازون مهمونی و اش خوشمزه اش تعریف میکنن.
 
پاسخ : اعترافگاه !

لازمه اعتراف کنم سر قضیه این که یوزرم Shojaee باشه یا Shojaei چند ساعت تفکر کردم ;D بعد گفتم برم ببینم مسعود شجاعی { بازیکن فوتبال } پشت پیرنش چجوری نوشته منم همونجوری بنویسم ;D رفتم و دیدم پشت پیرنش نوشته : MASOUD اصن اعصابم خورد شد ! همینجوری مجهول موندم از اون موفع ;D

+ بذارید اعتراف کنم که الان که دیدم سروش اومده تو تاپیک استرس گرفتم :-ss نکنه اعتراف قبلیامو ببینه ؟! :-""""
 
پاسخ : اعترافگاه !

ی بار امتحان تاریخ داشتیم جواب یکی از سؤالا رو کامل بلد بودم ولی چون طولانی بود(4-5 خط) حال نداشتم بنویسم ;D و خالی گذاشتم بعدن دبیره سؤالُ حذف کرد B-)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم هيچي بيشتر از بيان اعتراف توي سمپاديا منو به چالش نكشونده بود :-"

بگم... نگم...

وضعيه به خدا :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

من اعرتاف ميكنم مدت مديدي قرون وسطي رو ميخونم قرون vasati ;D
و اعتراف ميكنم كه نميدونم اين"مديد" كه نوشتم دقيقا چه معني ميده ;D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم اون قد چیزای ناجور تو این اعتراف کنید یا اون تاپیک سوتی ها خوندم که دیگه روم نمیشه تو سایت بگردم !
یه کم خودتون رو کنترل کنید دیگه دوستان ! هر چیزیو که اعلام عمومی نمی کنن همه بفهمن ! حالا درسته تعارف نداریم با هم ولی بالاخره دیگه ... !
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم پسرخالم و دختر خالم تا دوسال پیش باهم میرفتن حموم ;D بچنا
اعتراف میکنم من عشق امریکام ;Dدهن همرو سرویس کردم توخونه
اعتراف میکنم بچه که بودم با این تفنگا بود تیرش گلوله ایه میافتادم دنبال داداشم کبودش میکردم
اعتراف میکنم نسبت به جاستین :-&
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم بچه كه بودم وقتي بهم مي گفتند اگه پاتو توي كفش بزرگترها بكني پات گم ميشه فكر مي كردم اگر اين كار را بكنم پام از زانو به بعد قطع ميشه . :-ss
 
پاسخ : اعترافگاه !

×اعتراف می‌کنم مدت های مدیدی کُنف گذاشتن رو میخوندم کِنِف گذاشتن . :د

×اعتراف می‌کنم شعر ِ زمان ِ کودکی‌م این بود که :حلفه تو حلقه، حلقه با حلقه، حلقه بی حلقه، حلقه درون حلقه، حلقه بیرون ِ حلقه و ... :دی

×اعتراف می‌کنم گاهاً هسته گوجه سبز و انگور ِ خشک شده و پوست ِپسته تو تختم پیدا میشه :دی

×اعتراف می‌کنم هیچ گونه آشپزی ای بلد نیستم، حتی در این حد که مامانم شنیتسل رو بذاره رو روغن و روشن کنه گازُ ، امکان سوختن یا نپختن 100درصده. امروزم که شاهکار کردم، کل ِ روغن رو خالی کردم رو اُپن. نیمرو هم بلد نیستم حتّی.

× اعتراف می‌کنم یه جلسه کلاس زبان ُ پیچوندم رفتم هوگو رو سه بعدی تو ایوان شمس دیدم بعدم برگشتم کلاس زبان بابام اومد دنبالم :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هر روز ساعت 10 صبح پا میشم مخصوص تام و جری میبینم بعد 2باره میرم میخوابم!!! :-" :-"
 
Back
بالا